پیش از چاشت بیستوهشتم ماه رمضان، پاچاخان مولاداد، یکی از اعضای کاروان صلح در صفحهی تویترش نوشت که طالبان چهار عضو ارشد کاروان را «بهمنظور صحبت بیشتر» با خود بردهاند. با توجه به پیشینهی سفر این کاروان به مناطق تحت کنترل طالبان، این خبر، نگرانیهای زیادی بهمیان آورد. پیش از این نیز کاروان صلحخواهان هلمندی چندینبار تلاش کردند به مناطق تحت کنترل طالبان بروند، اما به آنان اجازه داده نشد و در یک مورد زمانی که این کاروان می خواست به ولسوالی دند غوری، یکی از پایگاه های استرتژیک طالبان در بغلان بروند، از سوی جنگجویان طالب مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.
در آخرین مورد که کاروان صلح به ولسوالی موساقلعه، قلب قلمرو طالبان سفر کردند، حتا خود آقای مولاداد که نحوهی برخورد طالبان با سران کاروان را خوب توصیف کرده بود، ابراز نگرانی کرد. او نوشت که 24 ساعت از سفر سران این حرکت به منطقه تحت حاکمیت طالبان میگذرد، اما از آنان خبری نشده است: «ما نگرانیم.»
نگرانیها پس از آن شدت گرفت که دو روز بعد طالبان برای بازجویی، 9 عضو دیگر کاروان را نیز با خود بردند.
در روز سوم عید پس از آنکه اعضای کاروان از ولسوالی موساقلعه به گرشک رسیدند، نگرانیها رفع شد.
اقبال خیبر، مبتکر این حرکت که برای بار نخست با سه تن از همراهانش با جنگجویان طالبان به مرکز نظامی این گروه در هلمند رفته بود، در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز برخورد طالبان با اعضای کاروان را خوب و توأم با احترام توصیف کرد: «ما چنین برخوردی را از طالبان انتظار نداشتیم. وقتی از لشکرگاه حرکت کردیم، نیم کاروان را در آنجا جا گذاشتیم که اگر خدای نخواسته اتفاقی برای ما پیش آمد، آنان در لشکرگاه اعتراضهای مدنی کنند و جاده ها را ببندند. فشار جهانی، رسانهای و مردمی بهوجود بیاورند.»
روستای نوزادرود از توابع ولسوالی موساقلعهی هلمند خط فاصل میان قلمرو طالبان و مناطقی است که دولت افغانستان بر آن حاکم است. کاروان صلح پس از آنکه در این روستا مستقر شد، دو موتر «کرولا» و «فولدر» به محل رسید و هشت جنگجوی طالب از آن پیاده شدند. آنان مأمور بودند تا چهار تن از سران کاروان صلح را برای گفتوگو با خود نزد نمایندگان باصلاحیتشان در نقطهی دیگر از ولسوالی موساقلعه ببرند.
اقبال خیبر، مبتکر این حرکت، بسمالله وطندوست، سخنگوی کاروان، غلامسرور غفاری، مسئول کاروان در هلمند و فرهاد عادل، مسئول کاروان در ولایت ننگرهار چهار فردی بودند که حوالی شام بهسمت ساحهی زیر نام سره کلا (سرخ قلعه) حرکت کردند؛ طوری که دو موتر طالبان جلو و موتر حامل چهار عضو کاروان به تعقیب آن در حرکت بود.
چون شام نزدیک بود و آنان راه درازی تا منطقه قلعه سرخ در پیش داشتند، پس از ده دقیقه رانندگی در جادهی باریک و خاکی، از نیمهی راه به سمت روستای نوزادرود برگشتند و تصمیم گرفتند که پس از افطار به سفرشان ادامه دهند.
پس از افطار حدود ساعت هشت شب، درحالیکه ترانههای صلحخواهانه از بلندگوی نصبشده بر فراز موتر چهار عضو کاروان صلح بلند بود، دوباره بهسمت قلعهی سرخ به راه افتادند. آنان پس از حدود پنج ساعت رانندگی به مقصد رسیدند. آقای خیبر و همراهانش وقتی به ساحه رسیدند، دیدند که شمار زیادی از روستاییان و جنگجویان طالب در محل جمع شدهاند.
