مرز ایران؛ یک‌ روز با یک قاچاقچی انسان (2)

مرز ایران؛ یک‌ روز با یک قاچاقچی انسان (۲)

ما به راهنمایی علی که به جرم قاچاق انسان زندانی بوده و به‌تاز‌‌‌گی از بند آزاد شده از مرز ایران می‌گذریم. او گذرگاه‌‌‌های خطرناکی را به ما نشان داده و توضیح می‌‌‌دهد که پناهجویان چگونه از آن‌جا عبور می‌‌‌کنند. او پیاپی با قاچاقچی‌‌‌های دیگر تماس تلفنی برقرار می‌‌‌کند؛ از قاچاقچی دیگری خبر شلیک بر گروهی از مهاجران به او می‌رسد.

صبح زود برای ملاقات با علی (قاچاقچی انسان) از مرکز شهر وان سفرمان را آغاز می‌کنیم. در نقطه‌ای از بزرگراه وان-هاکاری با علی قرار گذاشته‌ایم و او همراه‌‌‌مان می‌آید. از این به بعد نیز با واسطه نقلیه ما به رانند‌گی علی به راه‌مان ادامه می‌دهیم. در همان دقایق اول علی سر قصه را باز می‌کند. او می‌گوید چندی پیش کار قاچاق انسان را رها کرده، و توضیح می‌دهد «خواهر، این پول حرام است. گرفتن پول انسان‌‌‌های ناامید خوردن ندارد. از طرفی هم این‌جا کارخانه‌‌‌ای برای کار و زمینی برای کشاورزی نیست. هر خانه حداقل ده نفر جمعیت دارند. فکر می‌‌‌کنید مراقبت از کودکان با این همه مصارف و درآمدی برابر با اجرت عسکری (در ترکیه به حداقل دستمزدی که از سوی دولت تعیین می‌شود، اجرت عسکری می‌گویند. اکنون این مبلغ به ۲.۳۲۴ لیره در ماه می‌رسد) امکان دارد؟ در این‌جا شغلی با درآمدی که بشود با آن مخارج خانواده را تأمین کرد وجود ندارد. اما پولی هم که از مهاجران می‌گیریم هیچ خیر و برکتی در آن نیست. همان‌طور که آمده، برمی‌گردد. از گرفتن آن پول احساس خوبی به آدم دست نمی‌دهد. این انسان‌های بیچاره برای زنده‌ماندن از جنگ فرار کرده‌‌‌اند. هرچند آن‌ها را ما به کشور وارد می‌کنیم، یعنی به جای امنی منتقل می‌کنیم، با این‌حال گرفتن پول اشخاصی که در شرایط واقعا سختی قرار دارند خیلی احساس بدی دارد و صدماتی را به بار می‌آورد. به همین‌ خاطر پس از رفتن به زندان با خود عهد بسته‌ام که این کار را رها کنم.»

از علی می‌‌‌پرسم شهروندان کدام کشورها بیشتر از این مرز عبور می‌کنند، در جواب می‌گوید از مرز ایران-ترکیه شهروندان افغانستان، ایران، پاکستان، بنگلادیش، هند و به ندرت مهاجرانی از کشورهای افریقایی مانند رواندا، غنا و نیجیریه عبور می‌‌‌کنند.

شراکت قاچاقچی‌‌‌های ترکیه و ایران

از علی پرسیدم که سیستم قاچاق انسان چگونه کار می‌کند؟ او توضیح داد: «این بستگی به قاچاقچی انسان دارد. کسی که از افریقا می‌‌‌آید باید خودش را به ایران برساند. از افغانستان هم پناهجویان اول باید به ایران بیایند، سپس آن‌‌‌ها توسط قاچاقچی‌‌‌های محلی و واسطه‌‌‌های نقلیه آن‌ها در روستاهای خط مرزی در خاک ایران جابه‌جا می‌‌‌شوند. آن‌هایی که از افغانستان حرکت می‌کنند تا رسیدن به مرز توسط قاچاقچی‌‌‌های ایرانی آورده می‌‌‌شوند. اما قاچاقچی‌‌‌های ترکیه با قاچاقچی‌‌‌های ایرانی به‌صورت مشترک کار می‌‌‌کنند. قاچاقچی‌‌‌های ایرانی و ترکی قبل از حرکت گروه‌های مهاجر تلفنی توافق می‌‌‌کنند. بعضی اوقات هم قاچاقچی‌‌‌های ترکی از مرز به خاک ایران عبور می‌‌‌کنند و با قاچاقچی‌‌‌های ایرانی رودررو به تفاهم می‌‌‌رسند. اما قبل از رفتن حتما از طریق تلفن تفاهم‌هایی صورت می‌‌‌گیرد. به‌طور مثال ترانزیت از مسیر ایران-وان-استانبول میان قاچاقچی‌‌‌ها به ۵ هزار دالر معامله می‌‌‌شود.

به یک پناهجوی افغان فکر کنید. قبل از حرکت از افغانستان با قاچاقچی ایرانی تماس برقرار می‌‌‌‌کند. وقتی به ایران می‌‌‌رسد قاچاقچی آن‌ها را از نقاط مشخصی تحویل گرفته و به روستاهای مرزی ایران می‌‌‌آورد. قاچاقچی‌‌‌های ایرانی برای عبور از مرز منتظر زمان مناسبی‌اند، و تا آن زمان مهاجران را در خانه‌‌‌هایی در روستاهای خط مرزی نگهداری می‌‌‌کنند. قاچاقچی‌های ایرانی فقط تا عبور دادن پناهجویان از مرز، از هر نفر هزار تا یک‌هزار و ۵۰۰ دالر پول می‌‌‌گیرند. پس از این‌که پناهجویان از مرز ترکیه عبور کردند، قاچاقچی‌‌‌های ترکی وارد عمل می‌‌‌شوند تا آن‌ها توسط نیروهای امنیتی ترکیه دستگیر نشوند و به مکان‌‌‌های امن آورده می‌‌‌شوند. قاچاقچی‌‌‌های ایرانی پناهجویانی که از کشورهای مختلف به مقصد ترکیه می‌‌‌آیند را نیز به همین منوال عبور می‌‌‌دهند.

