فرض کنید کسی میگوید «امریکا میخواهد افغانستان را در برابر ایران بهعنوان یکی از متحدان خود نگه دارد.» این جمله تنها در صورتی ارزش و اهمیت دارد که ادعای مطرحشده در آن درست و دقیق باشد. از کجا میتوان دانست که این جمله محتوای معتبری دارد و به یک واقعیت اشاره میکند؟ به این سوال دو پاسخ میتوان داد: یک پاسخ کلی و غیردقیق این است که اگر امریکا دشمن ایران باشد، که هست، آن وقت هر همسایهی ایران که طرفدار امریکا باشد به نفع امریکاست. برای پاسخ دقیق آن سوال باید دریافتِ درست و تحقیقشده از سیاست خارجی امریکا داشته باشیم. یعنی با تحلیل جامع سیاست خارجی امریکا و اطلاعات مربوط به این حوزه به این نتیجه رسیده باشیم که امریکا میخواهد افغانستان را در برابر ایران بهعنوان یکی از متحدان خود نگه دارد.
مشکلِ فکر سیاسی در ملک ما این است که اکثر دریافتهای ما، از جمله در مورد حضور امریکا در افغانستان، مبتنی بر تحلیلهای عامیانهاند. به بیانی دیگر، اکثر تحلیلگران ما از فضای عمومی شایعات و تبصرههایی را میشنوند و همان شایعات و تبصرهها را با زبانی متفاوتتر در رسانهها پخش میکنند.
یک مثال بدهم:
یک نظر شایع در میان مردم افغانستان این است (و این نظر در میان فعالان فضای مجازی هم طرفدار دارد) که امریکا در برابر طالبان شکست خورد. این دیدگاه با این پیشفرض همراه است که امریکا به افغانستان لشکرکشی کرده بود تا طالبان را نابود کند. حالا که میبینیم امریکا چنان کاری را نتوانسته و نظامیان خود را بدون دست یافتن به آن هدف از افغانستان بیرون میبرد، لابد چنین وضعیتی فقط یک معنا دارد و آن شکست امریکا در برابر طالبان است. حال، برای اینکه تصور «شکست امریکا در برابر طالبان» تصور درستی باشد، باید آن پیشفرض هم درست باشد که امریکا به افغانستان آمده بود تا طالبان را نابود کند. اما واقعیت این است که امریکا از ابتدا برای نابود کردن طالبان به افغانستان نیامده بود. از جنبههای پوشیدهترِ سیاست خارجی امریکا که بگذریم، آنچه روشن است این است که پس از رویدادهای یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ معلوم شد که افغانستان لانهی امن تروریستهای بینالمللی شده است و این لانهی امن (که البته قبلا هم برای امریکا معمای ناشناختهای نبود) از این پس میتواند منافع امریکا را بهصورت بسیار موثر تهدید کند. این توانایی باید از تروریستان ستانده میشد و ستانده شد. امریکا نه برای نابود کردن طالبان آمده بود، نه برای توسعهی دموکراسی و جامعهی مدنی و نه برای دفاع از حقوق زنان افغانستان. آمده بود تا بالهای آنانی را کوتاه کند که دیگر تا برجهای نیویورک هم میتوانستند پرواز کنند و به منافع تنها ابرقدرت زمان ضربه بزنند.
کتابها و مقالات بسیاری نوشته شدهاند که نشان میدهند دولتهای امریکا، در زمانهای مختلف، از گروههای تبهکار و تروریست در مناطق گوناگون جهان حمایت کردهاند. این بخش ماجرا کاملا روشن است. خود همین طالبان و القاعده و دیگر گروههای تروریستی در زمان حضور نیروهای شوروی در افغانستان مورد حمایت غرب و امریکا بودند. پس قصه قصهی نابود کردن تروریستها نیست و هیچ وقت نبوده است. میماند این که دیگر کسی نتواند از خاک افغانستان در مقیاسی بزرگ به منافع امریکا لطمه بزند. امریکا به این هدف خود دست یافته است. طالبان رسما تعهد کردهاند که نه خودشان بر منافع امریکا حمله خواهند کرد و نه به گروههای دیگر تروریستی اجازه خواهند داد که از خاک افغانستان منافع امریکا را تهدید کنند. این تعهد مایه دارد و طالبان مجبورند آن را رعایت کنند. چرا؟ برای این که دفعهی قبل دیدند که جنگیدن با امریکا خیلی پرهزینه است. امریکا مگر چه میخواهد؟ میگوید با ما باشید و علیه ما دست به خرابکاری نزنید، بقیهاش به خودتان مربوط میشود.
آن امریکای ذهنی را که فکر میکنیم برای نابودی طالبان (یعنی ناقضان حقوق بشر و پامال کنندگانحقوق زنان) آمده بود، از یک وجه دیگر هم نمیشناسیم:
در امریکا مسائل مرتبط با جنگ در افغانستان و جاهای دیگر به مناسبات قدرت در درون خود حکومت امریکا نیز پیوند دارد. به این معنا که ادامهی جنگ و مصرف نظامی و مسائلی از این قبیل سوژههای انتخاباتی هم هستند. شما، بسته به این که در کجای جغرافیای قدرت در امریکا باشید و عضو کدام یک از دو حزب مهم امریکا باشید، میدانید که باید مثلا از حضور نیروهای امریکا در افغانستان حمایت کنید یا نکنید. بسته به این که انتخابات مجلس و سنا پیش رو باشند یا نباشند، شما از سیاستمداران و رهبران امریکا چیزهای متفاوت خواهید شنید و سیاستهای متفاوت خواهید دید. امریکا چه در افغانستان شکست بخورد و چه پیروز شود، سیاستمداران امریکایی آن محاسبهی درونی را هم دارند که در اکثر مواقع بر تمام ملاحظات بیرونی میچربد.
تا همهی این مسائل را در پسزمینهی رفتارهای امریکا نبینیم، گرفتار همان امریکای ذهنی خواهیم ماند که در افغانستان شکست خورده و با گردن کج در حال خروج از میدان نبرد است.