«برنامه‌ریزی برای صلح»

«برنامه‌ریزی برای صلح»

از روند صلح موزامبیک چه می‌توان آموخت؟

با گذشت بیش از دو دهه از پایان جنگ داخلی موزامبیک و برگزاری اولین انتخابات چند حزبی، این کشور هنوز با چالش‌های مداوم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و توسعه روبرو است.  درگیری داخلی در موزامبیک در سال ۱۹۷۷، دو سال پس از پایان جنگ ۲۰ ساله برای گرفتن استقلال کشور از پرتگال، آغاز شد. «مقاومت ملی موزامبیک» با دولت تک حزبی مارکسیست-لنینیست «جبهه آزادی‌بخش موزامبیک» مخالفت کرد.

جنگ داخلی موزامبیک دارای ابعاد بین المللی بود. مقاومت ملی موزامبیک تا سال ۱۹۷۹ از طرف دولت رودسی در زیمبابوه و همچنین تا سال ۱۹۸۴ از سوی آپارتاید آفریقای جنوبی و ایالات متحده به عنوان بخشی از پویایی درگیری‌های نیابتی پشتیبانی می‌شد. برعکس جبهه آزادی‌بخش موزامبیک توسط اتحاد جماهیر شوروی، کوبا و دولت رابرت موگابه که در سال ۱۹۷۹ در زیمبابوه به قدرت رسید، مورد حمایت قرار داشت. در حالی‌که این درگیری‌ها عمدتا در قلمرو موزامبیک مهار شده بود، ابعاد ژئوپلیتیکی و منطقه‌ای، در تداوم آن نقش اساسی داشت.

جبهه آزادی‌بخش موزامبیک بین سال‌های ۱۹۸۷ و ۱۹۹۰ یک سلسله اصلاحات را اجرا کرد که شامل تعدیل ساختاری و اصلاحات قانون اساسی بود و مدل اقتصادی موزامبیک را از مارکسیسم تندرو دور می‌کرد. این اصلاحات پیش‌شرط‌های کسانیکه با سبک قبلی دولت مخالفت کرده بودند، را در نظر گرفت و سبب مشروعیت جبهه آزادی‌بخش موزامبیک در غرب شد.

این‌گونه مشخص شد که اراده سیاسی برای پایان دادن به درگیری در هر دو طرف وجود دارد، چون وجود یک هویت مشترک موزامبیکی از اعتماد سازی لازم برای ایجاد صلح پشتیبانی می‌کرد. با تلاش‌های فشرده دیپلماتیک بازیگران محلی، منطقه‌ای و بین‌المللی و همچنین منافع خصوصی رهبران دو طرف جنگ، امضای توافقنامه عمومی صلح سال ۱۹۹۲ امكان پذیر شد.

در سال ۱۹۹۴ اولین انتخابات چند حزبی در موزامبیک برگزار شد که مقاومت ملی موزامبیک با کمک شرکای بین المللی به یک حزب سیاسی تبدیل شد و از مناطق مرکزی و شمالی کشور پشتیبانی به دست آورد. در انتخابات جبهه آزادی‌بخش با ۴۴ درصد آرا در درجه اول از ایالت‌های جنوبی پیروز شد و خواکیم چیسانو رئیس جمهورموزامبیک شد.

پس از امضای توافقنامه عمومی صلح، چهار دور انتخابات در موزامبیک برگزار شده است. مقاومت ملی موزامبیک در حالی‌که به‌طور مکرر نتایج انتخابات را رد کرده و به خشونت افزوده است، اما همچنان در سیستم سیاسی به‌عنوان حزب مخالف باقی مانده است. جبهه آزادی‌بخش در تمام انتخابات‌های ملی پیروز شده و انتقال رهبری نیز صورت گرفته است که اخیراً در سال ۲۰۱۵ ریاست جمهوری از آرماندو گوبوزا به فیلیپه نیوسی رسیده است.

