مصاحبه‌ی ظریف؛ مؤید سلطه‌ی بی‌چون‌و‌چرای سپاه بر ایران

مصاحبه‌ی ظریف؛ مؤید سلطه‌ی بی‌چون‌و‌چرای سپاه بر ایران

محمدجواد ظریف، وزیر امورخارجه‌ی ایران به مصاحبه عادت دارد. او در این هشت سال کار به‌‌عنوان وزیر امورخارجه این کشور با صدها روزنامه‌نگار از سراسر جهان صحبت کرده و موضع تهران را اغلب به انگلیسی روان بیان کرده است. اما در ۲۴ فبروری سال جاری ظریف با سعید لیلاز، اقتصاددان ایرانی، نوع دیگری از گفت‌وشنود داشته است.

این مصاحبه توسط مرکز مطالعات استراتژیک (اندیشکده‌ای که توسط دفتر رییس‌جمهور حسن روحانی اداره می‌شود) ترتیب داده شده بوده و بخشی از یک پروژه‌ی تاریخ شفاهی است که به وزرای کابینه ایران امکان می‌دهد رک و راست برای آیندگان صحبت کنند. مصاحبه‌های این پروژه قرار بود اگر نه سال‌ها بعد، ماه‌ها بعد پس از ویرایش (و زدودن موضوعات محرمانه از نوارها) منتشر شود، یا دست‌کم این‌طور به‌نظر می‌رسید.

هفته گذشته مصاحبه‌ی محرمانه ظریف که ۳ ساعت و ۱۱ دقیقه‌ است توسط رسانه ماهواره‌ای «ایران اینترنشنال» مستقر در لندن و وابسته به عربستان سعودی منتشر شد. میلیون‌ها نفر از شنیدن سخنان بی‌پرده‌ی ارشدترین دیپلمات ایران و اعتراف وی به آنچه بسیاری از مردم مدت‌ها پیش به آن شک کرده بودند، شوکه شدند. ظریف در این مصاحبه اذعان می‌کند که تمام جنبه‌های سیاست خارجی ایران تحت کنترل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است. او می‌گوید که قاسم سلیمانی، فرمانده مقتول نیروی قدس این سپاه در مورد مداخله‌ی ایران در سوریه نقشه‌ی خودش را اجرا می‌کرد و برای مختل‌کردن روند اجرای «برجام» در سال ۲۰۱۵ تا سرحد تبانی با روسیه پیش رفت.

این درزِ رسانه‌ای تکان‌دهنده دیری نگذشت که همه جا را فرا گرفت و واکنش‌های گسترده‌ای را برانگیخت، از جمله صداهایی که خواهان استعفای ظریف و حتا پیگرد وی از جانب حکومت ایران شده‌اند. زینب سلیمانی، دختر قاسم سلیمانی که برای متحدان اسلام‌گرای ایران در منطقه نماد همبستگی دانسته می‌شود، از جمله چهره‌هایی است که برای مسخره‌کردن وزیر امورخاجه‌ی رفتنی ایران از توییتر استفاده کرد. در ایالات متحده ادعای ظریف مبنی براین‌که او درباره حملات اسرائیل بر تأسیسات متعلق به ایران در خاک سوریه، از همتای خود جان کری، وزیر امورخارجه پیشین ایالات متحده، اطلاعات دریافت کرده بوده و نه از جانب دولت خودش، باعث شده است که نمایندگان جمهوری‌خواه خواهان تحقیق درباره‌ی جان کری شوند. کری چنین تعاملی را با ظریف رد کرده است.

