سه نکته در مورد نشر سخنان خلیلی توسط تیم اصلاحات

عبدالله وطندار

نشر این سخنان نشان می‌دهد که تیم اصلاحات و هم‌گرایی در یک سردرگمی به‌سر می‌برد‌ و توانایی رسیدن به یک تصمیم نهایی و منسجم درون‌تیمی و در نتیجه، حرکت به یک سمت خاص را ندارد. از غافل‌گیر شدن این تیم به دست کمیسیون انتخابات، بعد از اعلان نتایج ابتدایی انتخابات گرفته تا عقب‌نشینی داکتر عبدالله از موضعی که قبلا توسط برخی از هواداران پرقدرتش اعلان شده بود، آن‌هم به‌صورت زنده و در مخالفت علنی با هوادارانش در یک گردهم‌آیی، همه گویای این سردرگمی و ناتوانی است. تصامیم ناهمگون، قطع و وصل مداوم همکاری با کمیسیون، نوسان افراطی میان خوش‌بینی و بدبینی و مهم‌تر از همه، مطرح کردن خواست‌هایی که پی‌ هم تغییر می‌کنند، نشان می‌دهد که تیم اصلاحات و هم‌گرایی، در حقیقت تیم نیست، بل‌که یک مجموعه‌ی نامتجانس از افرادی است که خواست‌ها و نگرانی‌های متفاوت دارند و هنوز نتوانسته‌اند با ادغام این خواست‌ها و دلهره‌ها، زبان مشترکی را برای تیم خلق کنند. تفاوت دیدگاه‌های داکتر عبدالله با بعضی از طرف‌داران مهمش، کاملا واضح است و سیر دگرگونی روی‌کرد و عمل این تیم از آغاز بحران تا کنون نشان می‌دهد که با گذشت زمان، نگاه‌ها و خواست‌های آنانی که دید بنیادی‌تری در تیم اصلاحات دارند، بر نگاه‌ها و خواست‌های داکتر عبدالله غلبه کرده است. عمیق‌تر کردن بحران بعد از عقب‌نشینی و سازش، نشانی از انسجام و اهداف تیمی روشن ندارد.

اینک شکی نمانده است که حکومت و شخص حامد کرزی در سازماندهی و گردانندگی مهندسی انتخابات دخیل بوده است. دخالت حکومت و کرزی، از همان روزی که سران ابدالی را در کابل جمع کرد تا آن‌ها را در عقب یک نامزد متحد کند، روشن بود. حالا، وقتی همه می‌دانند و تیم اصلاحات هم قبلا با نشر سندهایی، دخالت دولت را افشا کرده است، اینک چه ضرورتی به نشر سخنان کریم خلیلی است؟ داکتر عبدالله قبلا در حضور وزیر خارجه‌ی امریکا با غنی توافق کرده است، با او بغل‌کشی کرده است‌ و به‌صورت علنی گفته است که در این انتخابات برنده و بازنده‌ای وجود ندارد. این توافق به خودی خود نشان می‌دهد که تیم تحول و تداوم و میانجی‌گران، تقلب را پذیرفته‌اند و سندهای قبلی هم کارگر افتاده‌اند. حالا که دو تیم بر سر چگونگی تفتیش آرا نمی‌توانند توافق بکنند، نشر سخنان خلیلی چه کمکی می‌تواند بکند‌ ‌یا چگونه می‌تواند به تحکیم موضع تیم اصلاحات و بهتر نمودن موقعیتش بیانجامد؟ نشر سند تقلب، در مرحله‌ی قبلی مفید بود؛ چون تقلب را اثبات می‌کرد، اما حالا حتا اگر درستی آن ثابت شود، به احتمال زیاد، ناظران بی‌طرف، هدف از نشر آن را بهانه‌گیری و گریز از پروسه‌ی تفتیش، توسط تیم اصلاحات خواهند دانست. نشر این سخنان، هیچ فشار جدیدی بر متقلبین وارد نخواهد کرد، اما اگر هدف از نشر آن بدنام ساختن باشد، باید گفت که بدنام‌سازی به خودی خود اهمیتی ندارد، اگر نتواند به حل بحران ‌یا تقویت موضع و موقعیت تیم اصلاحات بیانجامد. بدنامی در سیاست افغانستان، نه تنها یک پدیده‌ی پذیرفته شده است، بل‌که یکی از ضرورت‌های محبوبیت، اعتبار و قدرت سیاست‌مدار افغانی هم است. مشکل دیگر این است که نشر این سخنان، نزاع را به درون یکی از دو حوزه‌ی حیاتی رای تیم اصلاحات منتقل می‌کند‌ و به جای متقلب اصلی که کرزی است، یک مأمور را نشانه می‌رود. نشر این سخنان، خلیلی و هوادارانش را انعطاف‌ناپذیرتر و جدتر می‌کند‌ و این می‌تواند برای محمد محقق و در نتیجه برای تیم اصلاحات یک مشکل جدی باشد. با وجود تلاش تعدادی برای هیچ نشان دادن خلیلی، باید گفت که حزب وحدت خلیلی در میان هزاره‌ها امکانات فراوان دارد که گرچند در جذب آرای این مردم‌ به دردش نخورده است، اما در بحران و کشاکش، مهم و کارا خواهد بود.

