دنیای سوفی، رمانی در باب فلسفه

دنیای سوفی، رمانی در باب فلسفه

معصومه عرفان

کتاب دنیای سوفی در سال ۱۹۹۱ میلادی در ناروی (نروژ) منتشر شد. نویسنده‌ی آن یوستین گوردر است. دنیای سوفی، تاریخ فلسفه را به زبانی ساده برای نوجوانان بیان می‌کند که تا کنون به ۵۴ زبان برگردانده شده و علاوه بر نوجوانان در بین افراد بزرگسال نیز محبوبیت زیادی کسب کرده است. این کتاب بیشتر از آن‌که رمان داستانی باشد کتابی است در باب فلسفه؛ کتابی‌که قرار است با زبان داستان فلسفه را بیاموزاند. کتاب دنیای سوفی با نثری ساده بسیاری از موضوعات پایه‌ای فلسفه را برای خواننده بیان کرده است، طوری‌که خواننده هم از خواندن آن‌ها لذت برده و هم به خوبی تمام مفاهیم را درک می‌کند. این کتاب یک رمان خودآموز است با طرح و موضوعی گیرا و دلنشین درباره هستی که در سراسر جهان با استقبال چشم‌گیری روبه‌رو شده است.

یوستین گوردر که سال‌ها به‌عنوان استاد فلسفه در دانشگاه برگن ناروی، فلسفه تدریس می‌کرد برای این‌که بتواند فلسفه را به‌راحتی به شاگردان و دانشجویان خود بیاموزاند به دنبال متنی ساده و روان بود و چون چنین متنی را پیدا نکرد، تصمیم گرفت که خودش دست به‌کار شود؛ نتیجه‌ی کار، کتاب دنیای سوفی شد. گوردر در این کتاب نشان داد که استاد ساده‌نویسی و ایجاز است، چون به‌سادگی و به‌دور از ابتذال مباحث پیچیده فلسفه غرب را با زبانی ساده، شیوا و همه‌فهم در این کتاب به‌قلم درآورده است.

دنیای سوفی به مخاطب درباره‌ی فلسفه زندگی یاد می‌دهد. این کتاب سعی می‌کند با پرسیدن سوالات بنیادی، و پاسخ دادن به این سوالات، خواننده را به دنیای فلسفه بکشاند. در کتاب آمده است «واژه هیچ‌وقت در فلسفه معنا ندارد.» به عبارت دیگر می‌شود گفت که در دنیای فلسفه چیز ناممکن نداریم و همه‌چیز در دنیای فلسفه امکان‌پذیر است. کتاب، فلسفه را با زبان خودش برای مخاطب تشریح کرده و اعلام می‌کند دنیای فلسفه یعنی شک کردن به همه‌چیز. این اثر، فلسفه را عنصری بنیادی در همه‌چیز می‌داند و آن‌را به ماده‌ای تشبیه می‌کند که در همه‌چیز وارد شده و جدا کردن آن تقریبا غیرممکن است. دنیای سوفی می‌گوید «فلسفه را نمی‌‌توان همچون علم طبقه‌بندی کرد و برای آن مرزی قایل شد».

رمان با دختری به‌نام سوفی آموندسن، تقریبا پانزده ساله، آغاز می‌شود. سوفی یک سلسله نامه‌های عجیب‌وغریب از فردی ناشناس دریافت می‌کند. نامه‌ها برای او فرستاده می‌شود ولی شخص دیگری به‌نام هیلد مولر را مورد خطاب قرار داده است.

دو نامه‌ی مرموزی که به‌دست سوفی می‌رسد، او را بسیار گیج می‌کند. نامه‌ها پرسش‌های فلسفی دشواری را مانند «چگونه جهان به‌وجود آمد؟» و «آیا پس از مرگ حیات وجود دارد؟»، «این مسأله را چگونه می‌توان پاسخ داد؟» و مهم‌تر از همه «چگونه باید زیست؟» مطرح می‌کند. این سوالات برای دختری مثل سوفی که پدرش او را دختر موبور می‌خواند و عاشق حیوانات است بسیار پیچیده است زیرا سوفی هیچ به عقلش نمی‌رسید که جهان چطور به‌وجود آمده است. او همین‌قدر می‌داند که جهان سیاره کوچکی است در فضا. در ابتدا سوفی با سه‌ مشکل روبه‌رو می‌شود: اول، این‌که چه‌کسی آن دو پاکت سفید را در صندوق پست گذاشته است. دوم، پرسش‌هایی بود که این نامه‌ها طرح می‌کند و سوم آن‌که هیلده مولرکناگ چه‌کسی می‌تواند باشد و چرا کارت تبریک تولدش برای سوفی فرستاده شده است. سوفی مطمئن است که این سه مسأله به‌نحوی به هم ارتباط دارد.