فیلیپه نیوسی، رییس جهمور موزامبیک و اوسوفو موماده، رهبر «مقاومت ملی موزامبیک»  پس از امضای توافقنامه عمومی صلح/ عکس از دویچه وله
فیلیپه نیوسی، رییس جهمور موزامبیک و اوسوفو موماده، رهبر «مقاومت ملی موزامبیک» پس از امضای توافقنامه عمومی صلح/ عکس از دویچه وله

لیزا رپل، جاناتان روزن و گوستاوو د کاروالیو، سه تن از پژوهش‌گران و متخصصان مسایل افریقا با مرور همه‌جانبه روندهای مختلف برنامه‌ریزی استراتژیک که طی بیش از دو دهه گذشته در موزامبیک اتفاق افتاده‌است، طی یک مقاله علمی زیر عنوان «برنامه‌ریزی برای صلح؛ درس‌هایی از روند صلح‌سازی موزامبیک» راهکارهایی را برای سایر کشورها که دنبال شناسایی پاسخ‌های موثر برای چالش‌های طولانی مدت اند، ارائه می‌دهند:

۱.  گذر زمان مهم است

بر بنیاد مقاله «برنامه‌ریزی برای صلح؛ درس‌هایی از روند صلح‌سازی موزامبیک»، رشد کند حفظ صلح در مناطقی خاص، چالش‌ها و فوایدی به‌همراه دارد. گذر زمان برای اجرای برنامه‌ها به موزامبیک اجازه داد تا ظرفیت‌های خود را در مناطق خاص توسعه دهد و رضایت سیاسی و درک لازم را از بازیگران در سطوح مختلف بدست آورد.

«فرآیند تمرکززدایی قدرت» یک نمونه مهم است که زمان اضافی از اجرای آن پشتیبانی می‌کند. رشد کند این روند بدین معناست که علی‌رغم فشار شدید بازیگران بین‌المللی برای اجرای تمرکززدایی بیشتر و عدم دست‌یابی دولت به همه نتایج مورد انتظار، بازیگران موزامبیکی روند را به طور فزاینده‌ای پذیرفته و با حساسیت‌های سیاسی خود برخورد کرده‌اند. این روند ادامه دارد.

موانع تحکیم صلح مانند خشونت‌های سیاسی در سال های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ اغلب به‌عنوان شکست‌های آشکار بازیگران سیاسی و جامعه موزامبیک تلقی می‌شود. در عین حال این موانع فضا را برای پیکربندی مجدد مواضع سیاسی، درک نیازهای فرآیند و تقویت رضایت بیشتر بازیگران فراهم کرده است و ارزش موانع با تأملی در مورد چگونگی غفلت از فرایندهای حیاتی صلح، مانند عدم حمایت همه‌جانبه دولت از خلع سلاح، رفع بسیج عمومی و ادغام مجدد، کاهش یابد.

همچنین گذر زمان ممکن است فرصت‌ها و ابتکارات جایگزین بازیگران نوظهور را نشان دهد. اگرچه برنامه ریزی تأخیری یا غیابی می‌تواند مانع دست‌یابی به ثبات و صلح شود، اما در عین زمان می‌تواند فرصت‌های برای راه‌حل‌های محلی ایجاد کند. به‌گونه‌ی مثال، اگرچه روند خلع سلاح، رفع بسیج عمومی و ادغام مجدد موزامبیک از عدم موجودیت یک مرجع مرکزی با استراتژی مداوم رنج می‌برد و در نتیجه احتمال داشت سلاح‌ها جمع نشوند اما همین عدم وجود رهبری مرکزی کمک کرد که جامعه مدنی در نقش رهبری این تلاش‌ها گام بردارد. با این کار، گروه‌های جامعه مدنی ظرفیت‌سازی کردند، با شرکای بین‌المللی روابط برقرار کردند و در نظر مردم و دولت، از مشروعیت و نفوذ برخوردار شدند.

۲. تصادفی بودن تلاش‌های ایجاد صلح در موزامبیک

در موزامبیک سازندگی صلح از طریق همبستگی عمدی و غیرمستقیم چندین چارچوب که هدف آن‌ها حل چالش‌های مختلف بود، اتفاق افتاد. به‌طور کلی، تجزیه و تحلیل برنامه‌های خاص نشان می‌دهد که اگرچه آن‌ها بخشی از یک طرح گسترده صلح‌سازی نبودند اما ارتباط آن‌ها از اهداف گسترده‌تر صلح حمایت می‌کرد.