هواداران هزاره‌ی تیم تحول و تداوم و محمد‌کریم خلیلی نه تنها از تیم و رهبر‌شان دفاع می‌کنند، بل‌که در دفاع‌شان، از جنگ‌های کابل، قربانیان این جنگ و تاریخ هزاره‌ها استفاده می‌کنند. این کار، تنها نادرست نیست. این کار با کفش و کالا به چشم این مردم در‌آمدن است. ادعای دفاع از منافع مردم هزاره در مقابل «تمامیت‌خواهی و اوباش‌گری شورای نظار و پنجشیری‌ها» به وسیله‌ی هواداران تیم تحول و تداوم‌ و کریم خلیلی، سوء استفاده از خاطره‌ی تلخ این مردم از جنگ‌های کابل و بدتر از همه، توهین به شعور و درایت هزاره‌ها‌ست. اکثریت مطلق هزاره‌ها- حدود 80 درصد- به تیم اصلاحات رای داده‌اند‌ و بر اساس اصولی که دموکراسی را توجیه می‌کند، می‌توان کفت که با این کارشان اعلام کرده‌اند که برنده شدن تیم اصلاحات را به نفع‌شان تشخیص داده‌اند. حالا اگر هواداران آقای کریم خلیلی مردم هزاره را صغیر ‌یا ناتوان از تشخیص منافع‌شان می‌دانند، در این صورت چرا تن به دموکراسی داده‌اند؟ آیا عاقلانه است که صلاحیت رقم زدن آینده‌ی کشور به دست ناتوانان و صغیران داده شود؟ اگر این‌ها مردم هزاره را در تشخیص خیر عمومی‌شان توانا می‌دانند و بر همین اساس به دموکرسی تن داده‌اند، پس چرا به خواست عمومی روشن و به‌خوبی بیان شده‌ی هزاره‌ها در انتخابات که همان پیروزی تیم اصلاحات است، تسلیم نمی‌شوند؟ آیا ایستاده شدن در مقابل خواست مردم‌ و حمایت از تیمی که مردم هزاره، صلاحیتش برای رهبری کشور را رد کرده‌اند، کار درست است؟ آیا پشت پا زدن به خواست هزاره‌ها و استفاده از دردهای تاریخی‌شان برای این کار، انسانی است؟ آیا تقلب و اشتراک در مهندسی انتخابات، برای شکست تیم اصلاحات که اکثریت 80 درصدی هزاره‌ها می‌خواهند برنده شود، می‌تواند توجیه شود؟ متأسفانه‌ هواداران هزاره‌ی تیم تحول و تداوم و طرف‌داران محمد‌کریم خلیلی، خواسته ‌یا ناخواسته در مقابل خواست و اراده‌ی اکثریت مطلق جامعه‌ی‌شان ایستاده‌اند. این کار نشان می‌دهد که این‌ها یا به توانایی مردم در تشخیص نفع عمومی‌شان و در نتیجه به دموکراسی باور ندارند، یا مصلحت گروهی، دسته‌ای و شخصی‌شان را بر خواست عمومی مردم‌شان ترجیح می‌دهند. در هر‌دو صورت، بدا به حال هزاره‌ها.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *