اگر تمامی دستاوردهای افغانستان در یکونیم دههی گذشته را یک طرف بگذاریم، آرامترین، اما مهمترین دستاورد، نفرتزدایی قومی بود. درسال 2001 زمانیکه رهبران قومی و احزاب سیاسی برای تشکیل یک حکومت و نطام تازه توافق کردند، زمینهی بزرگی برای همدلی و پرهیز از نفرتورزی میان افغانها ایجاد شد. حمایتهای قانونی، ترتیبات نهادی، توزیع منابع و منافع و فرصتهای امنیتی مردم افغانستان را کمک کرد که از سراسر افغانستان به پایتخت بیایند و یا از پایتخت به جای دیگری بروند. صدها هزار نفر از نوجوانان و جوانان این کشور از طریق نهادها و سیستمهای آموزشی در سراسر کشور جابهجا شدند و افراد متفاوت با گروههای قومی متفاوت را دیدند، شنیدند، دوست داشتند، سخن گفتند و در کنارشان زندگی کردند. رشد اقتصادی و وضعیت نسبتاً خوب بازار به مردم افغانستان و گروههای قومی متعدد کمک کردند که با هم معامله کنند، پول بدهند، پول بگیرند، شریک شوند، تجارت کنند و آینده و هدف مشترک ترسیم کنند. جوانان ما در جامعه نهاد ساختند، گفتوگو کردند، فقر را تحمل کردند، سختی را متحمل شدند، شادی کردند، رقص کردند، سرود خواندند، شعر گفتند و جامعهپذیر شدند. انتخابات و تجارب فرایندهای کلان سیاسی و مردمی به همدلی مردم و بازبینی باورهای خرد هویتی و جابهجایی در ارزشهای بزرگتر ملی و انسانی کمک کردند و اینگونه ارزشها و محدودیتهای دستکم چهار دهه جنگ و خونریزی در یکونیم دههی گذشته برای بخش وسیعی از مردم افغانستان حل شدند و آدمها از دایرهی هویتهای قومی بیرون شدند و پوست انداختند.
این اما برای افغانستان و پایان بخشیدن به نفاق و نفرتاندوزیهای قومی کافی نبود. مردم به سالهای بیشتر، کار زیادتر، تجربههای متعددتر و آموزش فراگیرتر ضرورت دارند تا بار دیگر به قبل از 2000 برنگردند و آدم را بهخاطر قوم و قبیله نکشند. همینطور وفاداریها، دوستیها، دشمنیها، آرامش، دادوستد، مناسبات، روابط و زندگی براساس هویتهای قومی تعریف و تعیین نشوند.
اما ما سالهای کمی را هم طی نکردیم. و همینطور دستاورد افغانها در تعریف زندگی تازه و وطن و پناهگاه بزرگتر و انسانیتر نیز اندک نیست. آنچه اما در این برهه برای افغانها مهم است، حفط این دستاوردها و پایدار ماندن بر توافقهای جدید اخلاقی و قانونی است که همه را کمک میکنند از نگاه و نفرت قومگرایانه بیرون شوند و جهان مشترکی را براساس باورهای وسیعتر و تساهلپذیری بیشتر خلق کنند و مشترکاً در آن زندگی کنند. افغانها ضرورت دارند از کابلی که همهی اقوام در سایهی قانون در آن زندگی میکنند محافطت کنند. افغانها باید بتوانند تجارت مشترکشان، منافع مشترک و دردها و شادیهای مشترکشان را حفط و گسترش دهند. جهان عاری از نفرت، بزرگتر و متنوعتر به نفع همهی مردم است. بنابراین مردم برای حفط این دستاوردها نیاز به همبستگی در برابر آنانی دارند که میخواهند نفرت برگردند. آنانی که نفرتپراکنی میکنند و برای بازگشت نفاق برنامه دارند و سرمایهگذاری میکنند.
سخن گلبدین حکمتیار رهبر حزب اسلامی در مورد قومی خواندن جنگ در افغانستان و قطبی کردن مردم به دو گروه قومی که در حال جنگاند، تلاش سازمانیافتهی سیاسی برای بازگرداندن نفاق در افغانستان و خانههای مردم است. جنگ افغانستان، جنگ ارزشهاست، جنگ زندگی و مرگ، جنگ خشونت و عشق. این جنگ جنگ قوم نیست. جنگ نفاق و همدلی است. جنگ قانونمداری و توحش است. قومی خواندن این جنگ، بازگشت به گذشتهی نفرتآمیز و حاکمیت نفرت است. مردم باید برای دستاوردهای سالهای اخیر که تساهل و زندگی متنوع و باارزشتر است، همدلی و همبستگی داشته باشند. سیاستمداران و قدرتخواهانی که از نفرت مایه و سرمایه میاندوزند، نفاق را برمیگردانند و نفرت را تازه میکنند.
ما نباید وارد این بازی باخت-باخت شویم. این جنگ، جنگ مردم نیست. جنگ مردم ایستادن کنار دستاوردهایی است که زندگی را لذتبخش، جهانبینی را وسیعتر و بازار منافع ما را بزرگتر کرده است. به حکمتیار و جنگش، به حکمتیار و نفرتاندوزیاش و به نفاق و پیامدهایش باید مشترکاً پاسخ دهیم و آن همدلی و ایستادگی برای دستاوردهای مشترک ماست که به نفاق و نفرت «نه» گفتهایم و به زندگی و عشق و همدلی «آری».