قاچاقچی‌‌‌های ترکیه به تنهایی کار نمی‌‌‌توانند. نظر به بزرگی قافله پناهجویان، تا ۶ نفر راهنما مهاجران را همراهی و رهبری می‌‌‌کنند.

همین‌که یک پناهجو به خاک ترکیه در مکانی امن می‌‌‌رسد، پولش را پرداخت می‌‌‌کند. قاچاقچی‌های ترکیه وقتی پول را به‌دست می‌‌‌آورند خود را در برابر پناهجویان ملزم احساس می‌‌‌کنند. اما بعضی اوقات این‌طور نیز اتفاق افتاده که قاچاقچی ایرانی پناهجویان را در نزدیکی مرز در خانه‌‌‌هایی که «شوک» نامیده می‌‌‌شود جابه‌جا می‌کنند و آن‌ها را همان‌جا ترک می‌کنند و دوباره برنمی‌‌‌گردند. پناهجویان بدون هیچ آذوقه و آبی روزهای متمادی در این خانه‌‌‌ها گرسنگی می‌کشند. در این حالت تنها کسانی‌‌‌که می‌توانند به آن پناهجویان کمک کنند قاچاقچی‌های ترکیه‌اند. آن‌ها با تلاش به قاچاقچی‌‌های این‌سوی مرز تماس می‌‌‌گیرند، چون آن‌ها راه عبور از مرز را بلد نیستند. قاچاقچی‌‌‌های ترکیه آن‌سوی مرز عبور کرده و آن‌ها را با خود از مرز عبور می‌‌‌دهند. بعضی وقت‌‌‌ها هم آن‌ها را فقط از طریق تلفن راهنمایی می‌‌‌کنند و یا هم قاچاقچی‌‌‌ ترکیه با یکی از قاچاقچی‌‌‌های آشنایش در ایران تماس می‌گیرد. و طبیعی است که برای تمام این‌‌‌ها پناهجویان باید پول بپردازند.»

خانه‌‌هاي شوك

همان‌طور كه علي به صحبت ادامه مي‌‌‌داد، حرفش را قطع کردم و از او خواستم تا در مورد «خانه‌‌ها/اماكن شوك» بیشتر توضیح دهد. او می‌‌‌گوید: «اماکن سربسته‌‌‌ی که برای نگهداری مهاجران آن‌سو و این‌سوی مرز (درخاک ایران و ترکیه) توسط قاچاقچی‌‌‌ها آماده شده‌‌اند، خانه‌‌‌های شوک نامیده می‌‌‌شود. چیزی شبیه کمپ مهاجران تصور کنید (خانه‌‌‌هایی که فارسی زبانان به آن خواب‌گاه قاچاقچی‌‌‌ها می‌گویند. در واقع این اماکن می‌‌‌تواند خانه، انبار و یا هم طویله‌‌‌ها باشد). آن‌ها (مهاجران) کشور و خانه‌‌‌های‌شان را ترک کرده‌‌‌اند. روزها پیاده‌روی می‌‌‌کنند و گرسنگی می‌‌‌کشند تا به این پناه‌‌‌گاه‌‌‌های قاچاقچی‌‌‌ها برسند. آن‌ها به‌صورت دسته‌جمعی در این اماکن جا داده می‌‌‌شوند. مهاجران تصور نکنند که می‌رسیم و راحت خواهیم شد، نخیر! آنها به‌صورت دسته‌جمعی در یک مکان باید بمانند. به این‌دلیل از این مکان به‌عنوان خانه شوک (تکان‌دهنده) یاد می‌شود. آن‌جا واقعا برای مهاجران مکانی تکان‌دهنده است.

پناهجویان روزها و حتا ماه‌‌‌ها پیاده‌‌‌روی کرده‌‌اند، و شاید برای اولین بار بعد از ماه‌‌‌ها در یک سرپناه توقف می‌‌‌کنند. در این اماکن فرش و دوشک وجود دارد. نظر به توافقی که میان قاچاقچی‌‌‌ها از قبل شده به پناهجویان غذای گرم و یا هم نان و آب داده می‌‌‌شود.»

پناهجویان روزهای زیادی در خانه‌های شوک نگهداری می‌شوند

از قاچاقچی می‌‌‌پرسم: مهاجران چه مدت‌زمانی را در خانه‌‌‌های شوک نگهداری می‌‌‌شوند؟

می‌‌‌گوید «نظر به شرایط متفاوت است؛ سه‌روز، یک‌هفته، بعضی اوقات ده‌روز و یا هم یک‌ماه. فرض کنید که یک نفر قاچاقچی بزرگ با سه گروه از قاچاقچی‌‌‌های انسان کار می‌‌‌کند که هر کدام برای عبور پناهجویان از نقاط مختلف مرزی استفاده می‌‌‌کنند. این‌طور بگویم که طی سه‌روز مجموعا ۲۰۰ نفر مهاجر از مرز عبور می‌‌‌کنند، و از این میان ۵۰ نفر آن‌ها از یک نقطه مرز ایران را عبور کرده‌‌اند، و دیگران از نقاط مختلف مخفی، و یک گروه ۱۵ نفری آن‌طرف مرز باقی مانده‌‌اند، و قرار است سه‌روز بعد آن‌ها نیز از مرز عبور کنند. ممکن است قافله‌شان در راه به‌مشکل بر بخورد و مجبور شوند از نقطه متفاوتی عبور کنند و قاچاقچی‌‌‌ها هم آنها را در مناطقی نزدیک مرز نگهدارند تا اوضاع برای عبور مساعد گردد. اگر در نقاط‌مرزی امنیت شدید تأمین شده باشد، اگر شرایط اقلیمی برای عبور از کوه و دره و جنگل مناسب نباشد، اگر نیروهای امنیتی روند بازداشت قاچاقچی‌‌‌های انسان را شروع کرده باشد، مدت اقامت مهاجران در این اماکن (خانه‌‌‌های شوک) طولانی‌‌‌تر خواهد بود. فاکتورهای مختلفی در مدت زمان نگهداری آن‌ها در این اماکن تأثیرگذار است.

