از روی آنچه در رسانههای انترنیتی میبینیم، میتوان گفت که اکثر افغانها از شکست دونالد ترمپ در انتخابات ریاستجمهوری امریکا خوشحال شدهاند. آیا این خوشحالی با محاسبهی سیاسی همراه است یا فقط نشان میدهد که افغانها از شخصیت ترمپ بدشان میآید؟ ترمپ آدمی بدزبان، متکبر، بیملاحظه و خودشیفته است. این خصوصیات او، به علاوهی بیپرواییاش نسبت به راستی و حقیقت، او را در چشم بسیاری از مردم امریکا و جهان منفور ساختهاند. آیا بیزاری شهروندان افغانستان از ترمپ صرفا به همین خاطر است؟ اگر چنین باشد، کسانی که از ترمپ ناراضی و بیزار هستند باید نشان بدهند که خصوصیات شخصیتی منفی ترمپ به حال ما، در افغانستان، چه زیانی دارند. جهان پر است از آدمهای زشت. ما کاری به کار آنان نداریم. ممکن است کسی بگوید «ولی ترمپ رییسجمهور قدرتمندترین کشور دنیا بود و با استفاده از قدرت خود میتوانست وضعیت را در افغانستان نیز بهطور وحشتناکی بدتر کند.» خوب، سوال هم در همینجاست. ترمپ به حال افغانستان چه ضرری داشت؟ جورهی منطقی همین سوال این پرسش دیگر است:
جوزف بایدن به چه دلیلی برای افغانستان آدم بهتری خواهد بود؟
تا آنجا که پای افغانستان در میان است، بسیاری از کسانی که از رفتن ترمپ و آمدن بایدن خوشحالاند فرضشان این است که بایدن سیاست سازندهتری در برابر مسایل افغانستان در پیش خواهد گرفت. این افراد توجه نمیکنند که سیاست و جنگ امریکا در افغانستان تابع وضعیت درونی امریکا و محاسبات داخلی حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه است. به این معنا که در امریکا پرسشی از جنس «چه سیاستی به حال افغانستان مفید است؟» نداریم. قطببندیهای شدید سیاسی در داخل امریکا به گونهای است که دیگر حتا پرسش «چه سیاستی به حال امریکا مفید است؟» نیز مثل گذشته بر ذهن سیاستمداران امریکایی سنگینی نمیکند. در شرایط فعلی امریکا تعیینکنندهترین سوال این است که چه چیزی به حال حزب دموکرات یا حزب جمهوریخواه مفید است. انقطاب شدید سیاسی و اجتماعی در امریکا به جایی رسیده که کسی چون ترمپ (بهعنوان یکی از نالایقترین رییسجمهورها در تاریخ امریکا) پس از چهار سال بیرسمی و سوءمدیریت کمسابقه هنوز هفتاد میلیون رای میگیرد و در میان جمهوریخواهان از محبوبیت 90 درصدی برخوردار است.
حال، آنچه در جامعهی فعلی امریکا (چه در میان مردم حامی محافظهکاران و چه در میان حامیان لیبرالها) طرفداران کمی دارد، جنگ است و لشکرکشی به کشورهای دیگر. هر سیاستمدار محافظهکار یا لیبرالی که بر ضد جنگ یا ادامهی جنگ در کشورهایی چون افغانستان سخن بگوید از استقبال مردم بهرهمند میشود. هر سیاستمداری که بگوید مالیات شهروندان امریکا نباید صرف جنگ شود، اکثر مردم از او حمایت میکنند. هر سیاستمداری که بگوید پول مالیات مردم امریکا باید بهجای تأمین هزینههای جنگهای بیپایان برای توسعه یا ترمیم زیرساختهای اقتصادی امریکا و ایجاد اشتغال برای امریکاییها صرف شود، با روی خوش مردم در حوزههای انتخاباتی روبهرو میشود. شما چه ترمپ باشید و چه بایدن، فعلا نمیتوانید به خاطر آیندهی افغانها از خیر افکار عمومی داخل امریکا بگذرید و عاقبت حزب خود را در حوزههای انتخاباتی خراب کنید. شما چه ترمپ باشید و چه بایدن، ناچارید دست از جنگیدن با طالبان بردارید و دیگر سعی نکنید به مردم امریکا بفهمانید که جنگیدن امریکاییها در افغانستان (با هزینههای میلیارد دالری) سیاست درستی است. اگر میخواهید در ساختار قدرت در امریکا، یعنی در قوههای مجریه و مقننه و قضاییه، سهم کافی یا دست بالا داشته باشید، باید به افکار عمومی امریکاییها، که حالا شدیدا ضد جنگ است، احترام بگذارید و اعتنا کنید.
با این حساب، در مسایل افغانستان بایدن نیز تا حد زیادی ناگزیر است همان راهی را برود که ترمپ میرفت. نقش کسانی چون زلمی خلیلزاد را نمیتوان تنها در چارچوب سیاستهای شخص ترمپ فهمید. فردا بایدن هم به همین خلیلزاد یا کسی شبیه او نیاز دارد که راهی و طرحی برای خروج امریکا از افغانستان طرح کند. بایدن وقتی که معاون باراک اوباما بود گفت که طالبان دشمن امریکا بهشمار نمیآیند. نیز همین بایدن بود که حتا با افزایش مقطعی نیروهای جنگی امریکا در افغانستان مخالفت کرد.
اگر کسی فکر میکند که سیاستمداران امریکا (هر کس که باشد) خواب شب خود را برای حقوق زنان و دموکراسی و آزادی بیان و امثالشان در افغانستان خراب میکنند، جوک دردناکی را باور کرده است. برای ما -که بازیچهی بازیگران بیرونی هستیم- ترمپ و بایدن فرق چندانی ندارند.