عیسا قلندر
من عیسا قلندر با 178 سانتیمتر ارتفاع و 76 کیلو وزن، از دو هفته بدینسو در تلاش بودم که با محترم فضل فضلی مصاحبهی اختصاصی انجام بدهم، اما آقای فضلی زیر بار نمیرفت. میگفت زیاد مصروفم و اصلا وقت مصاحبه ندارم. اما به فضل خدا و کرم فضلی، دیروز توفیق حاصل شد که در خدمت با سعادت آقای فضلی باشم و این مصاحبه را برای شما مردم همیشهتشنه به سر برسانم. امیدوارم گوشهای از تشنگی بیکران شما را آبپاشی کرده باشم.
پیش از اینکه وارد مصاحبه شویم، آقای فضلی مرا به دیدن خانهاش دعوت کرد. خانهی با صفایی داشت، اصلا خانه نگو! باغ مفرحی گو که بابرشاه حتا در خوابش هم نمیدید. خدم و حشم با ترتیب و نظم دقیقی مصروف ارایهی خدمات به آقای فضلی بود، گویا امیر عبدالرحمان خان یک بار دیگر در چارچوب آقای فضلی تبلور یافته بود. هرچند آقای فضلی خودش را همواره با شیخ دبی مقایسه میکند، اما من دربار شیخ دبی را ندیدهام و در این زمینه نظری ندارم. اما مطمیینم که من هرچهقدر هم قدرتمند و پولدار شوم، چنین درباری نخواهم داشت. چون نمیتوانم خانهای با امکانات مدرن بسازم و ترتیب ظالمانهی شاهی بچینم. بههرصورت، آنچه در ذیل میخوانید، مصاحبهی کوتاهیست با آقای فضلی که یک جهان از لطفاش سپاسگزاریم.
قلندر: جناب آقای فضلی چرا در دو هفتهی گذشته به ما وقت مصاحبه نمیدادید؟
فضلی: نداشتم که بدهم. تو میتوانی مثل رییسجمهور غنی به من اختیارات عام و تام بدهی؟ نه. چرا که تو رییسجمهور نیستی، یعنی قدرت نداری که بدهی. بنابراین وقتی نداشته باشی، نمیتوانی بدهی.
قلندر: آقای فضلی شما مشاور ارشد رییسجمهورید، یک مشاور ارشد چه کار میکند؟
فضلی: هرکاری که دوست داشته باشد. میتواند در انتخابات مداخله کند. برنده را بازنده و بازنده را برنده کند. میتواند کمیشنران کمیسیون انتخابات را در سرک 39 وزیراکبر خان کوتهقلف کند. میتواند در استخدامهای حکومت مداخله کند. میتواند یک بیسواد را در بست مافوق رتبه استخدام کند، میتواند برای یک متخصص سند شایستهنبودن فراهم کند و رخصتش کند. یک مشاور ارشد میتواند گزارشهایی را که باید به رییسجمهور ارایه شود، سانسور کند. اگر این کارها را نکند که دیگر مشاور ارشد نیست، مثل مشاورین آقای عبدالله و استاد دانش میشود.
قلندر: ماشاالله فضلی صاحب. یک تعداد از کاندیداهای مورد حمایت ارگ، به پارلمان راه نیافتند. برای آنها چه برنامه دارید؟
فضلی: ما دوست نداریم دل دوستان را برنجانیم. آنها در کمپاین خویش پول خرج کردند. دستور دادهام در بستهای اول و دوم مقرر شوند. اگر به ما کمک کردند، ما هم کمکشان میکنیم.
قلندر: فضلی صاحب شایعه است که رابطهی شما با آقای سلام رحیمی خراب است؛ حتا شایعه است که شما او را از رییسجمهور دور کردهاید، در این مورد چه میگویید؟
فضلی: کی گفته شایعه است؟ هرکسی گفته دروغ گفته. شایعه نیست، راست است. رحیمی بهدرد رییسجمهور نمیخورد. باید جدا میشد. من که بهخاطر قیافهام مشاور ارشد نشدهام. به خاطر تواناییهایم مشاور ارشد شدهام. آقای رحیمی خدایش را شکر کند که بیخی از دولت گماش نکردهام. من فقط از ارگ بیرونش کردم که ذهن رییسجمهور را خراب نکند. راه رییسجمهور را کج نکند. این وظیفهی من است.
قلندر: آقای فضلی شنیدهام طرفهای شیرپور دفترهای کمپاین آقای غنی را باز کردهاید و تعداد زیادی از کارمندان ادارهی امور را روزانه به این دفترها میبرید که برای رییسجمهور غنی کمپاین کنند. راست است؟
فضلی: بالکُل دروغ است. بعضیها میخواهند ما را ضعیف جلوه بدهند. تنها طرفای شیرپور نیست، طرفای وزیراکبر خان هم است. از طرف دیگر، ما کارمندان را تنها از طرف روز به این دفترها نمیبریم که کمپاین کنند، چند گروپشان را از طرف شب هم میبریم. اگر راستاش را پرسان کنی، ما کمپاین نمیکنیم. ما در حقیقت نقشهی راه پیروزی در انتخابات را تهیه میکنیم. دوستان ما میگویند که از فرمول گذشته استفاده کنیم، از یکطرف رای برای جلالتمآب غنی درست کنیم و از طرف دیگر رای رقیبانش را کم کنیم. اما ما میخواهیم چند تکنیک تازه هم استفاده کنیم.
قلندر: فضلی صاحب حس میکنم قبرغهتان کدام مشکل دارد، خیریت است؟ خدای نکرده کدام قدرت لایزال که به کمرتان نزده؟
فضلی: هههههههههه. قدرت لایزال گفتی. یگان وقت این سوال را از آقای سلام رحیمی هم بپرس. ببین چه میگوید. هرکسی قدرت لایزال بود، بهراستی هم که به کمر دیگران میزند. اما مرا قدرت لایزال نزده. من چند وقت پیش در خانه بودم، داشتم حساب شانزده ساعت کار رییسجمهور صیب را مرور میکردم که تعادلم بههم خورد. قبرغه است دیگر، میشکند و آبروی آدم را میبرد.
قلندر: خدا نکند فضلی صاحب. شما آبروی این مملکتاید. شما نباشید چه کسی همهچیز را در ارگ انحصار کند؟ چه کسی پانه لای شکافهای قومی بگذارد؟
فضلی: دعا کن عقل رییسجمهور زایل نشود و مرا از صحنه دور نکند. آنوقت انحصاری نشان بدهم که نه بتوانی بگریی و نه بتوانی بخندی. پانه را دیگران هم میتوانند بگذارند، من رسماً شخشخی میکنم. من فضل فضلیام. مرا با عمر زاخیلوال یا فاروق وردک اشتباه نگیر.
قلندر: نخیر. شما را حتا با غنی هم اشتباه نمیگیرند مردم. امیدوارم قبرغهی شکستهتان زود خوب شود و جانتان جور باشه.
فضلی: بابا دعا کرد. خانه آمد و بابا که باشد، ملت را صبر است و به قلندر مربوط نمی شود. خدای پامان!