چشم‌سفیدی مشروع در نبود میزان قباحت‌سنجی

نامزدهای ریاست جمهوری عادت دارند به ملت وعده بدهند. نامزدهای ریاست جمهوری در افغانستان هم تافته‌ی جدابافته نیستند. این‌ها هم وعده می‌دهند. میزان وعده دادن نامزدها تناسب وارونه‌ای دارد با میانگین آگاهی و آموزش و فراست ملت رای دهنده. مثلا در یک کشور دیگر که معضله‌ی کوچی و ده‌نشین داشته باشند، هیچ نامزدی احتمالاً نمی‌تواند بیاید و بگوید که من معضله‌ی کوچی و ده‌نشین را حل می‌کنم و هر‌دو طرف، هم کوچی و هم ده‌نشین، در حالی که لب‌های‌شان برای خنده‌ای از رضایت تا بناگوش پس رفته، قناعت کنند که این خانم یا آقا معضله را حل می‌کند و کار تمام است. در کشوری دیگر از این نامزد محترم می‌پرسند: معضله در این جاست که کوچی و ده‌نشین هر‌دو یک چیز را می‌خواهند: علف‌چرها را. کوچی می‌گوید، حق دارد رمه‌اش را در علف‌چر بچراند؛ چون کاغذی دارد به امضای شخص شخیص امیر آهنینی که این علف‌چرها را از ملک خداداد خود به کوچی‌ها بخشیده است. ده‌نشین می‌گوید، حالا قهر یا لطف خدا مرا به دامن این کوه کشانده و نسل اندر نسل این‌جا زندگی می‌کنم. پیش از امیر آهنین این علف‌چرها از من بودند و خیر است زور ندارم، باید پس از این هم مال من باشند. علف‌چر یکی است. مدعی دو‌تاست و تقسیم حضرت سلیمانی هم این‌جا مرهم دردی نمی‌شود.

وقتی ملت نمی‌پرسد، مگر نامزد ریاست جمهوری ابله است که بیاید و توضیح دهد که چگونه و با چه ترفندی بره را قناعت می‌دهد ‌از گرگ نترسد و گرگ را قناعت می‌دهد، جوان‌مردی کند و دیگر بره نخورد. ابله نیست. پاسخ نمی‌دهد. مردم هم آن نیش تا بناگوش‌شان را دارند و می‌روند رای می‌دهند.

در تیم یکی از نامزدها، یکی با خرمن پر حاصل ریش می‌آید و می‌گوید، تاجک‌ها خاین به وطن اند و این وطن فقط دو بار اشغال شده و هر‌دو بار تاجک‌ها زمینه‌ی اشغال را از شمال کشور مساعد کرده‌اند. بالاتر از این، می‌گوید: تیم مورد نظر من ملت است و آن تیم نامورد نظر من اگر پیروز شود، جنگ می‌شود. وطن تجزیه می‌شود و ببلو می‌آید و…

دیگری می‌گوید، من در راه نجات ازبک‌ها این قدر قصر ساخته‌ام و فلان مقدار هم پول اندوخته‌ام. ازبکی که به من رای ندهد، خاین است و… جامعه‌ی مدنی افغانستان ساکت است. چون نمی‌خواهد نامش «آلوده» شود در سیاست‌های کثیف امروز افغانستان. یکی نیست که از همان موضع شهروندی جامعه‌‌ی مدنی «نااِن‌جو‌باز» درخواست بررسی را به دادگاهی تحویل بدهد که آن کس که می‌گوید تاجک‌ها وطن‌فروشند، قانون اساسی را نقض کرده است. آن کس که می‌گوید: شما خیانت می‌کنید، اگر به من رای ندهید، قانون انتخابات را نقض می‌کند و این هر‌دو جرم‌های تعریف شده‌‌اند و درخور بازخواست. اما چه سودی از یک کار شهروندی واقعی نصیب ان‌جی‌او‌‌ها می‌شود؟ هیچ. چون هیچ نهادی حاضر نیست به خاطر یک چنین کاری به آن‌ها فند بدهد و ان‌جی‌اوی افغانی بدون فند، مثل کاغذپران بدون تار است، مثل آب بدون رطوبت است، مثل سوگند ابلیس است… در نبود یک جامعه‌ی مدنی مسئول و در نبود آگاهی عامه از حقوق شهروندی، نامزدهای ریاست جمهوری و طرف‌داران‌شان خود را راحت حس می‌کنند وعده بدهند که مشکلات دو میلیون سال بعد کره‌ی زمین را حل می‌کنند. رود نیل را از راه صحرای هیرمند می‌گذرانند و به جمنا وصل می‌کنند و آسیاب بادی دون ژوان را قناعت می‌دهند هم‌زمان با آرد کردن گندم، برق نیز تولید کند.