شیوه‌های رفتاری با ترومای جنگ؛ «سوگواری می‌کنیم یا مهمانداری؟»

شیوه‌های رفتاری با ترومای جنگ؛ «سوگواری می‌کنیم یا مهمانداری؟»

  • لیاقت لایق

«شیوه‌های مقابله با آسیب‌های روانی پس از ترومای جنگ» نام برنامه‌ای است که از سوی موسسه‌ی حقوق بشر و دموکراسی افغانستان به هدف کمک به خانواده‌ها و آسیب‌دیدگان فشارهای روانی و عاطفی یا «قربانیان زنده‌‌ی جنگ» در پنج‌شنبه ( 23جوزا) برگزار شده بود. در این برنامه ده‌ها تن از اعضای خانواده‌های قربانیان جنگ به‌شمول زنان، مردان و جوانان شرکت کرده بودند که در آن شیوه‌های برخورد با آسیب‌های روانی به تحلیل گرفته شد. شماری از اشتراک‌کنندگان پرسش‌هایی را در رابطه به چگونگی برخورد با آسیب‌های روانی و شیوه‌ی مدیریت غم‌های‌شان ابراز کردند. همچنان نگرانی‌ها و انتقادهایی نیز از «فرهنگ‌های نادرست» سوگواری و شیوه‌ی برخورد مردم با خانواده‌های قربانیان مطرح شد.

اصطلاح «ترومای جنگ» در حوزه‌ی روان‌درمانی به ضربه‌ی روانی گفته می‌شود که در هنگام وقوع جنگ، انفجار، خشونت و سایر عوامل به افراد وارد می‌شود؛ صدمه‌ای که از نظر کارشناسان روان‌درمانی، اگر در زمان و شیوه‌ی مناسب رسیدگی و درمان نشود، ممکن چندین سال با افراد همراه باشد و یا باعث شود که در تمام عمرشان «قربانیان زنده‌‌ی جنگ» باشند.

پس‌ از دهه‌ها جنگ و ناامنی، شیوه‌های برخورد با آسیب‌های روانی و ترومای جنگ در افغانستان درحالی مطرح می‌شود که در تازه‌ترین رده‌بندی انستتیوت اقتصاد و صلح، افغانستان ناامن‌ترین کشور از میان 163 کشور جهان شناخته شده است. بنابر عوامل جنگ، خشونت، فقر، فرهنگ‌ها و رسم‌های نادرست اجتماعی، آمارهای رسمی وزارت صحت عامه کشور نیز نشان می‌دهد که حدود نیمی از جمعیت افغانستان به‌نحوی به مشکلات روانی گرفتارند. همچنان این آمار نشان می‌دهد که 5.8 درصد نیز مشخصا گرفتار صدمه‌ی روانی‌ هستند.

این آمار و رده‌بندی به‌شدت به اهمیت آگاهی‌دهی، روان‌درمانی و مشاوره در شیوه‌ی برخورد با آسیب‌دیدگان روانی و عاطفی جنگ می‌افزاید. با وجود آن اما جای روان‌درمانی و مشاوره در افغانستان خالی است که هیچ، بلکه سطح آگاهی اجتماعی در فرهنگ درست سوگواری، همدردی و شیوه‌های مدیریت غم نیز بسیار پایین است. وزارت صحت عامه کشور هیچ برنامه‌ای قابل ملاحظه‌ای در این مورد انجام نداده و تعداد روان‌درمان‌ها در کشور انگشت‌شمار است.

به باور سید روح‌الله رضوانی، روان‌درمان و متخصص روان‌شناسی درمانی، گرچند شیوه‌های همدردی و سوگواری در چوکات فرهنگ‌های اجتماعی در افغانستان نسبت به جامعه‌ی غرب بهتر است، اما این شیوه‌ها بنابر مصرف‌های گزاف، سوگواری نه، بلکه به «مهمانداری» تبدیل می‌شود. او می‌گوید، وقتی از یکی از مراجعه‌کنندگانش پرسیده است که در شب عزاداری به‌دلیل از دست‌دادن پسرش بر او چه گذشته است، در پاسخ گفته است: «چادرم را به دهانم گرفته بودم تا صدای گریه‌ام بلند نشود. در فکر این بودم که نان و چای کافی و صحیح، فردا به مهمانان می‌رسد یا خیر.»

