نبی عظیمی، از شخصیتهای نظامی و تأثیرگذار تاریخ معاصر افغانستان بود. عظیمی که بهلحاظ فکری به مکتب مارکسیسم گرایش داشت، در تغییرات عمده و تأثیرگذار کشور نقش عمده و بهسزا ایفا کرد. او نویسنده کتاب مهم «سیاست و اردو» است. در حوزه کتابت در افغانستان، این کتاب به نوبه خود یگانه است، زیرا اولین کتابی است که نقش ارتش را در سیاست افغانستان به بررسی میگیرد. در کنار این، عظیمی نویسنده رمانهای «سایههای هول» و «واهمههای زمینی» نیز است. از اینرو، در کنار اینکه او یک چهره نظامی-سیاسی است یک چهره فرهنگی هم میباشد.
نبی عظیمی در تعیینکنندهترین اتفاقات چند دهه اخیر نقش داشته است. از جمله در نبرد مشهور جلالآباد که میان مجاهدین و کمونیستها درگرفته بود. نبی عظیمی و چند شخصیت تأثیرگذار دیگر این نبرد را به نفع حکومت کابل به پایان رساند… البته در این میان بعضی اتهامات، از جمله «سازشکاری» با هر جبهه، بر شخصیت نبی عظیمی وارد است، خصوصا در قضیه ممنوعالخروج کردن داکتر نجیب و اعدامشدن آن به واسطه طالبان (در صورتی که نبی عظیمی برای به قدرترسیدن نجیب نیز نقش مؤثر داشته است). اما حسین فخری (نویسنده و پژوهشگر) در این مورد میگوید «جنرال عظیمی سازشکار نبود، بلکه با درنظرداشت پالیسیها و منافع عموم تغییر جهت میداد. منافع شخصی برایش بسیار کم مطرح بود. موضعگیریاش با نجیب با در نظرداشت این بود که کشتار و جنگ در کابل صورت نگیرد. یعنی بهنحوی که نه مردم و نه اردو متضرر شوند.» عظیمی در سالهای آخر عمرش بیشتر به کارهای فرهنگی میپرداخت و سردبیر نشریه آنلاین «در گستره زندگی» بود. نبی عظیمی، چند روز قبل در تاشکند درگذشت. به همین بهانه کارنامه او را بهصورت اجمالی به بررسی میگیریم.
«اردو و سیاست»
در تاریخ معاصر افغانستان، بهجای بازیهای سیاسی و تأثیرگذاری اندیشهها، اردو (ارتش) نقش تعیینکننده برای به قدرترسیدن افراد و جناحها داشته است. این موضوع به نوبه خود میتواند برای شناخت بهتر از جامعه افغانستان کمک کند. زیرا به این پرسش پاسخ میدهد که چرا در عصر حاضر که نقش تعیینکننده را اندیشه و علم دارد، در افغانستان «زور بازو» و «تفنگ» همهچیز را تعیین میکند. عظیمی در این مورد اشاره میکند «تاریخ افغانستان که از سپیدهدم تمدن جهانی آغاز میشود با تاریخ تشکل و پیدایش لشکرها، افواج و اردوهایی که یکی بعد از دیگری زاده میشدند و در امر دفاع از مردم، آزادی و حرکت بودند، میرزمیدند ارتباط پیوسته و عمیقی داشته است که نمیتوان یکی را از دیگری مجزا دانست» (اردو و سیاست، ص۲۲). اما همانطور که پیداست برای حصول شناخت بهتر از این موضوع نیاز است تا ابتدا در مورد ارتش افغانستان معلومات کسب کنیم که قطعا بهترین کتاب در این مورد کتاب «اردو و سیاست» میباشد. این کتاب با نگاه اجمالی اردوی افغانستان را «در مسیر تاریخ»، و با نگاه فشرده به سه دهه اخیر، مورد ارزیابی قرار داده است. «هدف من در این کتاب، دادن تصویری مختصر برای خواننده گرامی که مشتاق دانستن نقش و رول اردوی افغانستان در حوادث گوناگون، کودتاهای پیدرپی و تغییرات شگرف سیاسی در سالهای اخیر میباشد. زیرا که خود افسر بودهام و شاهد زندهی وقایع و حوادث گوناگون» (ص۲۷).
کتاب «اردو و سیاست» یکی از مهمترین کتابها در حوزه سیاست و بحثهای نظامی در افغانستان است. اما باید توجه داشت که این کتاب را باید از دو منظر به خوانش گرفت؛ یک، بهدلیل نداشتن متن مکتوب و جدی در حوزه ارتش این کتاب باید بهلحاظ اطلاعاتی مورد خوانش قرار بگیرد. دوم، بهدلیل حضور بعضی پیشداوریها باید این کتاب مورد خوانش انتقادی قرار بگیرد. حسین فخری (که کتاب اردو و سیاست را ویرایش کرده است) در گفتوگو با روزنامه اطلاعات روز در این مورد میگوید کتاب «اردو و سیاست» را میتوان از چند لحاظ مورد خوانش قرار داد. «همانطور که توقع میرود کتاب اردو و سیاست از تاریخچه نظامی اردوی افغانستان معلومات دسته اول دارد. زیرا جنرال نبی عظیمی یک شخصیت برجسته و بسیار تأثیرگذار در اردوی افغانستان بوده و نیز اکثر ماجراها را از نزدیک دیده است؛ مطالب و اسنادی دارد که در جریان کار خود شاهد آن بوده است. بسیار چیزها را یا انجام داده، یا دیده یا شنیده. بنابراین این کتاب در حوزه اردوی افغانستان بهترین معلومات را در اختیار ما قرار میدهد.» آقای فخری بهعنوان کسی که شناخت نزدیک از نبی عظیمی دارد درباره محتوای کتاب میگوید که «تحلیلهایش خویشتندارانه است، یعنی بیشتر خودش را توجیه کرده است. در این کتاب تلاش شده است نویسنده و جناحهای که نویسنده به آن متعلق بوده تبرئه شود و اشتباهات و خطاهایی را که احیانا صورت گرفته، توجیه کند.» و به تعقیب اینها علاوه میکند که «نثر و زبان بسیار ساده و سلیس» این کتاب باعث شد بعد از انتشار کتاب جنرال عظیمی بهعنوان یک شخصیت فرهنگی برجسته و بااستعداد نیز به جامعه معرفی شود.