همچنان برای بیرون شدن از این اماکن تا رسیدن‌شان به مراکز شهر و ولسوالی‌ها اگر هوا برفی باشد این افراد باید مسیرهای برفی را با پای پیاده طی کنند. قاچاقچی‌‌‌ها مسیرها را تحت نظر دارند. آن‌ها گذرگاه‌‌‌های مختلف کوهستانی را برای عبور مهاجران تعیین می‌کنند تا به‌صورت امن به مقصد برسند.»

زنان پناهجویی که دست به خودکشی می‌زنند

موضوع یکی از مصاحبه‌‌‌هایم را که در آنکارا با پناهجویان داشتم با علی در میان می‌‌‌گذارم، خصوصا در مورد این‌که قاچاقچی‌‌‌های انسان از زنان مهاجر در بدل یک پیاله شیر ۵۰ لیر مطالبه کرده‌‌‌اند.

علی گفت «در هر کاری انسان‌‌‌های خوب و بد وجود دارند؛ با وجدان و بی‌وجدان وجود دارد. وقتی ما این کار را می‌‌‌کردیم و به مهاجران غذای گرم می‌‌‌دادیم، اطفال یا نوزاد اگر در میان‌شان بود به آن‌ها توجه می‌کردیم. ببین خواهر! اگر یک زن حامله در خانه شوک وضع حمل کند و طفلی به دنیا بیاورد، قاچاقچی او را تا ۴۰ روز اجازه حرکت نمی‌دهد؛ زن، طفل و خانواده‌اش در این مکان نگهداری می‌‌‌شوند.»

همچنان به علی از موضوع «تجاوز جنسی به زنان پناهجو توسط قاچاقچی‌‌‌های انسان» یادآوری می‌‌کنم که شماری از آن‌ها در رسانه‌ها نیز پخش شده، و با زنان پناهجویی که در اطراف آنکار مصاحبه کرده‌ام برایم شرح داده‌‌‌اند.

علی می‌‌‌گوید: «دیگران این کار را کرده‌‌اند، اما شخصا هیچ ‌وقت این‌ کار را نکرده‌ام و نخواهم کرد. دوستان من نیز نکرده‌‌‌اند. اما بلی؛ این‌طور قضایا اتفاق افتاده است. به‌طور نمونه، این‌که زن پناهجویی تنها مانده و در شرایطی سختی قرار گرفته، آن‌وقت چاره‌ای جز ماندن با قاچاقچی ندارد. و این کار قاچاقچی اشتباه است.»

از علی می‌‌‌خواهم که جملات آخرش را با جزئیات بیشتری توضیح دهد. می‌گوید: «فرض بگیریم که شوهر یک زن در جنگ از بین می‌‌‌رود و زن تنها با بچه‌‌‌هایش راه مهاجرت به ترکیه را در پیش می‌‌گیرد. او جایی برای اقامت در شهر وان، و یا باتمن ندارد، و هیچ پولی هم ندارد. در وضعیتی هم نیست که شغلی داشته باشد. هیچ سهم و حقی هم ندارد. در وضعیت‌های بیچار‌گی است که بعضی انسان‌‌‌ها با این زنان کار اشتباهی انجام می‌‌‌دهند (اشاره به تجاوز جنسی). این اتفاق افتاده که زن از بیچار‌‌‌گی کنار مردها می‌‌مانند، و یا هم در خیلی شرایط سخت به زندگی‌شان پایان می‌‌‌دهند. این‌طور قضایا وجود دارد، کسانی هستند که خودکشی می‌‌‌کنند.»

از علی می‌پرسم: بسیار خوب، اجساد زنانی که خودکشی کرده‌‌‌اند چه می‌شود؟ آیا نیروهای امنیتی از آن اطلاع دارند؟ سرنوشت اطفال چه می‌‌‌شود؟ آیا اقارب آن زنان از کشورشان در مورد سرنوشت آن‌ها تحقیق می‌کنند؟

علی گفت: «من نمی‌دانم خواهر! من چیزی را می‌گویم که شنیده‌ام. من به هیچ‌کسی ضرر نرساندم، متباقی را نمی‌دانم.»

از علی می‌‌‌پرسم آیا هنوز هم زنان پناهجویی وجود دارد که با قاچاقچی‌‌‌ها در روستاهای مرزی زندگی کند؟ می‌گوید «این اتفاق گاهی افتاده است. زنانی هستند که همسر مردان روستاهای مرزی می‌‌‌شوند و این مردان هم از آنان به‌عنوان همسرشان نگهداری می‌‌‌کنند.»

گذرگاه عبور مهاجران

اکنون به یک مسیر انحراف‌یافته وارد می‌‌‌شویم. علی می‌گوید باید یک تماس تلفنی با قاچاقچی‌هایی که در این مسیر کار می‌کنند برقرار کند تا بفهمد آیا گروهی پناهجو از این مناطق کوهستانی عبور می‌کنند یا خیر.

