عطش طالبان برای تخریب

عطش طالبان برای تخریب

در کمتر از دو هفته گذشته طالبان دو پل ارتباطی مهم را تخریب کرده‌اند. هفته پیش این گروه پل کمنج بر فراز رودخانه‌ی هریرود در ولسوالی شهرک ولایت غور را تخریب کرد. تخریب این پل برای ولایت محروم غور مشکلات زیادی را به بار آورده است. بخش زیادی از نیازمندی‌های غور از طریق شاهراه هرات و غور تأمین می‌شود. با تخریب این پل تأمین نیازمندی‌های ولایت غور بسیار سخت شده است. همچنان در تازه‌ترین مورد طالبان دو شب پیش یک پل را در ولسوالی خواجه سبزپوش ولایت فاریاب انفجار داده‌اند. هر نقطه‌ای از شاهراه‌های کشور نشان زخم طالبان بر تن دارد. در این اواخر طالبان تخریب راه‌های ارتباطی میان شهرها را بیشتر کرده است. کارگذاری ماین در جاده‌ها و زیر پلچک‌های ارتباطی بخش از استراتژی جنگی طالبان است. حتا بارها گزارش‌هایی به نشر رسیده که طالبان یک جاده و بزرگراه را با تراکتور تخریب کرده‌اند.

کارنامه‌ی طالبان پر است از تخریب زیربناها. از شاهراه‌ها گرفته تا ساختمان‌های مکاتب، پایه‌های مخابراتی، بندهای آب، پایه‌های برق و هر نوع تأسیسات عامه نشان زخم طالبان را بر تن دارد. هرچند برآورد دقیقی وجود ندارد، اما در یک حساب سرانگشتی طالبان تا کنون از طریق ویران‌سازی تأسیسات عامه میلیاردها افغانی به مردم افغانستان آسیب‌ رسانده‌اند. علاوه بر این طالبان به تکرار مانع برنامه‌های توسعه‌ای شده و تأسیسات زیرساختی را بارها هدف قرار داده‌اند. رویکرد ستیزه‌جویانه‌‌ی طالبان با تأسیسات عامه را ‌کسی نمی‌تواند انکار کند. طالبان هرچند در حرف بارها ادعا کرده‌اند که از پروژه‌های انکشافی در افغانستان حمایت و حفاظت می‌کنند، اما در عمل تأسیسات عامه جز اهدافی نظامی این گروه قرار داشته یا دست‌کم هیچ پروایی مصونیت دارایی‌ها عامه را نداشته‌اند. انفجار هرروزه‌ی پل‌های ارتباطی، تخریب شاهراه‌ها با تراکتور، سوختاندن مکتب‌ها و درمانگاه‌ها در شرق و غرب کشور شاهد این ادعا است.

پل‌های ارتباطی و راه‌های پخته‌ی مواصلاتی باعث رفاه و آسایش مردم در انتقال بیماران به مرکزهای درمانی می‌شود. همچنین تأسیسات عامه جزء دارایی عامه است. صدمه‌زدن به دارایی عامه توجیه ندارد. جز این‌که بپذیریم برای طالبان حمایت و حفاظت از تأسیسات عامه فقط یک ادعا است. از نظر دینی که طالبان مدعی آن است صدمه‌رساندن به دارایی فردی و دارایی عامه با زور، خشونت، و دهشت از مصادیق «فساد فی‌الارض» است و از نظر اسلام حرام است. مضاف بر این، معنای این رفتار طالبان و صدمه‌زدن به دارایی‌های عامه بی‌پروایی به رفاه، آسایش و نیازهای شهروندان است.

تخریب زیربنا برای طالبان تنها ماهیت جنگی و نظامی ندارد. تخریب و ویران‌گری از اندیشه طالبان نشأت می‌گیرد. در طول دوران حکومت طالبان افغانستان یک مورد بازسازی و توسعه را شاهد نبود. هیچ سندی که نشان‌دهنده طرح طالبان برای توسعه بازسازی افغانستان باشد وجود ندارد. به‌جای آن طالبان با تخریب بودای بامیان سیاه‌ترین فصل تاریخ افغانستان را رقم زدند. رویدادی که می‌تواند نمادی ضدیت طالبان با توسعه، بازسازی، آبادانی و فرهنگ تلقی شود. مهم‌تر از آن طالبان در دفاع خود انگیزه اصلی بت‌شکنی را مذهبی قلمداد کرده‌اند. از این رویکرد طالبان این نتیجه‌گیری و مقایسه به‌دست می‌آید که تخریب و بی‌پروایی در قبال دارایی‌های عامه از اندیشه این گروه نشأت می‌گیرد.

دست‌کم در ماه‌های اخیر و همزمان با سردرگمی روند صلح افغانستان تخریب پل‌های ارتباطی و شاهراه‌ها بیشتر شده است. از نظر سیاسی به‌نظر می‌رسد طالبان همزمان با گفت‌وگوهای صلح سیاست «قتل با هزار زخم» را جدی‌تر دنبال می‌کند. قتل با هزار زخم راهبردی است که در دهه‌ی هشتاد خورشیدی جنرال اختر عبدالرحمان، رییس آن زمان سازمان اطلاعات پاکستان برای زمین‌گیرکردن نیروهای ارتش سرخ شوری به کار بست. این رویکرد در همان زمان نتیجه داد و در نهایت ابتکار عمل را از حکومت آن زمان در افغانستان گرفت. بخشی از عطش طالبان برای تخریب و ویران‌گری از همین راهبرد ریشه می‌گیرد.