خروج امریکا از افغانستان؛ گنج بادآورده برای چین
Dec 14, 2019; Philadelphia, PA, USA; President Donald Trump watches the action during the second half of the Army-Navy game at Lincoln Financial Field. Mandatory Credit: Danny Wild-USA TODAY Sports

خروج امریکا از افغانستان؛ گنج بادآورده برای چین

نشنال انترستمایکل روبین
مترجم: جلیل پژواک

رییس‌جمهور دونالد ترمپ تصمیم خروج از افغانستان را به‌عنوان تصمیم مسئولانه رهبری ایالات متحده توجیه می‌کند و کاخ سفید می‌گوید که خروج نیروهایش از افغانستان را نظر به پابندی یا عدم پابندی طالبان به تعهدهای‌‌شان در توافق‌نامه ماه فبروری این گروه با ایالات متحده تنظیم می‌کند. این اما افسانه‌ای بیش نیست. در پشت پرده، نه‌تنها جامعه اطلاعاتی امریکا بلکه مقامات ارشد دولت ترمپ نیز در مجالس خصوصی توافق صلح 29 فبروری را یک توافق‌نامه «پوچ» می‌پندارند که فقط فقط خروج را خوشایند‌تر می‌کند. آن‌ها می‌گویند که سرخوردگی ترمپ با «جنگ بی‌پایان» در افغانستان در حقیقت بیشتر ناشی از تمایل او به توقف هزینه سالانه حدودا 50 میلیارد دالری امریکا برای حمایت از عملیات‌های نظامی در افغانستان است و او می‌خواهد این مبلغ را به‌جای افغانستان، صرف مقابله با چین کند، مشکلی که اکنون در محراق توجه قرار دارد.

در سطح کلان این استراتژی منطقی است. اما طنز تلخ ماجرا این است که ترمپ با ترک‌ افغانستان، نه‌تنها یک سرمایه استراتژیک عظیم را به بیجینگ می‌دهد، بلکه با خروج خود از افغانستان عملا هدیه 140 میلیارد دالری را نیز به بیجینگ تحفه می‌دهد. این 140 میلیارد دالر، پولی است که مالیات‌دهندگان امریکایی از سال 2001 تا جولای 2020 به بازسازی افغانستان کمک کرده‌اند و حتا هزینه‌های نظامی امریکا را در بر نمی‌گیرد. این مبلغ تقریبا معادل 425 دالر برای هر مرد و زن و کودک امریکایی است.

این البته به معنای انتقاد از تصمیم ایالات متحده در سال 2001 برای مداخله نظامی در افغانستان نیست؛ امارت اسلامی طالبان وعده‌‌هایی را که به وزارت خارجه مادلین آلبرایت در دوره دوم ریاست‌جمهوری بیل کلینتون داده بود، با میزبانی از اردوگاه‌های آموزشی القاعده، شکسته بود. این به ضرر کسانی است که از توافق زلمی خلیل‌زاد، فرستاده ویژه ترمپ، با طالبان، پشتیبانی می‌کنند؛ طالبان امروزه حتا بیشتر از دوره پیشا 11 سپتامبر با القاعده درآمیخته‌اند. دیپلمات‌ها شاید بتوانند از طرف‌های صحبت خود در قطر این وعده را بگیرند که طالبان خود را از القاعده جدا خواهد کرد، اما تبدیل‌ این وعده به واقعیت مثل این است که بخواهیم پدر را از پسر و برادر را از بردار جدا کنیم. اشتباه ایالات متحده جنگیدن با کسانی نبوده است که به القاعده کمک کردند یا از این گروه میزبانی کردند، بلکه در تلاش‌های ملت‌سازی امریکا در افغانستان است که فقط فساد سیستماتیک را در این کشور بدتر کرد.

تمام 140 میلیارد دالر سرمایه‌گذاری امریکا برای بازسازی افغانستان هدر نرفته است. من از سال 1997 به این‌سو بارها به افغانستان سفر کرده‌ام، هم قبل از تسلط طالبان بر مناطق خاص این کشور، هم در دوران امارت اسلامی طالبان قبل از 11 سپتامبر و هم بعد از 2001 در مناطقی که اکنون توسط حکومتِ پسا 2001 جمهوری اسلامی افغانستان کنترل می‌شود. جاده‌هایی که سفر در آن‌ها روزها به طول می‌انجامید، اکنون فقط چند ساعت وقت را در بر می‌گیرد (وقتی تهدیدات امنیتی مانعی برای سفر نباشد). میدان‌های هوایی و خطوط هوایی افغانستان فعال است. برق، آب و تسهیلات بهداشتی وجود دارد. مکاتب برای دختران و پسران فعالیت می‌کند. نسل جدیدی از افغان‌ها، فرقی نمی‌کند که چقدر از رشوه‌گیری و فساد طبقه حاکم خود و بینش قرون وسطایی طالبان سرخورده شده باشند، به آینده امیدوار هستند.