وسیله نقلیه را به سمت چپ نگه‌ می‌دارد؛ علی به صندلی عقب برمی‌گردد و ولکان پشت فرمان می‌نشیند. به راهنمایی علی در یک مسیر انحرافی وارد می‌شویم. در این مسیر کوهستانی و پر از برف با شیب تند به پیش می‌رویم. علی تلفنش تمام می‌شود و می‌گوید حدود ۱۵ دقیقه پیش یک گروه مهاجران را از این‌جا با مینی‌‌‌بوس منتقل کرده‌‌‌اند که ما آن‌ها را از دست داده‌‌‌ایم.

از علی می‌پرسم مقصد این مینی‌‌‌بوس کجاست؟ چه کار می‌کند؟ کدام طرف می‌رود؟

او در پاسخ می‌گوید: «مینی‌بوس در روز به‌مسیرش ادامه نمی‌دهد، در یک گوشه توقف می‌کند. مهاجران گاهی در داخل مینی‌بوس و گاهی هم در انبارها مخفی می‌مانند. نظر به اوضاع مینی‌بوس به راه می‌افتد و آهسته‌آهسته به وان، و از آن‌جا پناهجویان را به‌سمت دریاچه وان می‌برد.

قاچاقچی‌‌‌های انسان چگونه بر تدابیر امنیتی غلبه می‌‌‌کنند؟

به علی می‌گویم وقتی از مرکز وان حرکت کردیم تا محل قرارمان با تو در بزرگراه، با سه ایستگاه بازرسی برخوردیم که حتا صندوق عقب واسطه نقلیه ما را بررسی و جست‌وجو کردند. حالا می‌پرسم که مینی‌بوس همراه با گروهی از پناهجویان با چنین تدابیر شدید امنیتی چگونه می‌تواند در بزرگراه حرکت کند؟ در جواب می‌گوید: «دیدبان‌‌‌هایی وجود دارد. دیدبان‌هایی که مربوط قاچاقچی‌‌‌های انسان است روی تپه‌های حاکم بر ایستگاه‌های بازرسی و نیروهای امنیتی قرار دارد که از آن‌جا همه‌چیز را تحت نظر دارند، طوری‌که مینی‌‌‌بوس حامل پناهجویان در پی فرصت در کناری می‌ایستد، و منتظر تماس دیده‌‌‌بانی است. دیده‌‌‌بان هنگامی که زمان تبدیلی تیم بازرسی جاده فرا می‌رسد به راننده تماس می‌گیرد. وقتی کنترلی وجود نداشته باشد مینی‌بوس مسیر مورد نظر را طی می‌کند»

قاچاقچی از سایر قاچاقچیان اطلاعات دریافت می‌کند

علی که مسئولیت راهنمایی ما را به عهده دارد با قاچاقچی‌‌‌های دیگر تماس‌‌‌های تلفنی برقرار می‌کند تا قاچاقچی‌ای را پیدا کند که از این منطقه مهاجران را در این ساعت‌ها عبور می‌دهد. وی پس از قطع تماس می‌گوید شب گذشته نیروهای مرزی ایران به یک گروه پناهجویان که توسط دوربین‌های حرارتی شناسایی شده شلیک کرده‌‌اند، تعدادی کشته شده‌‌‌اند و متباقی پناهجویان به کوه ها فرار کرده‌‌‌اند. برخی از قاچاقچی‌‌‌ها هنوز در جست‌وجوی آن‌ها در آن منطقه‌‌‌اند.

به صفحه تلفنم نگاه می‌کنم؛ وضعیت هوا ۱ درجه سانتی‌گراد را نشان می‌دهد. از این‌که این حادثه سه یا چهار ساعت قبل اتفاق افتاده احتمال می‌دهم که هوا در منطقه‌های کوهستان زیر صفر بوده.

«پناهجویان زخمی یا در سرما منجمد می‌‌‌شوند یا هم طعمه گرگ‌‌‌ها می‌‌‌شوند»

از علی سوالی را می‌پرسم که خودم نیز کم‌وبیش جوابش را حدس می‌زنم؛ «آیا قاچاقچی‌‌‌ها واقعا در حال جست‌وجوی پناهجویان فراری هستند؟» علی گفت: «بلی در حال جست‌وجو هستند.»

می‌‌‌پرسم «چون پول‌شان را نگرفته‌‌‌اند جست‌وجو می‌کنند؟» علی می‌گوید: «البته که پولش را هم خواهند گرفت. از طرف‌دیگر، شب‌ها در کوه‌ها گرگ وجود دارد، گرگ‌ها افرادی را که زخمی باشند زودتر می‌یابند و تکه‌پاره می‌کنند. به همین دلیل نمی‌خواستم شما را به مرز ببرم. حتا روباه‌‌‌ها هم در حالت گرسنگی انسان‌ها را می‌درند. حالا که هوا روشن است، آن‌ها هنوز پناهجویان را پیدا نکرده‌‌اند، اما اگر از سرما منجمد نشده باشند، یا گرگ آن‌ها را ندریده باشد و روبا‌‌‌ها کاری نکرده باشند، احتمالا در پشت سنگی یا حفره‌ای پناه گرفته‌‌‌اند.

پناهجویان مخفی شده در کوه‌ها تنها می‌مانند و چون راه را بلد نیستند و دیگر این‌که آنها خیلی می‌ترسند، از جای‌شان تکان نمی‌‌‌خورند.

بیشترین مرگ در همین مخفی‌‌‌گاه‌‌‌ها رخ می‌دهد. آن‌ها یخ می‌‌‌بندند، یا هم حیوانات درنده می‌آیند و آن‌ها را تکه‌پاره می‌کنند. در فصل‌های زمستان و تابستان در این مسیرها استخوان‌های زیادی یافت می‌‌‌شود. کسانی‌که با این مناطق آشنایی ندارند فکر می‌کنند این‌ها استخوان‌های حیوانات‌‌‌اند. اما همه آن‌ها استخوان‌های انسان‌‌‌اند که توسط حیوانات تکه‌پاره و دریده شده‌‌‌اند.»