در کل، کتاب «اردو و سیاست» کتاب تاریخی است. اما گذشته از حسنات و جنبههای مثبت این کتاب نقضش در این است که تحلیلها و بررسیهای که در این کتاب صورت گرفته جانبدارانه است و این امر به ارزش کتاب بهعنوان یک سند معتبر و متن تاریخی آسیب میرساند. زیرا در فلسفه تاریخ میخوانیم اصولا یک تاریخنگار – در اینجا فرض ما این بوده است که جنرال نبی عظیمی را بهعنوان یک تاریخنگار، حداقل در بخش نظامی، در نظر بگیریم – به هیچوجه نباید وقایع و رویدادها را برحسب پیشفرضهای ذهنی خودش روایت کند. یک متن تاریخی باارزش و قابل اعتنا متنی است که عاری از پیشداوریهای نویسنده باشد، اما ردپای پیشفرضهای ذهنی جنرال نبی عظیمی در این کتاب دقیقا خلاف همان چیزی است که نظریهپردازان تاریخنگاری به آن اتکا میکنند. البته یک نکته را باید در نظر گرفت و آنهم اینکه ما توقع نداریم نبی عظیمی باید یک تاریخنگار حرفهای میبود و کتاب «اردو و سیاست» بهترین متن در حوزه تاریخ اما بهعنوان مخاطبان این اثر و از آنجایی که این کارها به سرنوشت جمعی ربط دارد، میتوانیم توقع داشته باشیم که متنهای از این دست باید عاری از پیشداوریها باشد.
پیوند فرهنگ و سیاست
همانطور که تذکرش رفت نبی عظیمی از معدود چهرههای سیاسی و تأثیرگذار کشور است که در حوزه فرهنگ و ادبیات هم کارهای قابل توجه دارد. عظیمی در ابتدا یک چهره فرهنگی بود، و البته در کنار آن از اوضاع و احوال سیاسی هم غافل نبود. همین امر، و تواناییهای که از خودش به نمایش گذاشته بود، باعث شد شخصیتهای سیاسی به او اعتماد کنند و از او بخواهند که در جناحهایشان بپیوندد. حبیب حمیدزاده (ژورنالیست و نویسنده) میگوید «زیرکی و هشیاری و ظرفیت او سبب شده بود که در کودتای داوود و خلقیها از او خواستار کمک شوند و او کارهای در حد خودش در آن زمان انجام داد.» و بعد علاوه میکند «مارکسیستشدنش هم ذوقی بلهوسانه نبوده است. او از راه مطالعه و پژوهش به این مکتب رسیده بود و به آن باور پیدا کرده بود.»
مکتب مارکسیسم، که اگرچند فعلا از آن بهعنوان یک مکتب شکستخورده و ایدئولوژیای که باعث جنایات فراوان در قرن بیستم شد نام برده میشود، اما برای حقوق «فرودستان» مبارزه میکند. این مکتب از آن چیزی حرف میزند که اتفاقا در افغانستان بهشدت ملموس است و معضلی برای همه: فقر. البته در کنار اینها، آن میزانی بیشمار آدمهای را نیز در نظر بگیرید که از آن به نام «کارگر» یاد میشوند و برای پیداکردن «نان» مشقتهای فراوان را متقبل میشوند. نبی عظیمی، با توجه به این واقعیتها به مکتب مارکسیسم میگراید و آن را بهعنوان روزنهای برای دفاع از حقوق طبقه «کارگر» و کاهش «فقر» میبیند. او مینویسد «آشفتگیهای سرنوشت من، با بحرانیترین اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی همراه و همزمان بود، سرزمینی که بر اثر حق تولد، شادمانیها، خوشیها و بهترین چیزها را به من داده بود و در آن نمک قدرت و شور غرور را چشیده بودم دیگر از دست رفته بود…» (ص۶۳۷). عظیمی تلاش میکند با درک واقعیتهای جامعه پیوند معنادار میان سیاست و فرهنگ برقرار کند و به آنهایی که صرفا یا به سیاست متوسل شدهاند یا صرفا فرهنگ را راهحل میدانند، تذکر بدهد راه سومی هم در این میان وجود دارد. این راه سوم، پیوند میان فرهنگ و سیاست و گذشتن از متن جامعه و لمسکردن درد طبقه فرودست است.