شاید هیچ پایتختی در دنیا به اندازه کابل کودکان کار را در خود جای نداده باشد. بزرگشهرهای افغانستان، البته بیشتر شهر کابل در هر قدم یک کودک کار در آغوش دارد.
براساس آمار وزارت کار و امور اجتماعی شمار کودکان کار در افغانستان نزدیک به ۳.۷ میلیون نفر رسیده است و تقریبا ۲.۱ میلیون کودک که در رده سنی پنج تا هفده سال قرار دارند، مصروف کارهای شاقهاند. هرچند این وزارت میگوید کودکان در افغانستان کاهش یافته، اما یافتههای کمیسیون حقوق بشر افغانستان نشان میدهد که کودکان کار در افغانستان ۱۰ درصد بیشتر شده است.
همچنان این نهاد حقوقبشری افغانستان میگوید کودکان در افغانستان در معرض تهدید جدی و خطر سلامت جسمی و روانی قرار دارند.
از بام تا شام به دنبال تکهای نان
نامش محمد است و چهارده سال دارد. با حسرت میگوید به سبب مشکلات اقتصادی و نبود پدر و سرپرست خانواده از اول صبح تا ناوقت شب در خیابان های شهر به دنبال تکهای نان برای برادر و خواهرانش است. محمد میگوید دو خواهر و یک برادر دارد که او و مادرش تنها نانآور خانواده هستند.
او که از روی اجبار کار میکند همیشه علاقه داشته درس بخواند: «کار سخت است. آدم ضعیف میماند و رشد نمیکند. پسران خاله و ماماهایم یک یا دو سال خردتر از من هستند اما از نظر جسامت من کوچکتر و ضعیفتر نسبت به آنها ماندهام. چون از خردی دنبال نان و زندگی بودم.»
در چندقدمی محمد کودک دیگری که در یک دستش قوطی اسپند است، با سطل آب و صافی مشغول پاککاری شیشههای موتر است. نامش جمشید و ۱۶ ساله است. میگوید از ده سالگی برای تامین هزینههای زندگی به این کار مشغول شده است؛ چرا که پدرش سالمند است و برادران کوچکتر از خودش نمیتوانند کار کند. او در طول روز اگر موتری برای پاککاری پیدا نتوانست از طریق اسفند دودکردن مقداری پول بهدست میآورد. او در پاسخ به اینکه چگونه به امورات زندگی رسیدگی میکند گفت: «کارکردن و مصارف خانه پورهکردن سخت است. باید دنبال موترها و مردم پولدار بدوی تا بتوانی حداقل نان خشک یک وقت را برای خانواده پیدا کنی.»
کودکی در افغانستان سخت و دشوار است. کشوری که جزو پرخطرترین کشورهای جهان محسوب شده و از نظر ناامنی در ردهی اول قرار دارد. روایت مردمان این سرزمین بسیار تلخ است اما تلختر از آن روایت کودکانی است که با مشکلات و دشواری از دنیای کودکی فاصله گرفته و به دنیای بزرگسالی پرتاب میشوند. این کودکان همپای رنج و درد ناشی از مشکلات اقتصادی والدین پای به بستر خوفناک جامعه گذاشته و در مواجهه با سختیها با انجام کارهای شاقه در معرض آسیب قرار دارند. از نظر بسیاری کودکان کار در افغانستان قربانیان فقرند.
کار انتخاب آگاهانه کودک نیست
لیاقتعلی زاهدی، داکتر بخش داخلهی اطفال در یکی از شفاخانهها است. او به روزنامه اطلاعات روز میگوید کار انتخاب آگاهانهی کودکان نیست، بلکه نتیجهی جبر و تحمیل شرایط و ساختار نادرست جامعه، بهویژه شرایط بد اقتصادی است. آقای زاهدی میافزاید معمولا کودکان در شرایط نامناسب از نظر ایمنی و بهدور از تمامی معیارهای بهداشتی کار میکنند و در معرض انواع خطرات از جمله آسیبهای جسمی و روانی قرار دارند و درصد زیادی از این کودکان در معرض انواع بیماریهای چون ایدز، هیپاتیت، امراض تنفسی و سایر امراض انتانی قرار میگیرند: «چون کودکان در سنین طفولیت از لحاظ دماغی و جسمی در حالت رشد قرار دارد و از اینکه این اطفال تغذیه مناسب نمیشوند، لذا در معرض آسیبهای بیشتر چون سوءتغذی، کوتاهی قد، کمبود وزن و مشکلات اسکلیتی مواجهند.»