«پناهجویان را در خانه شوک نگه‌ می‌دارند، به راه نمی‌‌‌اندازند»

با وسیله نقلیه حرکت در مسیر جاده کوهستانی با شیب و انحنا سخت می‌شود. موتر را در گوشه‌‌‌ای نگه‌ می‌داریم و راه‌مان را پیاده ادامه می‌دهیم. علی می‌گوید در این مناطق کوهستانی مشکل شبکه تلفن وجود خواهد داشت. برای این‌که بفهمیم که از این گذرگاه قافله‌ای از پناهجویان عبور می‌کنند یا نه، به دوستان قاچاقچی‌‌‌اش تماس می‌گیرد. بعد ختم تماس‌هایش می‌گوید: «به تیم‌های مختلفی (از قاچاقچی‌‌‌های انسان) زنگ زدم، اما در این مسیر هیچ قافله‌‌‌ای در حال حرکت نیستند. ژاندارم‌ها در حال گشت زنی شدید‌‌‌اند. مهاجران را در خانه‌های شوک نگه‌داشته‌‌‌اند و اصلا به راه نینداخته‌‌‌اند.»

همین‌طور به پیاده‌روی‌مان ادامه می‌دهیم…

احساس می‌کنم علی پس از برقراری تماس‌های آخر کمی مضطرب و پریشان به‌نظر می‌رسد. دلیلش را می‌‌‌پرسم.

اگرچه علی از جزئیات چیز زیادی بیان نکرد، اما برخی از دوستان قاچاقچی او از پرسش‌های مشخص و مفصلی که علی می‌پرسد آشفته شده‌‌‌اند. با نگرانی می‌گوید: «آن‌ها (قاچاقچی‌‌‌های دیگر) خبر را پخش کرده‌‌اند، آنها مانع ورود ما به روستاهای نزدیک مرز خواهند شد.»

پناهجویانی که از دره‌‌‌ها پرت شده و جان داده‌اند

من و علی جلوتر قدم می‌زنیم، و ولکان تصویربرداری می‌کند. زیر پای‌مان یخ زده و لغزنده است. سمت راست این راه باریک پرتگاهی عمیق است. هر لحظه برمی‌گردیم و ولکان که از ما عقب‌تر مانده را زیر نظر می‌گیریم. از علی در مورد قربانی‌‌‌های پرت شده از این پرتگاه‌ها می‌پرسم. علی می‌‌‌گوید خیلی افراد زیادی ازین پرتگاه‌‌‌ها پایین افتاده و مرده‌‌‌اند.»

تعداد زیاد مهاجران یا طمعه گرگ‌ها می‌شوند و یا هم بر اثر سرما می‌میرند.
تعداد زیاد مهاجران یا طمعه گرگ‌ها می‌شوند و یا هم بر اثر سرما می‌میرند.

علی چگونه کار قاچاق انسان را ترک کرد؟

از او می‌پرسم چطور پذیرفت که راهنمای ما شود؟ او پول مهاجران را حرام دانسته و می‌گوید «هنگامی که به جرم قاچاق انسان دست‌گیر و زندانی شد، قاچاقچی بزرگ (که علی نزد او کار می‌کرده است) به قول خودش در مراقبت از خانواده او وفا نکرده است.» او می‌گوید وقتی یکی از قاچاقچی‌های انسان دست‌گیر می‌شود، قاچاقچی بزرگ به وعده و قولش عمل نمی‌کند و قاچاقچی‌‌‌ها و خانواده‌های‌شان در شرایط سختی قرار می‌گیرند: «قاچاقچی بزرگ می‌گوید تو مینی‌بوس را بران و مهاجران را به دریاچه وان برسان، در راه خشکه بردن پناهجویان خطر بزرگی است. یکباره نیروهای امنیتی می‌آیند و مینی‌بوس را تلاشی و مهاجران را پیدا می‌کنند. و این‌گونه است که دست‌گیر می‌شویم. سپس وقت حبس و زندان فرا می‌رسد. تمام این ریسک‌ها را قاچاقچی بزرگ می‌فهمد، اما می‌گوید «یاهو! تو حرکت کن، بگیر این مقدار پول هم از تو». و بعد «اگر بلایی به سرت بیاید تمام مسئولیت خانواده‌ات با من، یعنی تمام مصارف آن‌ها را متقبل می‌شوم. به آن‌ها ماهانه پول می‌فرستم، تو را هم در زندان مثل پادشاه نگهداری می‌کنم». اما بعد از افتادن به زندان می‌فهمیم که خانواده‌مان نگران‌‌‌اند. قاچاقچی بزرگ هیچ به وعده‌اش عمل نکرده است.»

«قاچاقچی‌‌‌های بزرگ (قاچاقچی‌‌‌های مادر)» کی‌‌‌هایند و کجا زندگی می‌کنند؟

از علی درباره افرادی که گاهی از آن‌ها به‌نام «قاچاقچی بزرگ» و گاهی «قاچاقچی اصلی/قاچاقچی مادر» یاد می‌کند می‌پرسم، چه‌کسانی‌اند؟ آیا این اشخاص در مرز زندگی می‌کنند؟ در مرکز شهر؟ و یا هم در کلان‌شهرها زندگی می‌کنند؟ آیا آنها به‌جز قاچاق انسان شغل دیگری هم دارد؟ آیا تجارند؟ این قاچاقچی‌‌‌های بزرگ چه کسانی‌اند؟

علی پس از چند ثانیه سکوت می‌گوید: «انسان‌های بزرگ». و سپس ادامه می‌دهد «بیشتر از این نمی‌دانم، اما در این کار (قاچاق انسان) پول‌های هنگفتی وجود دارد. به‌خاطر انسان‌ها پول‌های بسیار هنگفتی رد و بدل می‌شود». و با فهماندن این‌که بیشتر از این نمی‌خواهد در این مورد صحبت کند، موضوع را می‌بندد.