این اساس و تهداب که افغانستان جدید بر روی آن ساخته خواهد شد، همان چیزی است که ترمپ اکنون می‌خواهد آن‌را به چینی‌ها تحفه بدهد. چین دیریست که می‌خواهد پای خود را به دروازه افغانستان برساند. در سال 2008، طبق گزارش‌ها پس از آن‌که عوامل چینی به مقامات افغانستان رشوه دادند، وزارت معادن افغانستان قراردادی 3.4 میلیارد دالری معدن مس عینک را به شرکت‌های چینی (China Metallurgical Group Corporation) و (Jiangxi Copper Company Limited) داد. این معامله با توجه به این‌که معدن مس عینک به طور بالقوه بالغ بر 50 میلیارد دالر ارزش دارد، یک معامله خوب برای چین بود. یک دهه از آن زمان گذشته و معدن مس عینک که اگر قرار باشد افغانستان سر پای خود بایستد، درآمد آن را لازم خواهد داشت، هنوز عملیاتی نشده است.

بعد از مس عینک، نوبت نفت افغانستان می‌رسد: سرمایه‌‌گذاری 400 میلیون دالری چین برای استخراج نفت در سه بلوک نفتی حوزه آمو دریا برای دو سال نفت تولید کرد اما در سال 2013 کار آن به صورت ناگهانی متوقف شد. برخی از گزارش‌ها حاکی از آن است که چین هم در خصوص مس عینک و هم در خصوص استخراج نفت، هردو سرمایه‌گذاری را صرفا برای جلوگیری از داده‌شدن قراردادهای این دو بخش به سایر کشورها، انجام داده است. چشم‌انداز بلندمدت واشنگتن برای افغانستان خیلی که بلندمدت باشد، از چهار سال فراتر نمی‌رود، اما چین استراتژی طولانی‌مدت دارد.

استراتژی چین ممکن است نتیجه دهد. به نظر می‌رسد که بیجینگ آماده است تا خلأ را که پس از خروج ایالات متحده در افغانستان ایجاد می‌شود، پر کند و به شیوه‌ی غارت‌گرانه‌ای در افغانستان سرمایه‌گذاری کند که ایالات متحده هرگز نکرده است. چین مدت‌هاست به دنبال انحصار کالا و عناصر کم‌یاب معدنی است. مقامات چینی به خوبی از گزارش سال 2010 «سازمان زمین‌شناسی» و «کارگروه وزارت دفاع برای عملیات‌های بازرگانی و ثبات» که در آن برآورد شده است که افغانستان دارای یک تریلیون دالر مواد معدنی دست‌نخورده است، به خوبی آگاه هستند. در یک گزارش داخلی پنتاگون در سال 2010 آمده است که افغانستان می‌تواند به طور بالقوه به «عربستان سعودی لیتیوم» تبدیل شود. کمبود زیرساخت‌ها مانع استخراج این مواد معدنی می‌شود، اما چین صبور است و خروج امریکا از افغانستان ممکن است همان‌چیزی باشد که بیجینگ منتظر آن بوده است. سرمایه‌گذاری چین در افغانستان به جای این‌که به منظور تقویت یک افغانستان باثبات و دموکراتیک باشد ـ چیزی که واشنگتن می‌خواست ـ پس از خروج ایالات متحده می‌تواند بیجینگ را قادر سازد تا یک دستگاه دزدسالار را در این کشور سر پا و حمایت کند، کاری که بیجینگ در آفریقا کرده است.

زمینه این کار از هم اکنون برای چین فراهم است. افغانستان با این‌که به لحاظ رسمی در برابر پیوستن به ابتکار کمربند و راه رییس‌جمهور شی جین‌پینگ مقاومت کرده است، اما از جمله 138 کشوری است که تفاهم‌نامه کمربند و راه را با چین امضا کرده‌اند. این وضعیت البته با خروج ایالت متحده احتمالا تغییر می‌کند. برای مثال، رییس‌جمهور اشرف غنی در یک سخنرانی خود در سال 2014 در دانشگاه شینهوا در بیجینگ، اظهار داشت که «چین در سطوح مختلف برای ما یک شریک استراتژیک است. این سفر براساس همان بنیاد قبلی است، اما بیشتر در مورد تعمیق و گسترش روابط است، برای این‌که ایده جاده ابریشم جدید عملی شود.» وانگ یو، سفیر چین در افغانستان، همچنان از گسترش ابتکار کمربند و راه به افغانستان سخن می‌زند.