نمونه‌های برنامه‌ریزی برجسته روند خلع سلاح، رفع بسیج عمومی و ادغام مجدد، توسعه اجتماعی و اقتصادی، تمرکززدایی و سرمایه‌گذاری روی منابع طبیعی برای رسیدگی به خواسته‌های مشخص در کشور تدوین شده است. با این حال دامنه و تأثیر آن‌ها اغلب بسیار گسترده‌تر از مناطق اصلی بود. مثلاً روند خلع سلاح، رفع بسیج عمومی و ادغام مجدد نه تنها از نظر امنیت تأثیر مستقیمی داشته است، بلکه می‌تواند با اهداف توسعه گسترده‌تری نیز مرتبط باشد.

علی‌رغم پیشرفتی که بدون یک برنامه کلی سازندگی صلح رخ داده است، موزامبیک همچنان از انسجام قوی‌تر در میان روندها و اولویت‌های مختلف سازش صلح بهره مند می‌شد. همچنین می‌توانست از طرح‌های که در تدوین مبهم است، بهره مند شود. برنامه پنج ساله دولت، نظارت بر استراتژی کاهش فقر در موزامبیک، پروژه آجندای ۲۰۲۵ و استراتژی توسعه ملی را می‌توان گسترده‌ترین ارتباط بین برنامه‌های استراتژیک و صلح در موزامبیک دانست. در حالی‌که تلاش‌های دولت نشان می‌دهد  هدف استفاده از این سیستم عامل‌ها برای اولویت‌بندی اهداف صلح و دولت سازی است اما برای اطمینان از حمایت لازم برای صلح پایدار، فرصت‌های زیادی باقی مانده است.

۳. با افزایش برنامه‌ریزی دولت، برنامه‌های ساخت و ساز افزایش یافته است.

طی دو ونیم دهه گذشته ظرفیت دولت موزامبیک برای تهیه برنامه‌های استراتژیک در طیف وسیعی افزایش یافته است. در مورد برنامه‌های توسعه، اهداف برنامه پنج ساله دولت که جایگزین نظارت بر استراتژی کاهش فقر در موزامبیک شد، به خوبی پیش می‌رود. طرح جامع گاز، برنامه‌های مختلف تمرکززدایی قدرت، آجندای ۲۰۲۵ و استراتژی توسعه ملی نشان می‌دهد که تعهد به برنامه‌ریزی خلاق در بخش‌های مختلف موزامبیک وجود دارد و بسیاری از این برنامه‌ها صریحاً ارتباط بین اولویت‌های دولت و جامعه‌ی با ثبات و صلح آمیز را تأیید می‌کنند.

یک استثنا قابل توجه در افزایش برنامه‌ریزی، بخش دادگستری است. اگرچه فاز اول و دوم استراتژی کاهش فقر تلاش می‌کند تا یک برنامه استراتژیک حاکم بر کل سکتورها را تهیه کند، عدم موفقیت آنها در رضایت نهادهای اصلی دادگستری و عدم مالکیت محلی، برنامه‌ها را از ارائه راهنمایی‌های استراتژیک در بخش مورد نظر باز داشته است. در عوض برنامه‌ریزی جزئی‌تر بوده است و دستکم تا حدی به تنگناها و رقابت برای منابع، بین نهادهای قضایی کمک کرده است. در حالی که ابتکارات مربوط به حقوق بشر، اصلاح سیستم قضایی و فساد رو به‌جلو بوده است، روایتی مبنی بر این‌که این ابتکارات اجزای جدایی ناپذیر صلح در موزامبیک کمتر مشهود بوده، پذیرفته شده است.