سیستم قاچاق چگونه کار می‌کند؟

از علی می‌‌‌پرسم «شخصی (قاچاقچی بزرگ) را که با او کار می‌کردی هر دوی شما از یک روستا بودید؟ آیا همیشه در حال تماس بودید؟» علی می‌گوید: «خواهر! این‌ها سوالات دشواری است» از زاویه دیگری سوالم را مطرح می‌کنم: در تیمی که کار می‌کردید چند نفر قاچاقچی بودید؟ این سیستم چگونه کار می‌کرد؟ این‌بار می‌گوید: «علاوه بر قاچاقچی بزرگ پنج نفر دیگر نیز وجود داشتند. آن‌ها مهاجران را به راه می‌اندازند، اما تفاهم‌ها را قاچاقچی بزرگ انجام می‌دهد. پولی که ما می‌گریم مشخص است.

قاچاقچی بزرگ با قاچاقچی‌های ایران تفاهم‌های متفاوتی انجام می‌دهند. بستگی به شرایط، نقاط عبور و این‌که این نقاط چقدر امن است، دارد. قاچاقچی ایرانی ممکن است مایل نباشد تا مرز بیاید. آن‌وقت قاچاقچی بزرگ یکی از اعضای تیم را به‌صورت مخفیانه به آن‌سوی مرز ارسال می‌کند تا قافله مهاجران را تا مرز همراهی کند. این‌سوی مرز یک یا چند قاچاقچی دیگر انتظار آن‌ها را می‌کشد. آنها بعضا با پای پیاده و بعضی اوقات با اسب و خر می‌آیند. وقتی از مرز عبور می‌کنند قاچاقچی‌هایی که انتظارشان را داشتند آن‌ها را تحویل می‌گیرند. نظر به تعداد قافله مهاجران، با اسب و خر پای پیاده راهپیمایی می‌‌‌کنند. بعضی از مسیر را هم مجبورند روی سینه بخزند تا از مرز و نقاط خطر دور شوند. اگر تعداد قافله مهاجران بیشتر باشد مطلقا سه نفر از اعضای تیم باید آنها را همراهی کنند. چون آنها در شب باید حرکت کنند، از ترس نیروهای امنیتی، حیوانات درنده و سردی زیاد هوا مجبور‌‌‌ند خیلی سریع حرکت کنند.

حد اقل از مرز تا اولین روستا باید سه تا چهار ساعت راه بروند. به آن انسان‌ها (مهاجران) فکر کنید که در آن‌طرف مرز در خاک ایران چقدر با این شرایط پیاده روی کرده و چندین شبانه‌روز انتظار کشیده‌‌‌اند. خیلی خسته‌‌‌اند و راه رفتن برای‌شان سخت است. وقتی رسیدن به روستای کوهستانی مرزی تیم دیگری انتظارشان را دارد تا در خانه‌ها/مکان‌‌‌های شوک آن‌ها را جابه‌جا کنند.

این مکان‌ها از قبل حاضر شده‌‌‌اند. تصمیم این‌که چه زمانی مهاجران از این خانه‌ها بیرون شوند با قاچاقچی بزرگ است. آماده‌ساختن واسطه نقلیه، وضعیت آب و هوا و سخت‌گیری شرایط امنیتی همه تأثیرگذار‌‌‌اند.

اخیرا فشارهای نیروهای امنیتی بر قاچاقچیان انسان زیادتر شده است. قاچاقچیان از ترس این‌که پولیس و ژاندارم‌ها به مکان‌های شوک حمله می‌کنند، هرازگاهی نقل مکان می‌کنند.»

«اگر ژاندارم‌ها قصد گرفتاری کنند، مهاجران فرار می‌کنند»

از علی با یادآوری موقعیت جغرافیایی، دوربین‌های امنیتی، گزمه نیروهای امنیتی در شب و محافظان روستاهای مرزی می‌پرسم: وقتی مهاجران را از مرز عبور می‌دهید، آیا با ژاندارم‌ها و نیروهای مرزی روبه‌رو نشده اید؟ جواب می‌دهد: «روبه‌رو می‌شویم خواهر! مگر چنین چیزی ممکن است؟!» پس مهاجران چه کار می‌کنند در آن زمان؟ چگونه نجات پیدا می‌کنند؟ علی می‌گوید: «خواهر، من نه، اما یکی از دوستانم از منطقه یوکسک‌‌‌اوا (YÜKSEKOVA) یک قافله از مهاجران را تحویل گرفت که تازه از مرز عبور کرده بودند. کسانی‌که وارد ترکیه می‌شوند از جای امنی نیامده‌‌‌اند. آن‌ها از میان جنگ گذشته، و از مرمی و بمب‌‌‌ها فرار کرده‌‌‌اند. وقتی ژاندارم‌ها با آن‌ها مقابل می‌شوند هوایی شلیک می‌کنند. آن‌وقت باید ببینی؛ به هر طرف فرار می‌کنند. ژاندارم‌ها برای گرفتار کردن آن‌ها را تعقیب می‌کند و پناهجویان به هر سمتی پا به فرار می‌‌‌گذارند.

اگر قاچاقچی دست‌گیر نشود، بعد از آن پناهجویان را که در میان درختان و جنگ و کوهستان مخفی شده‌‌اند، جست‌وجو می‌کنند. اما همیشه پیدا کردن آنها ممکن نیست. چون معمولا ژاندارم‌ها قاچاقچی را پیدا کرده و دست‌گیر می‌کند.