چین بارها گفته است که تمایل دارد «دالان اقتصادی چین و پاکستان» را به افغانستان گسترش دهد. این دهلیز «گل سرسبد» پروژه کمربند و راه چین است. موقعیت جغرافیایی افغانستان می‌تواند این کشور را به نقطه وصل دالان اقتصادی چین و پاکستان با کشورهای آسیای میانه  تبدیل کند. افغانستان شاید کوهستانی باشد، اما چین می‌تواند بر میلیاردها دالری که ایالات متحده برای بازسازی جاده حلقوی افغانستان و جاده‌های فرعی آن که به گذرگاه‌های مرزی مختلف افغانستان امتداد می‌یابد، هزینه کرده است، سرمایه‌گذاری خود را انجام دهد. بیجینگ خط آهنی را ساخته است که چین، افغانستان و کشورهای آسیای میانه را به هم وصل می‌کند و بیجینگ هم به حکومت افغانستان و هم به طالبان پیشنهاد کمک به ساخت شبکه‌های جاده‌ای بیشتر را داده است. یک رهبر طالبان در بلوچستان که پس از یک ماه اقامت در افغانستان با فایننشال تایمز صحبت کرده، گفته که چین متعهد شده است که شاهراه‌هایی را بسازد که شهرهای اصلی افغانستان را به هم متصل می‌کند. او گفت: «وعده‌ی اصلی چینی‌ها ساخت یک شبکه جاده‌ای در سراسر افغانستان است. چینی‌ها گفته‌اند به محض این‌که چنین شبکه‌ای با بزرگ‌راه‌های شش بانده ساخته شود، تجارت و دادوستد محلی رونق خواهد گرفت.» این با اظهارات طالبان مبنی بر این‌که جنگ‌جویان‌شان نباید بر پروژه‌هایی حمله کنند که با پول چین تمویل می‌شود و به نفع چشم‌انداز آن‌ها برای احیای امارت اسلامی این گروه است، مطابقت دارد. مقامات وزارت امور خارجه پاکستان تأیید کرده‌اند که مقامات چینی با آغاز روند خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، به دیدار و گفت‌وگوهای خود با طالبان ادامه داده‌اند.

دخالت چین در افغانستان به افغانستان ختم نمی‌شود، بلکه به‌عنوان نیروی تقویت‌کننده برای متحدان چین و رقبای منطقه‌ای امریکا عمل خواهد کرد. عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان از هم‌اکنون این کشور را عملا به یک دولت تابع بیجینگ تبدیل کرده است. هرچند درست است که سرمایه‌گذاری چین در پاکستان از سال 2005 تا امروز بیشتر از سرمایه‌گذاری این کشور در افغانستان بوده است، اما خروج ایالات متحده به چین و پاکستان امکان خواهد داد تا هردو کشور نفوذ خود را بر افغانستان افزایش دهند. هم برای بیجینگ و هم برای اسلام‌آباد، تلاش اقتصادی و دیپلماتیک بی‌وقفه در افغانستان یک نیروی تقویت‌کننده و وسیله‌ای برای پیروزی در آنچه آن‌ها یک بازی مجموع صفر با ایالات متحده و هند می‌دانند، خواهد بود. علاوه براین، این بازی به مرزهای غربی افغانستان محدود نمی‌شود: تحکیم و تثبیت تسلط اقتصادی بر افغانستان، به چین کمک خواهد کرد که اهداف خود را در ایران نیز تحقق بخشد.

کم‌تر از یک سال پیش، آلیس ولز، نماینده سابق وزارت خارجه امریکا در امور آسیای جنوبی و مرکزی در سخنانی در مرکز «وودرو ویلسون» گفت که «چین بازیگر واقعی در توسعه افغانستان نبوده است.» این امر شاید در گذشته درست بوده باشد، اما با خروج ایالات متحده از افغانستان، به نظر می‌رسد که بیجینگ درحال تغییر سیاست و محاسبات خود در خصوص افغانستان است. کمک‌های چین به افغانستان که می‌تواند وسیله‌ای برای سنجش علاقه بیجینگ به افغانستان باشد، درحال افزایش است. چین طی یک دهه گذشته کمک‌های خود را به افغانستان افزایش داده است. در سال 2014، این کشور متعهد شد که تا سال 2017 حدود 327 میلیون دالر به افغانستان کمک کند، مبلغی که بیشتر از کل کمک چین به افغانستان بین سال‌های 2002 تا 2014 است. کمک‌های پسا 2017 بیجینگ به کابل ممکن است حتا بزرگ‌تر از این باشد.

در این‌که ایالات متحده باید با جاه‌طلبی‌های چین مقابله کند، حق با ترمپ است. و بزرگ‌ترین میراث مایک پومپئو به‌عنوان وزیر امور خارجه ایالات متحده ممکن است کم‌تر پیش‌برد صلح در خاورمیانه و بالکان و بیشتر تغییر گفت‌وگو در واشنگتن و جهان در مورد تهدید چین باشد. بنابراین تأسف‌آور است که ترمپ در عجله خود برای ترک افغانستان، ممکن است میلیاردها دالر سرمایه‌گذاری ایالات متحده را هدر دهد و هم‌زمان رویاهای بیجینگ را در افغانستان تحقق بخشد.