همسایههای گرانقدرمان محترم پاکستان و ایران،
ما با برادران طالب خود مشکل چندانی نداشتیم و نداریم. رییسجمهور ما، همان چپنکیاش که چشمک هم میزد، به تحویل قدرت به این برادران نزدیک شده بود؛ ولی فرصت (یعنی ایالات متحده) وفا نکرد و کار افتاد به دست این چیغمردِ قهرمان صلح. حالا هم دیر نشده.
شما دوتا هر روز این برادران را به تهران و اسلامآباد فرا میخوانید و گوششان را از حرفهای عجیب-غریب پر میکنید. اگر شما فقط دو ماه به این عزیزان کاری نداشته باشید، ما با آنان جور میآییم. دلیل دارم که میگویم جور میآییم:
یک. طالبان نمیخواهند زنان و دختران تحصیل و کار کنند و از خانه بیرون بروند. ما، یعنی باشندگان جغرافیای دِ افغان تمدن، نیز همینطور فکر میکنیم. نگویید پس اینهمه زن و دختر که حالا تحصیل میکنند و سر کار میروند چیست. باور کنید از لج است. طالبان یک عادت بد دارند و آن این است که به مردم میگویند (بلی بلی، غالبا با زبان شلاق) که این کار را بکنید و آن کار را نکنید. مردم لج میکنند. یک مدت که مردم را به حال خود بگذارند، مردم از سر خر شیطان پایین میشوند و خودشان زنان و دختران خود را بندی میکنند. این که ما دایما میگوییم نود و نه اعشاریه نه درصد مردم قهرمان ما مسلمان هستند، شوخی نیست. هستیم و به دهان زنان طبله میزنیم. البته مخالف زنان و حقوق اسلامیشان نیستیم؛ مشکل این است که در خود دین مبین برای این طایفه زیاد حق جدا نکردهاند. گناه ما چیست؟ بد است که مسلمانیم؟
دو. طالبان مخالف تراشیدن ریش هستند. ما نیز مخالفیم. طالبان کم مخالفاند. ما بدرقم مخالفیم. اخیرا یک موسسهی خارجی تحقیق کرده بود تا معلوم کند مردم افغانستان نسبت به جِل موی و آرایش روی در میان مردان افغان چه نظری دارند. ۹۸ درصد مردم بر پرسشنامهی مکتوب موسسهی مذکور استفراغ کرده بودند و بعد با اظهار معذرت جواب داده بودند که مردی که ابروی خود را اصلاح میکند، ریش خود را کل مینماید و مثل زنان خود را میلشماند، تهوعآورترین موجود روی زمین است. اکثریت قریب به اتفاق این نظردهندگان گفته بودند که دست این گونه مردان بایتس که قطع شود. قابل یادآوری است که قبلا مردم فقط خواهان قطع دست دزد بودند. اکنون ریشتراشان، طنزنویسان و اسامی عبدالعزیز ولد شیراحمد، مسکونهی باغ بالا، نیز در این لیست اضافه شدهاند. عبدالعزیز نام مذکور چند ماه قبل عکس یکجایی خود و همسر خود را در انستاگرام گذاشته بود.
سه. طالبان مخالف تنوع قومی و زبانی و مذهبی افغانستان هستند. ما ملت جان بر کف و کف بر لب بیشتر. هرچه خداوند در چاپهای مختلف قرآن کریم تأکید میکند که ما شما را قبیله قبیله آفریدیم که تعارفوا کنید و بفهمید که چند رقم هستید، ملت ما بیشتر شاکی میشود. نزدیک است به خداوند متعال بگوید که شما و همکارانتان اشتباه کردید که ما را شعوبا و قبایلا قرار دادید. همان یک قبیله کافی بود دیگر. اما از آنجا که یک مسلمان مومن باید همیشه به ارادهی خداوند تسلیم باشد، و کلا به ارادهی هر کسی که قدرت مطلق دارد تسلیم باشد، ملت ما بحمدالله هیچ وقت مرتکب چنان معصیتی نمیشود. این است که زورشان که به خالقِ کریمِ جبار نرسید، دل خود را سر عبدالخالق و عبدالکریم و عبدالجبار خالی میکنند. هر افغان وقتی که با مشت بر فرق هموطن خود میکوبد، اصلا دلش از آسمان پر است. سی و سه سال است گفته یک لاتری کته بده و نداده؛ هجده سال فرزند نرینهی صالح خواسته و یازده دختر در خانهاش متولد شده؛ بیست و پنج سال از خدا خواسته که بیرق کفر را حداقل در سرتاسر گیتی سرنگون کند و بیرق کفر به بگرام رسیده. افغان عصبانی است خوب.
چهار- …
گمش کن، چه حساب کنیم. ما در همهی موارد با برادران موافق و همراهیم.