با ‌وجود این و به‌رغم همه‌‌ی همهمه‌ها، برای کسانی که تحولات ایران را دنبال می‌کنند، این مصاحبه حرف غیرمنتظره‌‌ی چندانی نداشت. صادق زیباکلام، دانشمند علوم سیاسی در دانشگاه تهران مانند خیلی‌های دیگر در توییتی نوشت که «جدای از برخی جزئیات که دکتر ظریف در گفت‌وگوی چندساعته‌اش با لیلاز فاش می‌سازد، کدام بخش از سخنان ایشان را نمی‌دانستیم؟ این‌که روس‌ها تمایلی به بهبود روابط ایران و امریکا ندارند؛ یا فرمان سیاست خارجی در دست سپاه است؛ آمریکاستیزی پیوندی میان روس‌ها و تندروها به‌وجود آورده، سخنان جدیدی بودند؟»

به‌راستی هم که بسیاری از سخنانِ به ظاهر افشاگرانه‌ی ظریف، دیری‌ست که رازهای آشکار ایران بوده است. اما آنچه این مصاحبه‌ی ظریف را خاص می‌‌کند، اذعان بی‌پرده‌ی وی به گستردگی این چنین رازهاست.

ظریف مکررا و صریحا می‌گوید که «میدان»، که او از آن به‌‌عنوان حسن تعبیر برای اشاره به سپاه استفاده می‌کند، حرف اول و آخر را در ایران می‌زند و همه جوانب سیاست ایران را کنترل می‌کند. ما از این مصاحبه نه‌تنها متوجه می‌شویم که ظریف اختیار سفارت‌خانه‌های ایران در منطقه را ندارد (که چیز جدیدی نیست) بلکه سپاه حتا به خود زحمت نمی‌دهد که ظریف و سایر وزرای کابینه را از تصامیم و اجراآت سپاه مطلع کند. این سخن با اظهارات رسمی ظریف که همواره گفته است که او در هماهنگی کامل با سلیمانی عمل می‌کرد، اختلاف زیادی دارد.

مثالی که ظریف در این باره ارائه می‌کند مربوط ماه جون سال ۲۰۱۶ است. او می‌گوید که در جون ۲۰۱۶ جان کری به او گفت که از زمان اجرای برجام در اوایل همان سال و لغو تحریم‌های «ایران ایر»، این شرکت پروازهای تهران-دمشق خود را شش‌برابر افزایش داده است. ظریف در ادامه می‌گوید که او از سلیمانی التماس می‌کند که از استفاده از هواپیماهای ایران ایر برای مداخله‌ی ایران در سوریه خودداری کند و در عوض از هواپیماهای شرکت خصوصی ماهان که در ولایت کرمان، زادگاه سلیمانی مستقر است و دیری‌ست وسیله حمل و نقل موردعلاقه سپاه به‌شمار می‌رود، استفاده کند. اما به گفته‌ی ظریف سلیمانی این حرف او را رد می‌کند؛ حتا اگر این امر باعث به‌هم‌خوردن برجام و به هدر رفتن تمام زحمات ایران (به‌ویژه ظریف) شود.

این حکایت قابل‌توجه است زیرا به گفته‌ی ظریف حتا عباس آخوندی، وزیر حمل و نقل ایران، و فرهاد پرورش، مدیرعامل ایران ایر در آن‌زمان، از این مطلع نبودند که سلیمانی از هواپیماهای ایران ایر برای مداخله‌ی ایران در سوریه استفاده می‌کند. به عبارت دیگر، «فرمانده سایه» بدنام ایران، حتا به خود زحمت نداده بود که درباره‌ی فعالیت‌های خود به حکومت خود اطلاع دهد، چه رسد به این‎که تظاهر کند به اجازه حکومت برای انجام آن کار احتیاج دارد.

اقدامات خودسرانه‌ی سلیمانی محدود به ایران نبود.

هنگامی که مذاکرات هسته‌ای ایران (که در سال ۲۰۱۵ به امضای برجام منجر شد) در جریان بود، تیم ظریف با کارزار پروپاگاندای سپاه و شاخک‌های آن در رسانه‌های ایران روبه‌رو شدند. به‌رغم وفاداری شخصی ظریف به علی خامنه‎ای، رهبر ایران، و همچنین حمایت آشکار خامنه‌ای از مذاکرات برجام، سپاه دایما به ظریف حمله می‌کرد. دیری‌ست آشکار شده است که سپاه منافع خود را در روابط نزدیک‌تر با روسیه و چین و جلوگیری از ادغام ایران در اقتصاد جهانی می‌بیند.

