چگونه صنفهای درسی به سنگر و پناهگاه تبدیل شدهاند؟
فارین افیرز/پیتر بوکارت
برگردان: حمید مهدوی
کشورهای غربی، از زمان تهاجم نظامی بهرهبری امریکا به افغانستان در سال 2001، بهشدت در زمینهی آموزش و پرورش در آنجا [افغانستان] سرمایهگذاری کردهاند. اما از آنجایی که امنیت در سرتاسر این کشور رو به وخامت نهاده است، مکتبها در بسیاری جاها، نهتنها از طرف شورشیان طالب بلکه از طرف نیروهای امنیتی افغان که وظیفهیشان محافظت از این مکتبها است، با تهدید مواجهاند. نیروهای ملی این کشور در جریان حمله بر مناطق تحت کنترل طالبان بهطور فزایندهیی از مکتبهای چندین طبقهیی در روستاهای کوچک، که بسیاری از آنها توسط کمککنندگان خارجی ساخته شدهاند، بهعنوان پایگاه نظامیشان استفاده میکنند. حتا اگر این ساختمانها صدمه نبینند، اشغال نظامی مانع آموزش و پرورش کودکان میشود. اما اغلب اوقات، وقتی طالبان بر مواضع حکومتی حمله میکنند، این مکتبها به میدان نبرد تبدیل میشوند، خساره میبینند یا به خرابه تبدیل میشوند و تا بازسازی این مکتبها، کودکان از آموزش و پرورش محروم میشوند.
در سال 2015، دفتر سازمان ملل متحد در افغانستان 20 مورد را مستندسازی کرد که در آن نیروهای امنیتی حکومتی و گروههای مسلح مخالف مکتبها را به مقصد نظامی اشغال کردهاند. دیدهبان حقوق بشر، در جریان یک ماموریت تحقیقاتی مختصر، صرف در یک منطقهی کوچک ولایت بغلان، 11 مکتب را شناسایی کرد که تحت اشغال بودند و به مقاصد نظامی استفاده میشدند و این نشاندهندهی آن است که این مشکل کمتر گزارش شده است و در حال بدتر شدن است. تحقیقاتی که توسط روزنامهی گاردین در ماه اپریل انجام شد، دو مکتب ساخت بریتانیا را در ولایت هلمند شناسایی کرد که بهعنوان پایگاههای ارتش افغانستان استفاده میشدند، از جمله مکتبی که در طبقهی پایین آن هنوز شاگردان مصروف آموزش بودند.
مکتب متوسط استاد غلام جیلانی جلالی، در قریهی بازار پوستک ولایت بغلان یک نمونه است. در سال 2010، طالبان این مکتب را زمانی که توسط پولیس افغانستان اشغال شده بود، محاصره کرده و هفت پولیس را در داخل صنف به ضرب گلوله کشتند. یکی از مسئولان این مکتب به من گفت: «خون آنها با شستن پاک نشد، بنابراین باید با تبر آن را از روی دیوار پاک میکردیم».
در سال 2015، پولیس افغانستان به این مکتب بازگشت و با کیسههای ریگ در منزل دوم آن مواضع برپا کرد، در حالی که شاگردان تلاش کردند درسشان را در منزل اول ادامه بدهند. مسئولان مکتب توانستند نامهیی را از مقامها در کابل بیاورند که در آن به پولیس دستور داده شده بود [مکتب] را ترک کنند، اما فرمانده پولیس آن را نادیده گرفت. وقتی شاگردان باید امتحان میدادند، مسئولان مکتب دوباره نامه را به فرمانده دادند، اما افسران پولیس تحت فرماندهی او به معلمان و شاگردانی که تجمع کرده بودند شلیک کرده و آنها را وادار به فرار کردند.
نزدیک به یک سال بعد، باوجود التماسهای مکرر معلمان و مسئولان مکتب، این مکتب هنوز تحت اشغال پولیس بود. وقتی ما در ماه اپریل [از آنجا] بازدید کردیم، جنگجویان طالبان نزدیکتر میشدند و حق آموزش و پرورش کودکان در خط مقدم یک جنگ خشن قرار گرفته بود. یکی از مسئولان این مکتب گفت: «اکنون طالبان نزدیکتر میشوند و ما باید بهخاطر ناامنی مکتب را تعطیل کنیم. در حالحاضر تمام مکتبها در منطقهی ما تعطیلاند. خط مقدم طالبان اکنون 30 متر از مکتب فاصله دارد. شاگردان از ترس به مکتب نمیآیند. ما رفتیم که دوباره فرمانده پولیس را ببینیم، اما او صرف گفت که قرار توافق قبلی، پولیس در منزل دوم [مکتب] میماند و ما میتوانیم از منزل اول مکتب استفاده کنیم».
طالبان نیز در این منطقه از مکتبها بهعنوان پایگاههای نظامی استفاده کردهاند و حتا باوجود درخواست بزرگان قریه که برای نجات مکتبشان تلاش میکنند، مکتبها را ترک نکردهاند. حکومت سویدن اعمار مکتب ابتدائیهی خیلجان شهید در منطقهی عمرخیل را تامین مالی کرد. در سال 2015، دروازهی این مکتب به روی 350 شاگرد پسر و دختر گشوده شد. بلافاصله پس از آن جنگجویان طالبان آمدند و این مکتب را اشغال کردند و درخواست بزرگان قریه مبنی بر ترک مکتب را رد کردند.