راضیه صیاد، عضو کمیسیون مستقل حقوق بشر میگوید کودکان کار در افغانستان از وضعیت صحی و روانی خوبی برخوردار نیستند و اغلب به کارهای شاقه چون باربری، خشتپزی، جمعآوری زباله و همچنین گدایی مشغولاند.
خانم صیاد با اشاره به گزارش سالانهی این کمیسیون که در پنچم حوت همین سال منتشر شد، میگوید از میان ۵۳۱۸ کودکی که در تحقیق شامل بودهاند، ۳۱۷۵ کودک معادل به( ۵۹.۷ درصد) کار میکنند.
براساس گزارش این کمیسیون، ۳۱۵ کودک برابر با ۹.۹ درصد زباله جمعآوری میکنند. ۳۱۴ کودک ۹.۹ درصد کارهای شاقه میکنند. همچنان در این گزارش آمده است که ۲۴۹ کودک برابر با ۷.۸ درصد دستفروشی میکنند و ۲۲۲ کودک نیز در کارهای ساختمانی مشغولاند. علاوه بر کار شاقه کودکان از میان این جمعیت آماری، ۲۶ کودک شامل تحقیق برابر با۰.۸ درصد کار در نهادها و گروهای نظامی و امنیتی بهعنوان کارگر نه سرباز کار میکنند.
خانم صیاد با اشاره به قوانین موجود در خصوص حمایت از حقوق کودکان میگوید کودکان براساس کنوانیسیون بینالمللی حقوق کودک نباید کار کنند و دولت براساس این کنوانیسیون موظف است که برای دسترسی اطفال به حقوق اساسی مانند تعلیم و تربیت، صحت، تفریح و سرگرمی سالم تلاش کنند.
داکتر وهاب، روانپزشک در یکی از شفاخانههای کابل میگوید که عواقب انجام کارهای شاقه توسط کودکان، مانع رشد جسمی آنها شده و به فیزیک ظاهری آنها آسیب میزند.
او میگوید کودکانی که در دوران خردسالی کارهای شاقه میکنند اغلب در بزرگسالی به افرادی دارای عقدههای فردی و بزهکار در آینده مبدل میشوند: «احتمال دارد با محرومیت کودکان از آموزش و مشغولیتشان به کارهای شاقه در دام گروههای مافیایی و تبهکار بیفتند و بر اثر کمبودهایی که در کودکی خود داشتهاند در بزرگسالی دست به کارهای غیرقانونی چون سرقت، قتل، روآوردن به مواد مخدر، آدمربایی قاچاق و دیگر کارهای غیرقانونی بزنند.»
کاهش کودکان کار؟
عبدالفتاح عشرت احمدزی، سخنگوی وزارت کار و امور اجتماعی به روزنامه اطلاعات روز میگوید براساس آمارهای اداره مرکزی احصائیه در سال ۱۳۹۹ آمار فقر و بیکاری در کشور کاهش یافته است. کاهش فقر و بیکاری در کشور تأثیر مستقیم بر بهبود وضعیت کودکان کار دارد.
آقای احمدزی میگوید با توجه به آمار اداره مرکزی احصائیه تعداد کودکان کار در سطح شهر کاهش یافته است. این گفتهها در حالی مطرح میشود که یافتههای کمیسیون مستقل حقوق بشر در مورد وضعیت حقوق بشری کودکان در سراسر کشور نشان میدهد شمار کودکان کار در ۱۳۹۹ نسبت به سال ۱۳۹۸ ده درصد افزایش یافته است.
برای خاطره ۱۳ ساله در یک خانواده پرجمعیت که شش برادر و خواهر همه از طریق کار در کودکی نان بخورونمیری بهدست میآورند، حرف از آمار افزایش و کاهش کودکان کار و حقوق کودکان معنایی ندارد. او فقط میداند باید کار کند تا خانوادهاش نان سر سفرهاش داشته باشد. وقتی از آرزویش پرسیدم، پاسخ ناامیدکننده داشت: «آرزویی ندارم و فقط تمام فکرم این است که از میان زبالهدانیها بوتل و کارتنهای بیشتری جمع کنم تا بتوانم برای خانه چیزی ببرم.»