اگر تابستان و هوا گرم هم باشد، باز هم خطر وجود دارد. پناهجویان طعمه حیوانات وحشی می‌شوند. اما اگر فصل زمستان و هوا سرد باشد و در جای خوبی هم مخفی شده باشند آنوقت به‌ هیچ‌صورت از مرگ امان ندارند و یخ می‌بندند و یا هم توسط حیوانات درنده تکه‌پاره می‌شوند.»

اقدامات قاچاقچی‌های انسان با کووید۱۹

در مسیر کوهستانی به راه‌مان ادامه می‌دهیم…

علی با اشاره به کوه‌های مقابل گذرگاه‌ها و نقاط عبور مهاجران، مکان‌های تحویل‌‌‌گیری پناهجویان را به ما نشان می‌دهد.

با افزایش سخت‌گیری برای جلوگیری از پخش ویروس کرونا، افزایش اقدامات امنیتی، کنترل دقیق، حملات بر قاچاقچی‌‌‌ها و مخفی‌‌‌گاه‌های آن‌ها بر کاهش قاچاق انسان تأثیر گذاشته است. اگر شیوع ویروس کرونا نمی‌بود تا حالا با چند گروه از پناهجویان در این منطقه روبه‌رو شده بودیم. پناهجویان از چندین کشور عبور کرده به ایران می‌‌‌آیند. این راه فقط برای آفریقایی ها نه، بلکه افغانها، ایرانی‌ها، پاکستانی‌ها، بنگلادیشی‌ها، و هندی‌ها هم از همین مسیر عبور می‌کنند.

در این ماه‌‌‌های اخیر قاچاقچی‌‌‌ها حداکثر فقط گروه های ۱۰ اتا ۱۵ نفره می‌‌‌آورند. آن‌ها ماه‌‌‌ها پیاده‌روی می‌کنند. مریض و خسته‌‌‌اند. پس از عبور از مرز در شوک‌‌‌ها جابه‌جا می‌شوند. نمی‌دانی کدام آن‌ها کرونا دارد. ممکن است قاچاقچی هم از مهاجران آلوده به کرونا شود.

حالا راننده‌گان بیشتر از ۵ یا ۶ نفر پناهجو را با مینی‌‌‌بوس‌ها به وان انتقال نمی‌دهند. قاچاقچی‌های انسان پناهجویان را کم‌کم به راه می‌اندازند.

قاچاقچی‌ها پول‌شان را از طریق صراف‌‌‌ها دریافت می‌کنند

با قاچاق انسان در زمان کم پول‌‌‌های هنگفتی به‌دست می‌آید.

این یک واقعیت است که پناهجویان به دلیل خطراتی که در مسیر قاچاق وجود دارد پول نقد با خود حمل نمی‌کنند. اما این سوال مطرح می‌‌‌شود که قاچاقچی‌‌‌های انسان پول‌شان را از پناهجویان چگونه دریافت می‌کنند؟

طبق گفته‌های علی، روش پول‌شویی بین‌المللی از طریق صرافی‌ها انجام می‌شود. همین سیستم برای انتقال پول قاچاق انسان نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد. به‌طور مثال، یک پناهجوی افغان قبل از ترک کشورش، پول خود را به صرافان در مملکت خودش می‌دهد. صرافان در واقع طلافروشان و جواهرفروشان‌‌‌اند. وقتی پناهجو وارد ایران شد به صراف تماس می‌گیرد و صراف پولش را از طریق حواله‌داری به حساب‌های بانکی در ایران واریز می‌کند. همین‌طور یک پناهجوی آفریقایی هم چون باید از خاک ایران عبور کند، پولش را صرافان پس از رسیدن به ایران منتقل می‌کنند.

با جلو رفتن پناهجویان، صرافان پول‌های مسیر قاچاق‌شان را می‌پردازند.

قاچاقچی‌‌‌های ترکیه هم به دلیل این‌که پول‌های هنگفت به حساب‌های بانکی‌شان وارد نشود، همراه با صرافان ایران و افغانستان کار می‌‌‌کنند.

قاچاقچی‌‌‌های بزرگ بعضی اوقات به ایران سفر کرده پول‌ها را از صرافان گرفته یا به‌صورت نقد و یا هم با خرید سنگ‌های قیمتی و زیورات به ترکیه وارد می‌‌‌کنند.

ادعاهایی هم وجود دارد که عساکر ایرانی از سیستم قاچاق انسان به خوبی باخبر‌‌‌ند و از قاچاقچی‌‌های انسان رشوه طلب می‌کنند.

پناهجویانی که در راه کوهستانی از مرز تاوان جان می‌دهند

همچنان‌که پیاده‌روی ما در راه کوهستانی ادامه دارد، به قله‌ی تپه رسیده‌ایم.

از ردیابی تلفن می‌فهمیم که فاصله کمی با روستاهای مرزی باقی مانده است. از این نقطه دهکده‌ها را می‌توانیم ببینیم. این‌بار اما با شیب به طرف روستا قدم می‌زنیم. این یکی از مسیرهایی است که پناهجویان شبانه از آن عبور می‌کنند. این نقطه را به لحاظ جغرافیایی می‌توان پناه‌‌‌راه خوبی برای عبور پناهجویان گفت. مینی‌بوس‌ها معمولا در پایین کوه منتظر می‌مانند تا پناهجویان را سوار کنند. پس ایستگاه بعدی پناهجویان کجاست؟

علی توضیح می‌دهد: «نظر به شرایط فرق می‌کند. اگر راه خوب باشد تا وان – آغری و تاتوان به پیش می‌روند، اما اگر به دلایل امنیتی به راه‌شان ادامه داده نتوانند و این حالت برای مدتی ادامه یابد، قاچاقچی بزرگ تصمیم می‌گیرد که چه‌کار کند. مثلا در موارد زیادی پناهجویان برگشت داده می‌شوند، و یا هم پناهجویان از طریق دره‌ها و کوه‌ها از این‌جا تا شهر وان فرسنگ‌‌‌ها پیاده روی می‌کنند.»