آقای رضوانی می‌گوید، این شیوه‌ی عزاداری غیرطبیعی است و نباید احساسات و گریه‌ی خانواده‌های قربانیان سرکوب شود. به آسیب‌دیدگان باید اجازه داده شود تا به‌صورت طبیعی غمگین باشند، نه این‌که به‌صورت تحمیلی خود را ظاهرا قوی جلوه دهند: «غم از دست‌دادن عزیزان و نزدیکان غم بی‌ارزش نیست و هر انسان سالم باید داشته باشد. نباید تحت تاثیر رواج‌های ناپسند قرار گیرند.»

برنامه‌ی «شیوه‌های مقابله با آسیب‌های روانی پس از ترومای جنگ» با شرکت جمعی از بازماندگان و خانواده‌های قربانیان جنگ/ عکس از موسسه‌ی حقوق بشر و دموکراسی افغانستان

به گفته‌ی آقای رضوانی، آسیب‌دیدگان روانی و عاطفی جنگ در دو بخش‌ می‌تواند مورد رسیدگی و درمان قرار گیرند؛ کسانی که نزدیکان‌شان را از دست داده‌اند و کسانی که خودشان در هنگام وقوع حادثه «ضربه‌ی روانی» دیده‌اند. شرح شیوه‌های رسیدگی به این افراد در زیر آمده است:

نشانه‌ها و شیوه‌های برخورد با «ضربه‌ی روانی»

افرادی که «ضربه‌ی روانی» می‌بینند، صحنه‌های رویداد در خواب و یا بیداری برای‌شان تکرار می‌شود. طوری‌که صدا، تصویر، گرما و هوای صحنه را حس می‌کنند و باعث ناآرامی ذهنی‌شان می‌شود. از موقعیت‌های زمانی، مکانی و حتا از اشیای که به‌نحوی مربوط به صحنه‌ی رویداد باشد و یا یادآوری آن فرار می‌کنند و بی‌نهایت زودرنج می‌شوند. این افراد ترس‌های غیرمنطقی دارند و بر مبنای آن تصمیم‌های غیرمنطقی می‌گیرند. اگر در مدت یک هفته این‌گونه رفتارها عادی نشود، علاوه‌ی مراعات‌کردن توصیه‌های عمومی تاکید می‌شود که نزد پزشک دارویی یا روان‌درمان مراجعه کنند.

مشوره‌ها برای افرادی که ضربه‌ی روانی دیده‌اند و شیوه‌ی رفتار مناسب با آنان این است که نباید انتظار داشت به‌زودی به حالت عادی برگردند. این‌گونه افراد باید به‌تدریج و در طی مدت زمان طولانی تحت مراقبت رفتاری قرار داشته باشند. توصیه‌های عمومی رفتاری برای این نوع افراد این است که در نخست یک شخص که کاملا او را درک بتواند، باید با وی هم‌صحبت، همدرد و همدل شود و تا زمانی که به حالت عادی برنگشته است، نباید خبرهای مربوط به خشونت و جنگ را بشنود یا ببیند؛ زیرا در این مدت آنان نیاز بیش‌تر به آرامش درونی دارد و نباید دوباره از بیرون زخم بخورند. در کشورهای جنگ‌زده‌، رسانه‌ها تا حد امکان نباید تصویرها و صدای رویدادهای جنگی را پخش و نشر کنند. در مدت شش ماه، خواب، خوراک، نظم و نظافت شخصی را مراعات کنند. روابط با دوستان صمیمی‌شان نباید قطع شود. هر روز برای خود و دوستان‌شان کارهای مفید انجام دهند تا احساس مفیدبودن زندگی برای‌شان دست یابد.