طالبان وعده دادند که فردای آن شب، نمایندگان این گروه برای گفتوگو با چهار عضو کاروان صلح به محل میآیند.
آقای خیبر میگوید در بازهی زمانی بین 12 شب تا صبح روز دیگر با مردم محل و شماری از جنگجویان طالب جلسهای ترتیب دادند و از زشتیهای جنگ و اینکه جنگ چه فرصتهایی را از مردم افغانستان گرفته است، گفتند: «تلاش کردیم، قصههای بیوهها و یتیمهای که جنگ بهبار آورده است و اینکه مادران طالبانی که کشته میشوند و دست به گدایی میزنند، بازگو کنیم. متوجه شدیم که در جریان قصه بیشتر اشک میریزند. پس از آن، رویهی آنان تغییر کرد. برای ما تربوز و نوشیدنی آوردند. تلاش کردند که فضا را خودمانی کنند تا ما احساس آرامش کنیم.»
نیمههای شب، نزدیک سحری مخابره شد که ممکن محل (منطقه سره کلا) هدف حملهی هوایی قرار گیرد، از اینرو اعضای کاروان صلح و جنگجویان طالب باید ساحه را ترک کنند. آنان بهطور موقت ساحه را ترک کردند و برای خوردن سحری دوباره به محل برگشتند. اعضای کاروان صلح قرار شد فردا ساعت 9 صبح با نمایندگان طالبان ملاقات کنند.
آفتاب که طلوع میکرد، طالبان از بیسیمهایشان شنیدند که شماری از پولیسهای محلی که طالبان آنان را «سنگوری» میخوانند نیز خودشان را در میان اعضای کاروان صلح جا زده و به ساحهی تحت حاکمیت طالبان وارد شدهاند. این خبر آقای خیبر و سه تن از همراهانش را نگران کرد. آنان با ترس و دلهره قضیه را دنبال میکردند.
پس از آنکه طالبان چهار عضو ارشد کاروان صلح را با خود بردند، خبر آن از طریق رسانهها به سراسر کشور مخابره شد و نگرانیهایی بهمیان آورد. پس از پخش این خبر پولیس محلی سعی کرده بود، چهار عضو کاروان صلح را از چنگ طالبان نجات دهند. پولیس محلی تا نزدیکی روستای نوزادرود که در اختیار طالبان است، پیشروی کرده بودند و طالبان از آن آگاه بود. آقای خیبر میگوید: «پولیس محلی خودسرانه اقدام کردند که کاروان صلح را آزاد کنند.»
هم زمان با این که آقای خیبر و سه تن از اعضای کاروان در منطقهی «پیرنی» در انتظار گفتوگو با نمایندگان طالبان بودند، جنگجویان طالب 9 نفر از اعضای کاروان صلح را به ظن اینکه پولیس محلی باشند، از روستای نوزادرود به جایی به نام «کلیسه» بردند و از آنان بازجویی کردند. هیچ یک از آنان پولیس محلی نبودند.
طالبان به آقای خیبر گفتند که پیش از این هیچگاه پولیس محلی به ساحه تحت حاکمیت طالبان نیامده بودند و این نخستین بار است که چنین میشود.
همزمان با حضور چهار عضو کاروان صلح در روستای «سرخ قلعه» نیروهای هوایی کشور سه بمب به این ساحه پرتاب کردند؛ اولی در کنار یک مسجد، دومی بر یک زندان طالبان و سومی بر یک موتر نوع سراچه فرود آمده بود. اقای خیبر از تلفات این حمله معلوماتی در دست ندارد.
پس از این رویداد طالبان هشدار دادند که اینجا خطرناک است و باید تغییر موقعیت بدهند. ساعت 10 صبح بار دیگر سفر آغاز شد و پس از حدود شش ساعت به منطقهی دیگری به نام «پیرنی» رسیدند. در آنجا خستگی توأم با نگرانی چهار عضو کاروان صلح را فرا گرفت. آقای خیبر میگوید: «دلهره داشتیم از اینکه طالبان با این تصور که سنگوریها با ما آمدهاند، برای ما دردسر ایجاد نکند.»