در شهر وان چه اتفاقی می‌افتد؟

علی می‌‌گوید پناهجویانی که موفق می‌شوند به شهر وان برسند، در خانه‌های شوک نگهداری می‌شوند؛ خانه‌‌‌هایی وسیع با درهایی بزرگ (انبارها) که بیرون شهر واقع شده‌‌‌اند.

از او می‌پرسم: «مطمئنی؟» می‌گوید: «بلی، بارها گروه‌های پناهجویان را به خانه‌های شوک در وان رسانده‌ام» و ادامه می‌دهد: «حالا آن خانه‌‌‌ها به‌دلیل ویروس کرونا خیلی پر نیستند. اما خانه‌های دو یا سه طبقه‌ای که زیرزمین دارند، در فصل تابستان پر از پناهجوها است. خانه‌های بزرگ آهنی سربسته وجود دارد. قاچاقچی‌‌‌ها برای این‌که این خانه‌ها را از همدیگر تفکیک کرده بتوانند درهای آن‌ها را با رنگ‌های مختلفی رنگ‌آمیزی می‌کنند.»

از علی می‌پرسم پناهجویانی که در وان رسیدند چه مدت زمان در خانه‌‌‌های شوک نگهداری می‌‌شوند؟ چه موقع از خانه‌‌‌ها بیرون کشیده می‌شوند؟ از این خانه‌ها به کجا برده می‌شوند؟

علی توضیح می‌دهد: «آنها (پناهجویان) پس از ماه‌‌‌ها پیاده‌روی به این خانه‌‌‌ها می‌رسند. دیگر نمی‌خواهند در کوه‌‌‌ها پیاده‌روی کنند. وان یکی از خطرناک‌ترین مناطق برای گرفتاری پناهجویان است. به محض این‌که گرفتار شوند به مراکز برگشت (رد مرز) مهاجران منتقل می‌شوند.

سال‌هاست که برای بیرون کشیدن پناهجویان از وان، از دریاچه وان استفاده می‌شود. قاچاقچی‌هایی که در وان هستند به تدریج پناهجویان را از خانه‌های شوک بیرون می‌‌‌کنند و به نقاط مختلف ساحل وان می‌رسانند. قایق‌‌‌های ماهی‌گیری در آن‌جا انتظار پناهجویان را دارد تا آن‌ها را به شهر تاتوان منتقل کنند. برخی از قاچاقچی‌‌‌های بزرگ که پول هنگفتی دریافت می‌کنند پناهجویان را به هر طریقی که شود توسط واسطه‌‌‌های نقلیه به شهرهای کلان می‌رسانند. اما معلوم است که این یک سیستم خیلی گران‌قیمت است.

برای یک پناهجو که به‌صورت امن بخواهد از مرز ایران تا استانبول برسد، حداقل باید ۵۰۰۰ دالر پرداخت کند.»

هویت جعلی؛ ساخت و عرضه پاسپورت

آنچه از گفته‌های علی برداشت کردیم، تنها راهی که یک پناهجو بتواند به‌صورت امن سفر کند، ساختن هویت جعلی است. علی به این موضوع نپرداخت و گفت معلوماتی زیادی ندارد. هرچند علی ترجیح داد که در این مورد سکوت کند، اما از حقیقت این موضوع نمی‌توان چشم پوشید که در رسانه‌های اجتماعی هم به وسعت نشر شده که قاچاقچی‌‌‌ها با کارت‌های هویت جعلی، پاسپورت‌های جعلی و بلیت‌‌‌های جعلی اتوبوس پناهجویان را منتقل می‌کنند.

مسئولان امنیتی ما را از جاده کوهستان به پایین هدایت کردند

هنگام پایین‌آمدن از منطقه کوهستانی سه واسطه نقلیه به چشم می‌خورد که به سمت ما در حرکت‌‌‌اند و به نزدیک ما می‌رسند. در این واسطه‌های نقلیه افسران غیرنظامی و پرسنل عملیات ویژه حضور دارند.

آن‌ها پرسش‌هایی می‌پرسند. و به ما گفته می‌شود که حضور ما در این منطقه برای‌مان خطرناک است، و باید این منطقه را ترک کنیم. در این‌صورت رسیدن ما به روستاهای مرزی ناممکن می‌شود. مسئولان در تصمیم‌شان برای رفتن ما از این منطقه مصمم به نظر می‌رسند. بنابراین از کوتاه‌ترین راه خودمان را به واسطه نقلیه‌مان می‌‌‌رسانیم.

به خانه‌های شوک که در آن پناهجویان نگهداری می‌شوند می‌رویم

در بزرگ‌راه هاکاری-وان علی را پیاده می‌کنیم و به راه‌مان به سمت مرکز شهر وان ادامه می‌دهیم.

حالا به سمت محلی می‌رویم که خانه‌های شوک آن‌جاست و پناهجویان را قاچاقچی‌‌‌ها نگهداری می‌کنند. همان‌طور که علی تعریف کرده بود چند جاده با ساختمان‌های دو-سه طبقه‌ای بزرگ و با دروازه‌های آهنی و فراخ، که هر کدام با رنگ‌های مختلفی رسامی شده‌‌اند، بر می‌خوریم. از واسطه نقلیه پایین نشده تصویر و عکس می‌گیریم.

ساعت‌های منع رفت‌وآمد در حال نزدیک‌شدن است. باید هرچه زودتر خود را به محل اقامت‌مان برسانیم.

ادامه دارد…