در اوایل سال جاری، نیروهای حکومتی بر نیروهای طالبان که در این مکتب مستقر بودند حمله کردند و با تیراندازی و گلولههای هاون ساختمان آن را با خاک یکسان کردند. طالبان فرار کردند، اما ساختمان مکتب، کمتر از یک سال بعد از افتتاح آن، مخروبه باقی ماند. این مکتب، حتا با مخروبه بودنش، هنوز یک پایگاه نظامی است. هنگامی که دیدهبان حقوق بشر در ماه اپریل آنجا بود، تعداد اندکی از شبهنظامیان پولیس محلی افغانستان ساختمان را اشغال کرده بودند.
برای بسیاری از خانوادهها در افغانستان، آموزش و پرورش کودکانشان یکی از چند راه محدود فرار از فقر است. حضور رو به رشد نیروهای امنیتی حکومت و طالبان در مکتبها، نهتنها آموزش و پرورش را از دسترس خارج میکند بلکه بسیاری از زیربناهای آموزش و پرورش را که کمککنندگان به افغانستان در جریان 15 سال گذشته به شدت روی آن سرمایهگذاری کردهاند، تخریب میکند. در بسیاری از روستاها، [حضور نیروهای امنیتی در مکتبها]، بهجای اینکه به روستانشینان احساس امنیت بدهد، از این نیروها اشغالکنندگان منفور میسازد.
مشخصا، اگر قرار است دختران با مردان مسلح در یک مکتب باشند یا مکتب با یک حملهی بالقوه مواجه باشد، کمتر احتمال دارد که والدین دختران به کودکانشان اجازه مکتب رفتن بدهند. وقتی یک مکتب یا مسیر منتهی به مکتب خطرناکتر تشخیص داده شود یا وقتی یک مکتب تعطیل میشود و شاگردان مجبور شوند به مکتب دورتری که هنوز باز است بروند، به احتمال زیاد والدین نگران، به دخترانشان اجازهی ترک خانه را نخواهند داد.
احتمالا مردم ایالات متحده و اروپا که افتخار میکنند حکومتهایشان از آموزش و پرورش در افغانستان حمایت میکنند، نگاه مبهمی به کمکهایشان خواهند داشت که اساسا برای ساخت پایگاهها برای نیروهای امنیتی استفاده شده است. کشورهایی که برای محدود کردن استفاده از مکتبها به مقاصد نظامی توسط نیروهای مسلح خودشان گامهایی برداشتهاند، در موقعیت بهتری خواهند بود تا با حکومت افغانستان در زمینهی جلوگیری از آن در افغانستان کار کنند تا اطمینان حاصل کنند که مکتبهای اشغال شده تخلیه خواهند شد و سیاستها و عملکردهای نیروهای امنیتی را بهبود بخشند تا از مکتبها بهتر محافظت شود.
یک اعلامیهی مکتبهای امن که راهنمایی را در مورد چگونگی محافظت بهتر از مکتبها در برابر حملات و استفاده نظامی ارائه کند، کمک میکند تا روی این موضوع تمرکز شود. از زمانی که این اعلامیه نشر شد، 53 کشور، بهشمول افغانستان و بسیاری از کشورهای دیگری که از جنگ تاثیر پذیرفتهاند، نسبت به این تلاش تعهد سیاسی کردند. نزدیک به نیمی از کشورهای اروپای این اعلامیه را امضا کردند. برای کشورهایی که این اعلامیه را امضا کردهاند، گام بعدی ترکیب این محافظتها با سیاستهای داخلی و چارچوبهای عملیاتی است. برای کشورهایی که هنوز این اعلامیه را که اکنون یک سال از نشرش میگذرد، امضا نکردهاند، این اعلامیه یک گام نخست واضح است تا نسبت به مکتبهای امن در سرتاسر جهان تعهد کنند.
نهایتا، امضای اعلامیهی مکتبهای امن بخش آسان ماجرا است. تعهد واقعی به محافظت از مکتبها در برابر حملات و جلوگیری از استفادهی آنها بهعنوان پایگاههای نظامی نیازمند ارادهی سیاسی و اقدام عملی است. این امر نیازمند تمایل کشورها است تا به نیروهایشان دستور بدهند مکتبها را اشغال نکنند و نیروهای امنیتییی که اینگونه دستورها را نادیده میگیرند، مورد بازخواست قرار بدهند.
کودکان هر روزه در بسیاری از بخشهای افغانستان حیاتشان را به خطر میاندازند تا به مکتب برسند و تحصیل کنند، تحصیلی که آنها امیدوارند به آنها آیندهی بهتری میدهد. تداوم استفاده از چنین مکتبها توسط نیروهای امنیتی افغانستان و طالبان، خطر محروم کردن نسل دیگری از کودکان افغانستان از آموزش و پرورش را به همراه دارد و کودکان را مستقیما در برابر آتش قرار میدهد. حتا در کشور جنگزدهیی مثل افغانستان، کودکان حق داشتن یک مکتب امن را دارند که از آنها در برابر اثرات جنگ محافظت کند و حکومت افغانستان و کمککنندگان باید در راستای محافظت از اساسیترین حق کودکان بیشتر تلاش کنند.