گفتوگوی اعضای کاروان صلح با نمایندگان طالبان در روز دوم عید نیز تنظیم نشد و برای سوم عید به تعویق افتاد. ساعت پنج بامداد روز سوم عید، چهار عضو کاروان صلح پس از حدود پنجساعت سفر دوباره به منطقه سره کلا (سرخ قلعه) برگشتند. آنان در واقع از خطر بمبافگنهای نیروی هوایی فرار کرده بودند.
وقتی دوباره به «سره کلا» رسیدند، طالبان آنان را به سمت دکان کوچکی که آقای خیبر تصور میکرد، فروشگاه لوازم موبایل باشد، رهنمایی کرد. آنان به مقصد رسیده بودند. 10 عضو ارشد طالبان هلمندی در آن دکان کوچک منتظر چهار عضو کاروان صلح بودند.
گفتوگو میان نمایندگان طالبان و اعضای کاروان صلح سه ساعت به درازا کشید. به گفتهی آقای خیبر طالبان پرسشهای مثل اینکه حرکت صلحخواهی از سوی کیها تمویل میشود، چگونه صلح میخواهند، تا چه وقت به این حرکت ادامه میدهند و اینکه پس از صلح، این جریان را سیاسی میکنند یا نه، مطرح کردند.
اعضای کاروان صلح در پاسخ به این پرسشها گفتهاند که خواست آنان فقط ختم جنگ در کشور است: «ما گفتیم جنگ باید قطع شود. جنگ است که بهانه دست خارجیها داده که اینجا بمانند، جنگ است که زمینهساز مداخلهی کشورهای همسایه میشود.»
آقای خیبر در مورد که این حرکت خودجوش است و هیچ حامی به جز مردم ندارد، نیز به طالبان توضیح داده است. طالبان از کاروان شاکی بوده که چرا بدون اجازه پا به قلمرو آنان گذاشتهاند. پاسخ اعضای کاروان صلح مشخص بوده است: «ما از 31 میلیون نفوس افغانستان نمایندگی میکنیم و برای سفر به مناطق مختلف افغانستان به اجازه کسی نیاز نداریم و بار بار خواهیم آمد.»
آقای خیبر میگوید: «ما در دو عرصه کار می کنیم، یکی با دفاتر سیاسی طالبان، دولت و خارجیها و دوم در محلاتی که جنگ است. می خواهیم که مردم منسجم و متحرک شود و خواستههای خود را مطرح کند. از همین رو میخواهیم به هر منطقه سفر کنیم و در آنجا تظاهرات و برای مردم آگاهیدهی کنیم.»
چهار خواست عمدهی که اعضای کاروان صلح در سفرشان به مرکز قلمرو طالبان مطرح کرده به این ترتیب است: 1. آتشبس: «در ساحات که تحت کنترل طالبان است، روزانه دهها طالب کشته میشوند. گفتیم شما کشته میشوید. امریکاییها آسیبی نمیبینند. آنان در پایگاههایشان محفوظاند. سرباز افغان کشته میشود. در نهایت افغان کشته میشود.»؛
2. گفتوگوی بینالاافغانی؛
3. طالبان به نتیجهی گفتوگوهای بینالافغانی متعهد باشند؛
4. پس از این موارد جدول خروج نیروهای امنیتی را خودتان ترتیب کنید.
در این دیدار طالبان اما روی همان نکته که اول اشغال ختم شود و سپس روی مذاکره بینالافغانی و آتشبس بحث شود، تأکید کردهاند: «طالبان اما گفتند که اگر آتشبس کنیم، خارجیهایی که شکست دادهایم دوباره روح تازه در وجودشان دمیده خواهد شد و نیرومند میشوند.»
استدلال اعضای کاروان صلح در بحث با نمایندگان طالبان این بوده که وقتی آتشبس نهایی و جنگ ختم شود و از دل گفتوگوهای بینالافغانی نظامی بیرون شود که قابل قبول همهی طرفها باشد، دیگر برای ماندن خارجیها دلیلی باقی نمیماند و آنان افغانستان را ترک میکنند.
