بیستوچهارم جوزا سالروز تولد و مرگ احمد ظاهر است. احمد ظاهر سیوسهساله بود که از این جهان رفت. سیوسه سال فرصت زیادی برای درخشانشدن نیست. ولی او در همین فرصت درخشان شد. حتما هنرمندان زیادی در کار احمد ظاهر نظر میکنند و میکوشند از او درسهایی در کار موسیقی بیاموزند. تقلید از صدا و حتا استایل ظاهری او نیز کم نبوده است. اما یک طایفهی دیگر هم هست که میتواند از احمد ظاهر درسهایی بیاموزد: طایفهی سیاستمداران. سیاستمداران افغانستان میتوانند پنج درس مهم از احمد ظاهر بیاموزند.
درس یک، احمد ظاهر صدای همه بود
شاید در تاریخ افغانستان هیچکسی را نتوان یافت که از لحاظ محبوبیت عمومی در نزد تمام مردم افغانستان مثل احمد ظاهر باشد. بعضی از مردان و زنان بزرگسال افغانستان هیچ خسته نمیشوند از اینکه بگویند افغانستان قدیم خوب بود و فقط «در این اواخر» این چنین در دام ناسازگاری و نفاق و شقاق افتاده است. اما واقعیت آن است که افغانستان همیشه از تبعیض، ناسازگاری، تکتازی، نژادپرستی و استبداد رنج برده است. احمد ظاهر در پارهیی از همین تاریخ تاریک آمد و صدای همهی مردم افغانستان شد. گویی او، در میانهی آن همه بهانهی فصل، برای وصلکردن آمده بود. صدای احمد ظاهر از همهی دیوارهای سیاسی، قومی، مذهبی و زبانی عبور میکرد. مردم (از هر گروه اجتماعی) رضا میدادند که آواز احمد ظاهر صدای آنان نیز باشد. سیاستمداری که بخواهد در تاریخ افغانستان ماندگار شود، میتواند از این رویهی احمد ظاهر یاد بگیرد.
درس دو، احمد ظاهر جنس تقلبی عرضه نمیکرد
احمد ظاهر جنس اصل عرضه میکرد. او هم در آهنگهایی که خودش میساخت و هم در آهنگهایی که از دیگران میگرفت، تمام وجود خود را میریخت. آدم در هنگام شنیدن آهنگهای احمد ظاهر هرگز احساس نمیکند که او بهخاطر تقاضای «بازار» چیزی را بهصورت عاجل سر هم کرده و بیرون داده باشد تا از غوغای روز عقب نماند. از این نظر، در کار احمد ظاهر تناقضنمای جذابی هست: از یکسو، چنان مینماید که احمد ظاهر تمام آهنگها را فقط برای دل خود خوانده و پروای هیچ مخاطبی را نداشته است. از سویی دیگر، چون در آنچه برای خود میآفریده به کمتر از «نمط عالی» راضی نمیشده، دیگران نیز خواهینخواهی نمیتوانستهاند از جذبهی مقناطیس هنر او بگریزند. این خاصیت کار اصیل است. سیاستمدار نیز میتواند آن همه تصنعی را که در کار خود میکند و آن همه شعار میانتهی را که برای جلب عواطف مردم به بازار میآورد، کنار بگذارد و مقداری جنس اصیل (ارزشهای بنیادین در سیاست ملی) عرضه کند و در سیاست افغانستان میراثی ماندگار از خود بر جا بگذارد.
درس سه، احمد ظاهر جهان را میشناخت
احمد ظاهر در آهنگهایی که به زبانهای خارجی خوانده نشان میدهد که موسیقی جهان را به خوبی میشناخته است. بخشی از خلاقیت او در شکستن هنجارهای مَدرسی موسیقی افغانستان برخاسته از همین شناخت و پیوند او با هنر جهان بود. احمد ظاهر وجوهی تازه از موسیقی غیروطنی را به موسیقی افغانستان پیوند زد و بهروی آنچه کمکم گرفتار رخوت میشد دریچهیی از هوای تازه گشود. او از تجربههای جهان استفاده کرد، اما مقهورشان نشد و تنها به کاپیبرداری اکتفا نکرد. مردم نیز از این ابتکار او استقبال کردند. سیاستمدار افغانستان نیز بهجای پیروی از سنتهای سیاسی ناکارآمدی که هرگز افغانستان را بهسوی رفاه و امنیت و آرامش نبردهاند، میتوانند در تجربههای نیکوی جهان پیشرفته مطالعه کنند و با شناخت بهتر از بهترین رویکردهای جهان وارد کنش سیاسی در افغانستان شوند.
درس چهار، احمد ظاهر پیشگام بود
ظاهر هویدا، دوست احمد ظاهر، در جایی گفته است که پدر احمد ظاهر با آوازخوانی پسر هنرمند خود موافق نبود و حداقل دوست نداشت که پسرش همهی زندگی خود را بر سر آوازخوانی بگذارد. در بیرون از خانواده نیز برای جامعهی سنتی افغانستان امری غریب بود که پسر هیچکسی «سازنده» شود، چه رسد به پسر صدراعظم مملکت. در افغانستان، اگر کسی از خانوادهی متشخصی باشد و توان آن را داشته باشد که در فنون شریف دیگر خبره شود، به آوازخوانی رو نمیآورد یا، طبق کُدهای اجتماعی سختجان و ماندگار این سرزمین، «نباید» رو بیاورد. احمد ظاهر با شجاعت با این انگارههای ضخیم ذهنی و اجتماعی روبهرو شد و بهعنوان یک چهرهی پیشگام از قباحت این انتخاب کاست. در میان سیاستمداران افغانستان این شجاعت با ذرهبین هم پیدا نمیشود. سیاستمدار افغانستان هرقدر که سعی میکند «رهبر» باشد (یعنی پیشگام)، ترس از قضاوت خلق همیشه او را «پیرو» نگه میدارد. برای همین، کمتر بصیرت نظری و تغییر عملی معناداری را بتوان یافت که عاملش سیاستمدار این ملک باشد. احمد ظاهر برای سیاستمدار پیرو درسی در پیشگامی دارد.
درس پنج، احمد ظاهر زیاد کار میکرد
شما چند نفر آوازخوانِ رسیده به هفتادسالگی و هشتادسالگی را در افغانستان مییابید که به اندازهی احمد ظاهر سیوسهساله کار هنری تولید کرده باشد؟ پاسخ فوری شما ممکن است این باشد: بسیاری از هنرمندان دیگر آن امکاناتی را نداشتند که احمد ظاهر داشت. شاید. شاید. ولی همانهایی که بعدا از بند فقر اقتصادی و منزلت پایین اجتماعی و محدودیتهای سیاسی رها شدند و در بهترین کشورها به پیری رسیدند، چهطور؟ حقیقت آن است که احمد ظاهر زیاد کار میکرد و پیوسته در حال «خلاقیت» بود. سیاستمدار افغانستان میتواند در این زمینه از احمد ظاهر بیاموزد. سیاستمدار این ملک، چه در وطن و چه در کشورهای دیگر، کار نمیکند. خیلی ساده، کار نمیکند؛ سیاست را عرصهیی برای تولید اندیشه، در میان آوردن طرحهای خلاقانه و آفریدن راهکارها و گزینههای نو نمیداند. بسیاری از سیاستمداران افغانستان در تمام عمر خود حتا یک فکر، حتا یک طرح، مطرح نکردهاند. سیاستمدار تنبل افغانستان میتواند از پرکاری احمد ظاهر درس بگیرد.