اما در این مصاحبه، ظریف جزئیاتی را در مورد چگونگی فعالیت سپاه برای تخریب برجام پس از دست‌یابی ایران به این توافق، ارائه می‌دهد. به گفته‌ی ظریف، سفر مشهور سلیمانی به روسیه برای دیدار با پوتین در جولای ۲۰۱۵ به ابتکار مسکو و با هدف «نابودکردن» برجام انجام شد.

ظریف با به چالش‌کشیدن روایت رسمی تهران در مورد این سفر می‌گوید: «ما ادعا می‌کنیم که  شهید سلیمانی پوتین را راضی کرد اما پوتین تصمیمش را گرفته بود. یعنی پوتین سردار سلیمانی را راضی کرد. پوتین با نیروی هوایی وارد جنگ شد، اما نیروی زمینی ایران را وارد جنگ کرد.»

سخنان تند ظریف علیه روسیه برای کسانی که او را می‌شناسند جدید نیست. او دیری‌ست که بر لزوم ایجاد روابط بهتر بین ایران و غرب تأکید دارد. او همچنین در این مصاحبه آنچه بسیاری ایرانی‌ها مدت‌هاست به آن باور دارند، بیان می‌کند (گرچه این سخن گاهی اوقات به‌‌عنوان تفکر غیرامروزی مورد تمسخر قرار می‌گیرد): این‌که اگر ایران از روابط خود با غرب برای نزدیک‌شدن بیش‌ازحد به روسیه و چین مایه بگذارد، مسکو و بیجینگ نفع می‌برند اما تهران به‌شدت ضرر می‌کند.

اما آیا این بدان معناست که ظریف، که بیشتر دوران بزرگ‌سالی خود را در امریکا گذرانده و دکترای خود را از «دانشگاه دنور» گرفته است، طرفدار دوستی ایران با امریکاست، آن‌طور که برخی از طرفداران وی امیدوارند باشد و بسیاری از بدخواهان دوآتشه‌ی وی او را متهم به بودن می‌کنند؟

ظریف خیلی وقت است که به طرفداری از غرب متهم است. او که سال‌ها در مأموریت دایمی ایران در سازمان ملل خدمت کرده است، بخشی از باشگاه دیپلمات‌های ایرانی موسوم به «بچه‌های نیویورک» است که به دنبال نقش‌شان در مذاکرات برای پایان‌دادن به جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸، موردخشم سپاه قرار گرفتند. چنین گرایش‌هایی البته مانع حکومت ترمپ از اعمال تحریم علیه ظریف نشده است.

اما آنچه این گفت‌وگوی بی‌پرده واضح می‌سازد، نه‌تنها وفاداری شخصی ظریف به خامنه‌ای است بلکه اعتقاد راسخ وی به اصل جمهوری اسلامی است. از قضا، ظریف به تعبیری، بیش از بسیاری از سپاهی‌ها، یک مؤمن واقعی نسبت به اصل جمهوری اسلامی است. به‌‌نظر می‌رسد که او واقعا تحت تأثیر این توهم است که آرمان‌های جمهوری اسلامی هنوز از حمایت مردمی برخوردار است و ایران باید به‌جای تکیه به زور به این آرمان‌ها چنگ زند. اما درون سپاه تعداد کمی هستند که این‌گونه فکر می‌کنند و بسیاری از سپاهی‌ها از این واقعیت آگاهند که این آرمان‌ها در میان مردم ایران چقدر بی‌اعتبار شده است.

پیشینه و جهان‌بینی ظریف که او آن را در کتاب خاطرات منتشرشده سال ۲۰۱۳ خود به تفصیل شرح می‌دهد، دلیل این نگرش وی را توضیح می‌دهد (ظریف خاطرات خود را زمانی نوشت که بازنشسته شده بود و دلیلی نداشت که باور کند به‌زودی وزیر امورخارجه خواهد شد).