حال و هوای مناطق تحت کنترل طالبان چگونه است؟
اقبال خیبر میگوید در مناطق تحت کنترل طالبان، جنگجویان و اعضای این گروه بهشدت تحت فشارند. آنان مدام در حال جابهجاییاند و هر طالب سه چادر با رنگهای مختلف با خود دارند و هر ساعت لباس عوض میکنند.
به گفتهی آقای خیبر در میان طالبان دو گروه وجود دارند: یکی که از جنگ خسته شده و خواهان ختم جنگ است و دیگری که میگوید طالبان پیروز شدهاند، امریکا را سرنگون کرده است و به مقاومتشان ادامه میدهند: «به طور عموم در میان طالبان محلی و جنگجویان طالبان روحیه طوری بود که می گفتند جنگ باید ختم شود.»
آنطور که آقای خیبر میگوید، زندگی مردم تحت حاکمیت طالبان بسیار اختناقآور و تأسفبار است. گرانی مواد اولیه به اوجش رسیده است؛ بهعنوان نمونه یک کیلو بامیه 250 کلدار معادل، 130 افغانی، چهارونیم کیلو رومی (یک من) 600 کلدار معادل 350 افغانی و یک کیسه آرد 4200 کلدار، معادل 2150 افغانی به فروش میرسد.
در این مناطق مردم سه فصل کوکنار میکارند، اما سیستم طوری است که سود آن به دهقان نمیرسد و کشت و تجارت تریاک در اختیار چند نفر معدود است: «قاچاقبران مواد مخدر در تبانی با طالبان به کشت، پروسس و بستهبندی مواد مخدر مشغولند. قاچاقبران مواد مخدر و طالبان با هم هماهنگی دارند. در روستای «فیرنی» مطلق فابریکههای تریاک بود که پروسس و بستهبندی میشد. دهقانان بسیار فقیر بودند و قاچاقبران بسیار غنی و ثروتمند بودند. این ساحه کلا در اختیار مافیای تریاک است.»
با آنکه طالبان روزانه به هر نفر که در کارخانهی پروسس تریاک کار کند، 2500 کلدار می دهد، اما اشتیاق مردم برای کار در کارخانههای تریاک کم است. کار شاق و ترس اعتیاد از عوامل بیعلاقگی مردم است: «معتاد شدن کسانی که در این کارخانهها کار می کنند، حتمی است.»
آقای خیبر میگوید، پس از سفر آنان به ولسوالی موساقلعه، مهمترین قلمرو طالبان متوجه شدند مردمی که تحت حاکمیت طالبان زندگی میکنند، از حضور آنان روحیه گرفتند. به گفتهی آقای خیبر، پیش از این کسی جرأت نمیکرد که با طالبان صحبت کنند، اما حرکت آنان نشان داد که مردم میتوانند برای ختم جنگ با آنان استدلال و به مناطق تحت کنترلشان سفر کنند: «قبلا تصور این بود که با طالبان اصلا حرف زده نمی شود. حرکت ما همین ترس را از بین برد. مرزی سفت و سختی بود که از میان برداشته شد. روحیهی مردم بالا رفت.»
آقای خیبر میگوید سود دیگری که این سفر داشت این بود که دیگر شکی که گمان میرفت این حرکت یک پروژه است از افکار عمومی حتا از ذهن طالبان پاک شده است: «ما نشان دادیم که این حرکت مطلق از سوی کسانی راهاندازی شده که از جنگ خسته شده و فقیرترین قشر جامعهاند و جنگ از آنان قربانیهای زیادی گرفته است. اعتبار حرکت بالا رفت.»
«کاروان صلحخواهان هلمندی» پس از وقوع یک انفجار مهیب در برنامهی تجلیل از جشن نوروز در شهر لشکرگاه ولایت هلمند که دهها کشته و زخمی برجای گذاشت، شکل گرفت و سپس اعضای آن به هدف برقراری آتشبس و صلح و ختم جنگ در کشور به بیش از ۲۰ ولایت پای پیاده سفر کردهاند.