در محفل فکاهی‌های انتخاباتی | طنز

در محفل فکاهی‌های انتخاباتی | طنز

عیسا قلندر

دیروز جای‌تان خالی یک جمع رفقای وحدت ملی نشسته بودیم و جوک می‌گفتیم. چون قصه‌ها و دروغ‌های انتخاباتی گرم است، فکاهی‌های ما هم کلا در مورد نامزدان ریاست‌جمهوری بود. ما این فکاهی‌ها را به شما تقدیم می‌کنیم و می‌فهمیم که شما فکاهی‌های قشنگ‌تر و بامزه‌تر دارید.

سلطان: از همو کاندیدا استی که رییس‌جمهور نشده، زنته بانوی اول صدا می‌زنی.

سمیع: از همو کاندیدا استی که معاونایت پشت پرده برای کاندیدای دیگه کمپاین می‌کنه.

رجب: از همو کاندیدا استی که بچای خوده پشت پوسترای دیگه کاندیدا روان می‌کنی که زیر دیگ آتش روشن کنی.

عمر: از همو کاندیدا استی که طلب‌کارایته پست دولتی وعده میشی

نیاز: از همو کاندیدا استی که د خانه چند رقم دوسیه داری.

بشیر: از همو کاندیدا استی که از روز شروع کمپاین تا حالی دست مردمه د کوچه ماچ کده میری.

علی: از همو کاندیدا استی که به کاکایت قول شهرداری کابل را دادی، خو کاکایت هم هر روز کثافات خانه خوده د حویلی شما می‌پرته. شاروال است دیگه.

جمشید: از همو کاندیدا استی که بری بچه‌ات موبایل آیفون نخریدی، حالی د کوچه بری رقیبایت کمپاین می‌کنه.

رسول: از همو کاندیدا استی بچیش که روزای جمعه بری بیادرت زنگ می‌زنی که کدام جای ختم قران درک نیست؟

فرهاد: از همو کاندیدا استی که عمه خوده حق‌السکوت میتی، چرا که کل خرابکاری‌های خردترکی‌ات به یادش است.

اجمل: از همو کاندیدا استی که د خانه سر دست‌شویی‌رفتن انتخابات برگزار می‌کنی.

نصیر: از همو کاندیدا استی که بچه‌ات د خانه برت میگه «پدر تو خو کامیاب نمیشی، چرا ناق شله استی.»

سباوون: از همو کاندیدا استی که دهنت جوراب واری بوی میته. بریت میگه برو دندانایته بشوی، میگی مه د خلقت خدا دست نمی‌زنم.

عیسا قلندر: از همو کاندیدا استی که بولانی ره ورق رای‌دهی واری قات کده د دانت می‌اندازی.

موسی سکندر: از همو کاندیدا استی که پیش روی نامت دکتر نوشته کدی، اما د یک پاراگراف نوشته، 23 اشتباه املایی داری.

نجم‌الدین: از همو کاندیدا استی که د فیسبوک با بسم‌الله وارد میشی که لایک صفحه‌ت بالا رفته باشه.

قسیم: از همو کاندیدا استی که دستکای کمپاینرایته ماچ می‌کنی. لاکن شک داری که روز رای‌گیری، برت رای بتن.

فهیم: از همو کاندیدا استی که سه‌هزار متر کتان سفید خریدی که اگر سر کمپاینرایت حمله شد، بری‌شان کفن کمک کنی.

نادر: از همو کاندیدا استی که ده سال است ساعت 11 بجه شو، گیم مارمار می‌زنی خو امتیازت از 1300 بالا نرفته.

جبار: از همو کاندیدا استی که با یک میل تفنگچه دلت است جنگ جهانی ره شروع کنی.

فرشاد: از همو کاندیدا استی که هر چار ماه بعد میری از پشاور کوپون میاری.

گل‌زمان: از همو کاندیدا استی که د کل ستاد انتخاباتی‌ات 14 نفر تذکره استیکردار داره و تا به حال 15 دفعه گفتی که اگر چارده تا دختر می‌داشتم، به شما چارده نفر می‌دادم.

ابراهیم: از همو کاندیدا استی که یک‌دفعه به ترامپ تک‌زنگ کدی، توره بلاک کده.

مسعود: از همو کاندیدا استی که از پدر و پدرکلانت دزد استی.

حرمت‌الله: از همو کاندیدا استی که قسم خوردی اگه رییس‌جمهور شدی، نصواره ترک کنی.

تازه‌گل: از همو کاندیدا استی که کاغذتشناب ره هم د قرض می‌خری.

قناعت‌الله: از همو کاندیدا استی که وقت نان بین بچایت مسابقه علمی راه می‌اندازی.

رضا: از همو کاندیدا استی که زمستان سُوزَکی، تابستان اسهال. بهار زکامی و خزان که یک چند روز جور شدی، از خوشحالی د کابل تعطیلی عمومی اعلان می‌کنی.

شفیع: از همو کاندیدا استی که پشت کل کتابایت نوشته کدی که «این کتاب مال شخصی بنده… می‌باشد، کسی دیگر حق ندارد به آن دست بزند. اگر دست بزند چیزش بسوزد.»

نجف علی: از همو کاندیدا استی که باد از انتخابات میرگی می‌گیری.

وسیم: از همو کاندیدا استی که وقتی داکتره می‌بینی، فرار می‌کنی که که توره پیچکاری نکنه.

قاضی: از همو کاندیدا استی که وطن اگه گل و گلزار هم شوه، تو باز گُه در گُهش می‌کنی.

اسماعیل: از همو کاندیدا استی که رییس کمیسیون انتخاباته ببوی میگی.

نجیب‌الله: از همو کاندیدا استی که د تشناب افتیدی لگنت میده شده، حالی پشت پشت دیگه کاندیدا می‌گردی که پیسه‌ته بتن به نفع‌شان کنار بری.

احمد نذیر: از همو کاندیدا استی که بچایته وقت نان چاشت د کمپاین دیگه کاندیدا روان می‌کنی.

قربان علی جیغتو: از همو کاندیدا استی که از ترس انتحاری د دروازای دفترت عکس حکمتیاره نصب کدی.