پنج مرحله‌ی طبیعی که موقع از دست‌دادن نزدیکان باید مدیریت شود

1- انکارکردن: نخستین واکنش انسان‌ها در از دست‌دادن ناگهانی نزدیکان و عزیزان‌شان است. آن‌ها نمی‌توانند قبول کنند که یکی از عزیزان‌شان را دیگر ندارند. شیوه‌ی رفتار مناسب در این مرحله این است که انکارکردن نباید طول بکشد. آنان باید در زمان و مکان مناسب بر سر جنازه و یا مراسم تدفین حاضر شوند تا باور کنند. برخی از مادران تا چندین سال در هنگام غذاخوردن ظرفی برای فرزندی از دست‌رفته‌اش اختصاص می‌دهد و جای خالی برای او در نظر می‌گیرد، این نشانه‌ی ناسلامتی روانی است؛

2- خشمگین‌شدن: کسی که بهترین‌های زندگی‌شان را در جنگ از دست می‌دهند، در دومین مرحله بی‌نهایت خشمگین می‌شود و احساس تنهایی می‌کند. شیوه‌ی مناسب رفتار در این مرحله این است که نباید تلاش کرد تا با مقایسه و یادآوری از داشته‌هایش غمش را کم کرد. غم در این مرحله کم نمی‌شود، بلکه مناسب این است که غم‌شریکی شود و گفته شود که از دست‌دادن عزیزش سخت است؛

3- چانه‎زنی: افراد در این مرحله معمولا تقصیر کار‌ را به گردن خود یا دیگران می‌اندازند. مثلا آنان خواهند گفت که اگر فلان کار را فلان شخص انجام می‌داد، عزیزش را از دست نمی‌داد. افراد این‌گونه به معامله‌های ذهنی می‌پردازند و می‌پندارند که با این کار می‌توان عزیزش را دوباره زنده ببینند. شیوه‌ی مناسب رفتار در این مرحله این است که پس از همدردی و تقویت روانی او، باید صریحا برایش گفت که نمی‌توان او را دوباره برگرداند؛

4- افسردگی: پس از مرحله‌ی سه‌گانه، افراد معمولا افسرده می‌شوند. این مرحله نباید بیش‌تر از یک ماه طول بکشد. در غیر آن تاکید می‌شود که نزد روان‌درمان یا پزشک دارویی مراجعه کند و مطابق هدایت آنان رفتار کنند. با افسردگی نمی‌توان کار کرد اما انسان‌های سالم با آن‌که غم دارند، زندگی و کار هم می‌کنند. منظور این است که از دست‌دادن نزدیکان نباید به‌صورت دایم مانع کارشان شود. غم کم‌کم از بین می‌رود، هرچه دیرتر سالم‌تر. اما افسردگی نوع بیماری است که نباید دیر دوام کند؛

5- پذیرش: مرحله‌ی نهایی این است که افراد مرگ عزیزش را می پذیرند. این طبیعت انسان‌های سالم است. در این مرحله ممکن در طول زندگی در زمان و مکان خاص از نزدیکان و عزیزانش یادی کند و اشکی بریزد، اما به‌شکل نورمال و عادی به کارهایش نیز رسیدگی می‌کند. طوری که شماری از بازماندگان قربانیان جنگ جعبه‌های خاطراتی را از آنان در «مرکز خاطره و گفت‌وگوی افغانستان» که از سوی موسسه‌ی حقوق بشر و دموکراسی راه‌اندازی شده است، شکل داده‌اند و هرازگاهی به آنان سر می‌زنند.

جعبه‌های خاطرات قربانیان جنگ در مرکز خاطره و گفت‌گوی افغانستان. عکس از موسسه حقوق بشر و دموکراسی افغانستان