خطر و آزار و اذیت در افغانستان

منبع: فارین پالیسی

نویسنده: رستم علی سیرت

برگردان: حمید مهدوی

آدم ربایی، زمین بی‌حاصل و توزیع ناقص کمک‌ها صرف بخشی از مشکلاتی‌اند که هزاره‌ها با آن‌ها مواجه هستند. آن‌ها قربانیان [آزار و اذیت توسط] شبه نظامیان، طالبان و شاید حتا دولت اسلامی هستند.

هزاره جات، مناطق مرکزی افغانستان و جایی که هزاره‌ها زندگی می‌کنند، شاهد افزایش خشونت بوده است. در شاهراه‌های منتهی به کابل، مسافران هزاره از دیگران جدا ساخته شده و به منظور باج گیری ربوده شده یا حتا کشته می‌شوند. هزاره‌ها به‌خاطر جایگاه سیاسی یا داشتن قدرت کشته نمی‌شوند؛ آن‌ها آزار و اذیت می‌شوند چون اهداف آسانی‌اند؛ ویژگی‌های فزیکی متمایز دارند و به مذهب شیعه وابسته اند. در 25 جولای 2014، طالبان نزدیک به 15 تن از هزاره‌ها را در ولایت غور کشت. در 24 فبروری 2015، سی و یک تن از هزاره‌ها توسط مردان مسلح در ولایت زابل ربوده شدند و پس از سه ماه، 19 تن آن‌ها در بدل زندانیان طالبان آزاد شدند و 12 تن دیگر هنوز اسیر اند. در 8 جون 2015، طالبان چهار هزاره، به شمول دو زن و یک کودک، را از ولایت غزنی ربودند. از ماه فبروری تا اپریل 2015، هشت مورد ربوده شدن هزاره‌ها گزارش شده است و این رقم افزایش خواهد یافت.

بدبختانه، ربوده شدن هزاره‌ها به‌خاطر اعمال فشار برحکومت، برای دست‌یابی به خواست‌های سیاسی مشخص، یا تلاش برای دست‌یابی به پول بدون زحمت زیاد، معمول است. این امر باعث شده است هزاره‌های زیادی علیه آن‌چه که آن را «بیزینس کسب پول» می‌نامند، صحبت کنند. برای جلوگیری از آن، مقام‌های حکومت افغانستان گفته‌اند که پرداخت باج به طالبان یا آزاد کردن زندانیان آن‌ها در بدل رهایی هزاره‌های ربوه شده، نمی‌تواند به یک سنت تبدیل شود.

در شاهراه کابل-بامیان که «جاده مرگ» نیز خوانده شده است، در ولسوالی جلریز ولایت میدان وردگ، در 15 کیلومتر فاصله، در هر صد متر پسته‌های ملیشه‌های طرفدار حکومت وجود دارند. با این حال، نظامی‌سازی بیش از حد این منطقه نیز نتوانسته است جلو آدم ربایی توسط طالبان را بگیرد.

ترکیبی از عوامل، از پول تا قومیت و مذهب، به آدم ربایان انگیزه می‌دهند و هزاره، به‌خاطر تحریم‌های اجتماعی-اقتصادی‌ای که توسط طالبان و جغرافیای کوهستانی و خشن مناطق مرکزی افغانستان بر آن‌ها اعمال می‌شود، اهداف آسانی‌اند. هزاره‌ها با اقلیم سرد و خشن، زمین‌هایی که عمدتا بی‌حاصل اند، توزیع ناقص کمک‌ها و ستیزه جویی فعال مواجه اند که همه به وخامت روز افزون اوضاع آن‌ها کمک می‌کنند. بنا براین، غذای ناکافی در جریان زمستان، عدم دست‌رسی به مراقبت‌های بهداشتی، وقفه‌های مرتبط با آب و هوا در پروژه‌های توسعه‌ای و یک سیستم ناقص آموزش و پرورش مانع تحرک رو به بالا می‌شود. در جریان مبارزات انتخاباتی رییس جمهور اشرف غنی این مشکل به درستی درک شده بود؛ زمانی که او گفت هزاره‌ها در «محاصره جغرافیایی» به سر می‌برند.

در دوران پس از طالبان، احساسات ضد هزاره نخست در اوایل سال 2013 تشدید شد؛ زمانی که امرالله صالح، رییس پیشین ریاست امنیت افغانستان، ایران را به دخالت در افغانستان از طریق شیعه‌ها متهم کرد. (ایرانی‌ها و هزاره‌ها، هردو، مسلمانان شیعه هستند). چند ماه بعد، در سال 2013، این احساسات توسط گلبدین حکمت‌یار، امیر حزب اسلامی و متحد طالبان در گذشته، بیشتر تشدید شد و او در پیام عیدی‌اش هزاره‌ها را به کافر بودن و دفاع از ایران متهم کرد. پیام او دستورکار تفرقه انداز بود و تلاش کرد پشتون‌ها را تحریک کرده و متقاعد سازد که هزاره‌ها تهدیدی هستند علیه سلطه آن‌ها.

با ظهور دولت اسلامی، گروه تندرو ضد شیعه، در افغانستان، خطراتی را که هزاره‌ها با آن‌ها مواجه اند افزایش یافته است. هزاره‌ها که از دهه 1880 بدین‌سو، پیوسته به‌خاطر مذهب و قومیت شان قربانیان آزار و اذیت و مطیع سازی بوده اند، این دور جدیدی از رویدادها موجب ترس‌های تازه‌ای در اجتماع می‌شوند. دولت اسلامی یکی دیگر از گروه‌هایی است که آماده آزار و اذیت، به حاشیه راندن و تهدید هزاره‌ها است.

باتوجه به این‌که هم طالبان و هم دولت اسلامی گروه‌های تندرو ضد شیعه اند، آیا می‌توان انتظار داشت که این دو گروه در هدف قرار دادن هزاره‌ها با هم همکاری کنند؟ در حالی که بسیاری‌ها ادعا می‌کنند برخورد میان این دو گروه محتمل است، ارزشش را دارد تشابه ایدیولوژیکی آن‌ها در ضدیت با شیعه‌ها و تشابه آن‌ها در جست‎وجوی نظم سیاسی به منظور تاسیس یک دولت اسلامی با حاکمیت شریعت را در نظر بگیریم. به نظر می‌رسد برخوردهایی که میان طالبان و دولت اسلامی در شرق افغانستان گزارش شده‌اند در ماهیت طبیعی باشند؛ مسایلی که هنگام مختل شدن وضع موجود با ورود عناصر جدید در بازی قدرت به میان می‌آیند.

چشم پوشی از سختی‌هایی که هزاره‌ها متحمل می‌شوند نه تنها بر انتخابات پارلمانی آینده تاثیر خواهد گذاشت؛ بلکه پیامدهای آن می‌تواند در چگونگی تعریف کمک کنندگان از رویکرد شان نسبت به افغانستان نیز اثر خواهد گذاشت. علاوه برآن و مهم‌تر این که نادیده گرفتن وضع اسفبار هزاره‌ها دموکراتیک بودن افغانستان را نیز زیر سوال می‌برد. چگونه یک طبقه اجتماعی محدود که مایل است از آزار و اذیت یک گروه کامل چشم پوشی کند، بر افغانستان حکومت خواهد کرد؟ پاسخ به این پرسش، برای توانایی افغانستان در عبور از آزمون دموکراسی، حیاتی خواهد بود.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *