بیستم ماه جون 2016، روز جهانی مهاجران بود؛ روزی که پاکستان، کشوری که بهخاطر میزبانی از یکی از بزرگترین جمعیتهای مهاجران برای چندین سال بهرهبرداری کرده است، تصمیم گرفت تا از آن به سبک متفاوتی تجلیل کند. حکومت پاکستان تصمیم گرفت تا بهصورت علنی و رسمی کمپاین نفرت، آزار و اذیت و قلعوقمع مهاجران افغان را که توسط حلقههای مرتبط با دستگاه امنیتی این کشور راهاندازی شده بود، روی دست بگیرد. مسخره است که این کمپاین نفرتپراکنی در 21 جون، روزی که فلیپو گراندی، کمیشنر عالی امور پناهندگان سازمان ملل متحد برای ابراز همکاری و حمایت از مهاجران افغان به پاکستان نشست کرد، به اوج خود رسید. آقای سرتاج عزیز، مشاور امور خارجهی نخستوزیر، مردی که بهخاطر انتخاب کلمات دقیق شهرت دارد، بدون اینکه نگران خطرات و نتایج منفی ادعایش باشد گفت که اردوگاههای مهاجران به «پناهگاه امنی برای تروریستان» تبدیل شده است. چند ماه قبل، سرفراز بوگتی، وزیر ایالت بلوچستان تهدید کرده بود که مهاجران افغانستان را به زور بیرون میاندازد. هرچند رسانههای پاکستان در نشر گزارشها در مورد آزار و اذیت و تعقیب مهاجران افغانستان محافظهکار بودهاند، اما اگر گزارشهای خورد و کوچکی را که در رسانههای چاپی یا در رسانههای الکترونیکی نشر شدهاند کنار هم بگذایم، این تکههای خورد و کوچک تصویر وحشتناکی از سرکوب و قلعوقمع را نقاشی میکند.
جالب این که این کمپاین فاشیستگونه علیه مهاجران افغانستان، هرگز نتوانسته است حقایق، آمار و شواهدی در مورد دست داشتن مهاجران در اعمال تروریستی ارائه کند. هیچ گروه اجتماعییی در جهان ادعای پاک بودن کامل از جرایم را نمیتواند. مهاجران افغانستان نیز مستثنا نیستند. اما اگر تجربهی تاریخی چند دههی گذشته معیار باشد، مهاجران افغان بهصورت کل یک گروه اجتماعی صلحدوست بوده است و آنها انگیزهی بسیار قوییی برای صلح دارند. آنها خانوادههایشان را اینجا نگهداشتهاند تا نزدیکان وعزیزانشان را از مناقشات نظامی دور نگهدارند. اکنون چرا آنها باید در فعالیتهایی افراط کنند که امنیت خانوادههای خودشان را در اینجا تهدید میکند؟ متاسفانه کوبیدن بر دهل جنگ فضا را بهشدت آلوده کرده است. بهویژه برخوردهای اخیر در تورخم میان نیروهای امنیتی هردو کشور برای ایجاد تشنج و نفرت استفاده شد که حقایق و شواهد را غیر مرتبط میسازد.
چرا مقامهای دولتی پاکستان دست به تعقیب مهاجران افغانستان در این مقطع زمانی زدهاند؟ سرکوب مهاجران افغانستان توسط پاکستانیها بهصورت واضح با تهاجم تابستانی طالبان در افغانستان پیوند دارد. این سرکوب با تهاجم نظامی طالبان برای متقاعد ساختن افغانها و جهانیان همزمان است که گویا جمهوری اسلامی افغانستان که بهعنوان حکومت مشروع افغانستان به رسمیت شناخته شده است، در محافظت از شهروندان افغانستان در داخل و خارج از کشورشان ناکام بوده است. بستن [گذرگاه] تورخم گام دیگری بود تا این بحث را تقویت کنند. مربیان پاکستانی طالبان افغانستان تلاش به خرچ خواهند داد تا از پیروزی دستپروردگانشان در جنگ جاری مطمئین شوند. آنها از استفادهی یکجانبهی تهدید و اجبار به نفع طالبان شرم ندارند. در 30 ماه جون، تمدید یکسالهی ماندن مهاجران افغانستان [در پاکستان] منقضی خواهد شد. ماندن آنها، باوجود آگاهی از این که اکنون زمان مناسبی برای عودت دستهجمعی آنها نیست، تمدید نشده است. بهراحتی میتوان پیامدهای سیل جمعیت مهاجرانی که دوباره به افغانستان بیثبات وارد خواهند شد، را تصور کرد. این ورود میتواند در تقویت تهاجم نظامی طالبان برای ایجاد هرجومرج در افغانستان بسیار موثر باشد. جالب اینکه آنهایی که ظاهرا برای عودت مهاجران بسیار عجله دارند، در زمینهی از بین بردن پناهگاههای طالبان در پاکستان که فعالانه برای راهاندازی جنگ در افغانستان استفاده شدهاند، هیچ عجلهیی نشان نمیدهند. بهصورت مشابه، ماموران دولت پاکستان که برای چندین دهه در مورد امکانناپذیری تحمیل قهری و اجباری برتری بر افغانها بر جهانیان فخرفروشی کردهاند، امیدوارند با استفاده از اجبار نظامی و سیاسی به موقف برتری دست یابند.
خوشنامی دیرماندن صلحآمیز مهاجران افغانستان به مردم پاکستان برمیگردد که در کمک به برادرانشان که بهخاطر جنگ تحمیلی باید خانههایشان در کشور خودشان را ترک میکردند، سخاوت و بخشندگی زیادی نشان دادند. اکثریت مهاجران افغانستان در کمربند پشتوننشین پاکستان ماندند، جایی که به دلایل تاریخی و فرهنگی همدردی طبیعی نسبت به آنها وجود داشت. اما مقامهای دولتی پاکستان بهصورت مداوم بهخاطر عملی ساختن برنامههای مشکوکشان، منافع مهاجران را پایمال کردند. پاکستان نه به کنوانسیون جنوا در مورد پناهندگان (1951) تن داد و نه پروتکل 1967 را امضا کرد. مهمتر از همه، پاکستان هیچ قانون ملی برای پرداختن به امور مهاجران ندارد. [پر کردن] این خلای کامل قانونی عمدا به تعویق افتاد تا در استفاده یا سوءاستفاده از مسایل مهاجران مانعی وجود نداشته باشد. نخستین بهرهبرداری گستاخانه، استفاده از کمکهای بینالمللی به مهاجران برای تغییر (مهاجرین) به (مجاهدین) در دههی 1980 بود. این، نقض کامل قوانین بشردوستانهی بین المللی بود. از آنجاییکه قدرتهای غربی غرق جنگ علیه کمونیسم بودند و برای آنها هرچیزی در جنگ عادلانه بود، جامعهی جهانی نیز همدست [پاکستان] بود. اما غمگینترین بخش آن این بود که به دستگاه امنیتی پاکستان جواز استفادهی مداوم از مهاجران افغانستان بهعنوان سپر انسانی ماجراهایش در افغانستان را داد. شورشیان طالب از این سیاست بیشترین نفع را بردند. این افسانه که طالبان در افغانستان شکستناپذیر هستند، محصول دسترسی نامحدود طالبان به اردوگاهها در پاکستان برای سربازگیری جنگجویان جدید بود. آنها، با تحمل تلفات سنگین، هر روز در افغانستان شکست میخوردند، اما به لطف پناهگاههای امن و منبع بزرگ سربازگیریشان در پاکستان، افسانهی شکستناپذیری آنها ادامه پیدا کرد. همهی اینها بهدلیل اینکه پاکستان به هیچ قانونی ملی یا بینالمللی برای رسیدگی به امور مهاجران پابند نیست، امکانپذیر شدهاند.
تاختوتاز بر مهاجران افغانستان میتواند پیامدهای جدییی برای اوضاع سیاسی در داخل پاکستان داشته باشد. سرکوب ظالمانه و کمپاین نفرت دستگاه امنیتی که پنجابها بر آن مسلطاند و مشوقان آنها در رسانهها، میتوانند در میان تمام دموکراتهای صلحدوست پاکستانی بهصورت عموم، و در میان پشتونها بهصورت خاص، عکسالعمل ایجاد کنند. یک نظر اجمالی به مجادلات تلخ در رسانههای اجتماعی در این مورد، آن را روشن میسازد. آقای ریاض داوی، مدافعی از منطقهی مردان، در نامهیی تحت عنوان «دیدگاه یک پشتون» به سردبیر روزنامهی «دین» نوشت: «دولتها شاید منافع خودشان را داشته باشند، اما پشتونها در دو طرف با همدیگر پیوند دارند. در واقع، ما در دو کشور متفاوت زندگی میکنیم، اما برای هم گریه میکنیم و اشک میریزیم».
نیشن/افراسیاب ختک -سناتور بازنشسته و کارشناس مسایل منطقه
ترجمه: حمید مهدوی