هنگامی که انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ به شکل‌گیری جمهوری اسلامی انجامید، ظریفِ جوان فعال دانشجویی اسلام‌گرای «دانشگاه ایالتی سانفرانسیسکو» بود. ظریف به‌‌عنوان دانشجوی کمیاب در رشته روابط بین‌الملل در میان همتایان ایرانی خود (که بیشتر مهندسی می‌خواندند) خیلی زود از جانب حکومت مأمور شد تا مسئولیت کنسول‌گری ایران را در این شهر برعهده گیرد. این آغاز زندگی حرفه‌ای طولانی وی به‌‌عنوان چهره‌ی اصلی در توسعه دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی بود. شکل‌گیری رابطه‌ی نزدیک وی با خامنه‌ای نیز به همین دوره برمی‌گردد، از جمله زمانی که ظریف در سفر سال ۱۹۸۷ خامنه‌ای به سازمان ملل به‌‌عنوان رییس‌‌جمهور ایران (۱۹۸۱-۱۹۸۹) مترجم وی بود.

سخنرانی به نمایندگی از کل رژیم ایران روی صحنه جهانی، آرزوی مادام‌العمر ظریف بود. تجربه و دانش وی از فرهنگ و نظام سیاسی امریکا، وی را ده‌ها سال در رأس دستگاه سیاست خارجی ایران قرار داد و در واقع او را ارزشمندتر از آنی ساخت که کسی در درون نظام بخواهد از شرش خلاص شود. حتا جنجال‌های لفظی قبلی وی با سپاه نتوانست او را غرق کند. برای مثال، بسیاری از بچه‌های نیویورک در پی شکست مذاکرات جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸ به حاشیه رانده شده و یا حتا تبعید شدند. اما ظریف در میان آن‌ها نبود. او ترفیع گرفت و ۱۰ سال به‌‌عنوان معاون وزیر خارجه ایران خدمت کرد. به دنبال انتخاب محمود احمدی‌نژادِ محافظه‌کار برای ریاست‌جمهوری ایران در سال ۲۰۰۵، ظریف نیز به اصرار خامنه‌ای به‌‌عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد باقی ماند.

اشاره به این موارد برای این است که بگوییم ظریف ممکن است یک «میانه‌رو» باشد، به این معنا که او معتقد است رژیم ایران باید تلاش کند تا روابط خوبی با غرب داشته باشد. اما همان‌طور که کریم سجادپور، کارشناس ایران، اشاره کرده است، ظریف به یک دلیل، «میانه‌رو» مورد علاقه تندروها است؛ این‌که او هرگز از حمایت از اصول اساسی خمینیسم دور نشده و بارها از حمایت خود از حزب‌الله لبنان یا حماس فلسطین و جهاد اسلامی علنا دفاع کرده است.

چنین تفکر ارتدکسی به این معناست که ظریف در خصوص چشم‌انداز ارتباط ایران با ایالات متحده کاملا غیراحساسی فکر می‌کند. او گفته است: «معتقدم ایران و ایالات متحده هیچ‌گاه با حفظ هویت جمهوری اسلامی ایران رفیق نخواهند شد، اما اعتقاد دارم باید در داخل ایران تفاهم کنیم.» او اصرار دارد که آنچه ایران در عوض باید به دنبالش باشد، «مدیریت دشمنی» است، تا زمانی که ایالات متحده بپذیرد که موضع ایران در خصوص برخی مسائل از جمله اصول جمهوری اسلامی و «به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی اسرائیل» تغییر نخواهد کرد.