شخصیت کتاب یعنی سوفی به‌عنوان یک نوجوان معرفی می‌شود که به‌دنبال پاسخ ‌پرسش‌‌های خودش است. در واقع نویسنده با نشان‌دادن سوفی در دوران نوجوانی می‌خواهد بگوید، این دوران می‌تواند برای نوجوان‌ها بسیار مهم باشد. کتاب با اشاره به جمله مشهور دکارت، می‌گوید «من فکر می‌کنم، پس هستم.» این مهم‌ترین بخش کتاب است که نویسنده انتخاب کرده است.

در ادامه‌‌ی کتاب، نامه‌ها از حالت دو کلمه و تک‌جمله خارج شده و شکل نامه واقعی به خود گرفتند. نامه‌هایی که در آن به سوفی در یافتن پاسخ به این سوالات کمک می‌کرد و به تدریج فلسفه را به او یاد می‌داد. در ادامه شخصی که نامه‌ها را ارسال می‌کرد خود را آلبرتو کناکس فیلسوف معرفی می‌کند که قصد آموزش فلسفه به سوفی نوجوان را دارد: «آیا چیزی هست که همه به آن علاقه‌مند باشیم؟»، «آیا چیزی هست که مربوط به همه – صرف نظر که کی هستند و کجای جهان زندگی می‌کنند – باشد؟»، «آری، سوفی عزیز، مطالبی هست که قطعا مورد علاقه همگان است و موضوع بحث دوره آموزشی ما دقیقا همین‌هاست».

«مهم‌ترین چیز در زندگی چیست؟ اگر این سوال را از کسی بکنیم که سخت گرسنه است، خواهد گفت غذا. اگر از کسی بپرسیم که از سرما دارد می‌میرد، خواهد گفت گرما و اگر از آدمی تک و تنها همین سوال را بکنیم، لابد خواهد گفت مصاحبت با آدم‌ها. ولی هنگامی‌که این نیازهای اولیه برآورده شد، آیا چیزی می‌ماند که انسان بدان نیازمند باشد؟ فیلسوفان می‌گویند بلی. به‌ عقیده‌ی آن‌ها آدم نمی‌تواند فقط در بند شکم باشد. البته همه خورد و خوراک لازم دارند. البته که همه محتاج محبت و مواظبت‌اند. ولی از این‌ها که بگذریم، یک چیز دیگر هم هست که همه لازم دارند و آن این است که بدانیم ما کیستیم و در این‌جا چه می‌کنیم» (دنیای سوفی، ص۲۳).

آلبرتو به سوفی می‌آموزاند که زندگی و معنای آن با فلسفه عجین شده‌اند و برای این‌که به اصل وجود خود پی ببریم باید پرسش‌گر بوده و حتا فلسفه‌ی وجود خود را زیر سوال ببریم تا به جواب برسیم. سوفی و آلبرتو در ادامه داستان بارها با هم ملاقات می‌کنند و در خصوص مفاهیم فلسفی گفت‌وگو می‌کنند. به سراغ تاریخ فلسفه غرب می‌روند. با کمک آلبرتو، سوفی با اسطوره‌های دنیای باستان آشنا می‌شود. اسطوره‌هایی که هر وقت وقایعی در جهان پیش می‌آمد، مردم برای توضیح آن به سراغ آن‌ها می‌رفتند. در این کتاب نویسنده با واردکردن عناصر فانتزی و در بخش‌هایی علمی-تخیلی به کتابش ما را در مقابل دنیایی جدید قرار داده است.

نکته نهایی این‌که «دنیای سوفی» مباحثی درباره حقوق زنان نیز دارد که از جمله به اعدام المپیس دگیوس در انقلاب فرانسه اشاره کرده است؛ فردی که به علت دفاعیه‌‌اش در مورد زنان به مرگ محکوم شد. همین علتی است که موضوع زنان و حقوق آن‌‌ها را در کتاب به‌عنوان یکی از خاص‌ترین بخش‌های کتاب می‌توان، یافت.