معلم ما دایم میگفت «اگر شتر از سوراخ سوزن تیر شد، اعظم هم در کیمیا کامیاب میشود.» ما معنای حرف معلم را نمیفهمیدیم. آخر، ما بچههای صنف اول بودیم و کنایه و مجاز از سر ما زیاد بود. در ضمن، حالا که فکر میکنم میبینم معلم ما چقدر کم جرأت بوده که این حرف را نمیتوانسته به خودِ اعظم صنف هشت بگوید؛ آن را به ما میگفته. برای اطلاع شما اضافه کنم که اعظم یک چلتاغمغزِ بیفرهنگِ لگدپران بود که معلمان مکتب ما را به بینی رسانده بود. حالا شما میگویید به بینی رسانده بود یعنی چه. بهتر است از این قصه بگذریم.
فعلا حاجیه نسیبه، همسایهی ما در شهر پیتسگارد اتریش، نذر پخته و به خانهی کافر و مسلمان میفرستد تا مگر خدا یک بار هم که شده لطفی کند و مذاکرات میان دولت افغانستان و طالبان را موفق گرداند. حاجیه همین امروز صبح با هر دو دستش یک دایره به اندازهی دهان آفتابه جور کرد و از من پرسید «پسرم، تو امیطرنیت داری، چه فکر میکنی؟» معلوم نیست چه تصوری از انترنت دارد. گفتم بیبی جان، خدا گشود کند که هر دو طرف سر سازش در پیش بگیرند و این شرایط حساس نیمقرنه بخیر خاتمه یابد. به حاجیه نگفتم، ولی خودم خبر دارم که ماجرای این مذاکرات واقعا همان قصهی شتر و سوراخ سوزن است. از آن سو، طالبان به دولت میگویند لطفا این سوزن ما را از سوراخ شترتان تیر کنید، که طبعا کار سختی نباید باشد. دولت دست به سینه ایستاده و میگوید بفرمایید این شما و این شتر ما. از این سو، مشکل این است که دولت شتر خود را به اندازهی یک مورچه کوچک کرده و طالبان هنوز حاضر نیستند سوراخ سوزن خود را کمی فراخ کنند. میگویید چطور؟ به این شرح:
- دولت میگوید لطفا طالبان بپذیرند که شنیدن صدای پای زنان در حکومت جدید حرام نباشد. طالبان میگویند ما باید در این زمینه با بزرگان خود در راولپندی مشورت کنیم چون از پیش خود تعهد نهی کرسکتاهو.
- طالبان میگویند دولت افغانستان ساقط شود. هرچه دولت میگوید اجازه بدهید ما هفتاد-هشتاد درصد ساقط شویم، طالبان قبول نمیکنند. میگویند کمتر از صد درصدش برای ما واره نمیکند.
- دولت میگوید طالبان وقتی وارد حکومت شدند، اجازه بدهند عکسهای اشرف غنی و جناب اقتدار ملی (متخلص به امرالله صالح) تا شش ماه روی دیوارهای دفاتر حکومتی بمانند. طالبان میگویند از ما را در شریعتش به عکس موجودات حیه مخالفت میکنی و باید مات شی.
- طالبان میگویند دولت به علاوهی آن پنج هزار زندانی طالب که آزاد کرده، پنج هزار سرباز اردوی ملی هم سر بدهد. دولت تا حالا قبول کرده که دوهزار سرباز اردوی ملی را به اسارت طالبان درآورد. اما طالبان گفتهاند که حتا اگر یک نفر کم باشد، از مذاکره خارج میشوند.
- دولت از طالبان خواهش کرده که در شب و روزهایی که مذاکره جریان دارد، روزانه فقط سی و پنج نفر از مردم ملکی را بکشند. طالبان در این مورد هنوز پاسخ قطعی ندادهاند، ولی گفتهاند که این خواهش دولت به نُکص طالبان کرام میباشی.
ملاحظه میکنید که طالبان برخلاف سینهی فراخ ما و شما و معصوم استانکزی روحیهی عیاری چندانی ندارند. میمیرند که در برابر این همه صلحدوستی و سخاوت دولت جمهوری اسلامی افغانستان یک میلیمتر کوتاه بیایند. ولی این ما را نباید دلسرد کند. در بند هشتم، مادهی نوزدهم قانون اساسی ما، آمده:
فریدون و فرخ فرشته نبود
به مشک و به عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
ما طبق مفاد همین مادهی قانون اساسی داد و دهش خود را میکنیم و فریدون میشویم. طالبان اگر غیرت داشتند، میفهمند. اگر نداشتند، چند روزی را که تا برپایی امارت مانده با عشق و مهربانی سپری کنیم.