نحوه‌ی درز فایل صوتی ظریف به بیرون و منبع این درز، گپ‌وگفت‌های بی‌وقفه را در حوزه عمومی ایران ایجاد کرده است. برخی از حامیان ظریف (از جمله خود دولت روحانی) ادعا کرده‌اند که درز این فایل اقدامی خیانت‌آمیز به هدف تضعیف ظریف به‌‌عنوان یک دیپلمات معتبر است. از سوی دیگر، سپاه از طریق پایگاه خبری «اخبار و تحلیل‌ها»، که بولتن عمومی اداره سیاسی سپاه دانسته می‌شود، به ظریف حمله کرده، از سلیمانی دفاع کرده و با تمسخر از وزیر خارجه پرسیده که «چرا باید به وزارت خارجه‌ای که یک فایل صوتی محرمانه در آن قابل حفاظت نیست، اعتماد کرد و اطلاعات حمله‌ی سری نظامی را به آن داد؟»

اما سخن‌های زیادی در این فایل صوتی وجود دارد که شاید ظریف می‌خواسته از آن برای پالودن تصویر خود استفاده کند. او شاید فکر کرده که چنین روایتی او را به‌‌عنوان یک دیپلمات سخت‌کوش که در برابر روسیه ایستادگی و با سلیمانی مقابله می‌کند، به تصویر خواهد کشید. حتا می‌توان تصور کرد که ظریف خودش پشت این درز بوده است، شاید به خاطر بلندپروازی‌های سیاسی خود که یکیش نامزدی برای ریاست‌جمهوری است.

اگر ماجرا این باشد، پس ظریف خیلی رِندی کرده است.

روایت ظریف نشان می‌دهد که او چقدر توسط سپاه و نهادهای نظامی ایران استفاده شده است، بدون این‌که هرگز اجازه داشته باشد خارج از آجندای آن‌ها نقشی بازی کند. این وضعیت به سختی اعتماد به نفس می‌آورد. در واقع روایت او به‌نظر می‌رسد که تأیید می‌کند که روند گسترش سلطه سپاه بر سیاست ایران بسیار پیش رفته و فراتر از آنچه است که قبلا تصور می‌شد.

اگر ماجرای انتخابات ایران آن‌طور پیش رود که محتمل به‌نظر می‌رسد و یک فرمانده سپاه مانند سعید محمد، که تا چند ماه پیش شاخه سپاه در امر ساخت و ساز را اداره می‌کرد، در ماه جون رییس‌جمهور شود، بیشتر نهادهای اصلی کشور به سپاه تعلق خواهند گرفت (یک چهره سپاه درحال حاضر رییس مجلس است). سرانجام با مرگ خامنه‌ای (او ۸۲ ساله است و حالش خوب نیست) رهبر بعدی ایران احتمالا چهره‌ای حرف‌شنو و تحت کنترل سپاه خواهد بود. در نتیجه ایران به یک دیکتاتوری نظامی شبیه مصر یا الجزایر تبدیل خواهد شد؛ تحولی با عواقب غیرمترقبه بسیار.

هنوزهم امکان این وجود دارد که این روند مختل شود. خامنه‌ای ممکن است از اعتماد بیش‌ازحد به سپاه بترسد و سعی در جلوگیری از پیروزشدن محمد در انتخابات کند. مصطفا تاجزاده، شجاع‌ترین سیاست‌مدار اصلاح‌طلب ایران، معاون سابق وزیر کشور دوره ریاست‌جمهوری خاتمی، کاندیداتوری خودش را با این وعده اعلام کرده است که «سپاه را به پادگان بازمی‌گرداند» و سمت عالی رهبری را لغو خواهد کرد (هرچند احتمال پیروزی تاجزاده بعید است). حتا اگر به نوعی به تاجزاده اجازه داده شود که وارد کارزار رقابت برای ریاست‌جمهوری ایران شود (که احتمالش خیلی بعید است)، متقاعدکردن مردم به حمایت از وی مبنی براین‌که او آنچه را که برای مقابله با رهبر و سپاه لازم است، در اختیار دارد، کار دشواری خواهد بود.

در مورد ظریف می‌توان گفت که فقط تاریخ نشان خواهد داد که آیا فایل درزکرده ظریف بانگ خداحافظی او با سیاست بوده یا آغازی جدید. در آشفته‌بازار سیاست ایران همه‌چیز ممکن است، حتا نامزد ریاست‌جمهوری شدنِ وزیر خارجه‎ای که حتا نمی‌تواند سفیر خود را خودش تعیین کند.