برنامه‌ریزی در بخش دادگستری نشان می‌دهد که چگونه عدم ارتباط برنامه‌های مشخص توسعه به گفت‌وگوهای بیشتر در مورد ایجاد صلح می‌تواند یک فرصت از دست رفته باشد. به گونه‌ی مثال عدم موفقیت سازمان ملل متحد در پیوند دادن تلاش‌های خود در زمینه اصلاح عدالت با سایر تلاش‌های سازندگی صلح اثربخشی محدودی داشت. اصلاحات بخش عدالت یکی از مولفه‌های اصلی سازش صلح است و در نظر گرفتن تلاش‌های قابل توجه و گره زدن عدالت به گفت‌وگوهای گسترده‌تر در زمینه صلح بسیار مهم است.

۴. نقش بازیگران خارجی در گزینش اولویت‌ها و تعیین آجندا مهم است

بازیگران خارجی در مراحل مختلف روند صلح‌سازی موزامبیک نقشی مهم داشته‌اند. نقش آن‌ها تعامل پیچیده بین بازیگران محلی و خارجی را در یک فرآیند فشار و کشش مداوم در تعیین اولویت‌ها و آجنداها نشان می‌دهد. در این زمینه، در حالی‌که پاسخ‌های صلح‌‌سازی موزامبیک شامل افزایش درجه مالکیت محلی است، بازیگران خارجی در شناسایی مناطقی که نیاز به توسعه ظرفیت مانند تمرکززدایی دارند، مهم بوده‌اند.

از طرف دیگر، بازیگران خارجی در هیأت تمویل کنندگان مالی اغلب توجه را به موضوعات خاص معطوف کرده‌اند و بودجه خود را برای ابتکارات سازندگی صلح کاهش دادند. این امر نه تنها بر توانایی گروه‌های جامعه مدنی در ادامه کار صلح‌سازی، بلکه در انواع فرآیندهایی که می ‌توانند از طریق بودجه خارجی تأمین شوند، تأثیر داشت. با جابه‌جایی توجه اهدا تمویل کنندگان بین المللی، توانایی موزامبیك در انجام استراتژی‌های منسجم بلند مدت كه مستقیماً از روندهای صلح‌سازی سود می‌برد، تحت تأثیر قرار می‌گیرد.

۵. نقش انعطاف پذیر و حیاتی جامعه مدنی در میانجی‌گری

جامعه مدنی از فرصت‌ فضای باز سیاسی برای دست‌یابی به جایگاه خود در گفت‌وگوهای ملی پیرامون صلح استفاده کرده است. رشد جامعه مدنی در موزامبیک برای ادامه مقاومت در برابر چالش‌ها در کشور ضروری است. تصور جامعه مدنی به‌عنوان یک کارگزار بی‌طرف که به نمایندگی از مردم کار می کند، سرمایه بزرگی برای گفت‌وگوهای صلح بین جنبش مقاومت ملی و دولت بوده است. فضای باز سیاسی برای جامعه مدنی، کلید ساز صلح بوده است.

آن دسته از بازیگران جامعه مدنی که در ساخت و ساز صلح مشارکت داشتند و همچنان از حامیان بین‌المللی حمایت دریافت می‌کردند، با تغییر روایت خود از صلح به توسعه، با تغییر بودجه و اولویت‌های دولت و ایجاد «فرسودگی صلح‌سازی »، این کار را انجام دادند. تمویل کنندگان، دولت و جامعه به‌طور کلی می‌خواستند به جای ادامه تمرکز بر روی صلح و تأکید بر گذشته، بیشتر به توسعه تمرکز کنند. با وجود این فشارها برای تغییر از صلح سازی به مأموریت‌های توسعه محور، گروه‌های جامعه مدنی با موفقیت تمرکز خود را بر روی پروسه‌های صریحاً مرتبط با صلح ، مانند «خلع سلاح، رفع بسیج عمومی و ادغام مجدد» حفظ کرده‌اند.

روند ساخت صلح موزامبیک پس از دو دهه نشان داده است که هیچ روش روشنی برای اطمینان از پایداری صلح در کشور وجود ندارد، زیرا که ممکن است فرصت‌ها و چالش‌ها در هر زمانی به‌وجود آید تا کشور را در روند دست‌یابی به صلح پایدار حمایت یا ممانعت کند.