در سه شبانهروز گذشته برخلاف انتظار، افغانستان همچنان شاهد خشونتهای مرگبار بود. در دومین روز عید انفجاری خونینی در کابل جان ۱۲ نمازگزار را گرفت و ۱۵ تن دیگر زخمی شدند. این انفجار هنگام برپایی نماز جمعه در مسجد «حاجی بخشی» در ساحه قلعه مرادبیک از مربوطات ولسوالی شکردره رخ داده است. همچنان در دومین روز آتشبس، مقامهای محلی در ولایت ارزگان به رسانهها گفتهاند که جنگجویان گروه طالبان در دو ساحه بر نیروهای امنیتی و دفاعی افغان حمله کردهاند که تلفاتی نیز در پی داشته است. به همین صورت، روز اول آتشبس عید فطر هفت غیرنظامی در دو انفجار جداگانه در قندهار جان باختند. انفجارهای قندهار عمدتا ناشی از کارگذاری ماینهای کنارجادهای بوده که زنان و کودکان نیز قربانیان آن بودهاند. در سومین روز عید نیز آتش جنگ و خشونت دست از سر مردم برنداشت. براساس گفتههای منابع خبری افراد ناشناس یک مکتب را در هلمند به آتش کشیدند. اینها نمونههای از خشونتهای گزارششده در افغانستان است که در آتشبس سهروزهی عیدی رخ داده است. ممکن است رقم واقعی خشونتها در این سه روز بیشتر از این باشد.
انتظار و امید شهروندان افغانستان این بود که دستکم در سایهی آتشبس سهروزه و کوتاهمدت، زندگی عاری از خشونت را تجربه کنند. اما خشونتهای اتفاقافتاده در سه شبانهروز گذشته این امید را نقش بر آب کرد و نشان داد که تا رسیدن به صلح و پایان منازعه فاصله بسیار است. آتش جنگی که در افغانستان شعلهور شده به این زودیها بنای خاموشی ندارد. آتشبس موقت اولین حرکت عملی در جهت اقدامات صلحجویانه بین دو طرف منازعه است. پابندی به این نوع آتشبس میزان صداقت و درستی ادعای طرفهای متخاصم را برای ترک دشمنی نشان میدهد. بنابراین آنچه در سه روز گذشته و همزمان با توافق روی آتشبس کوتاهمدت رخ داد، امیدی چندانی باقی نمیگذارد. حجم وسیعی از خشونتهای اتفاقافتاده در این سه روز بیشتر از حد معمول است. ممکن است خشونتهای پراکنده و جزئی در هر جایی، همزمان با برقراری آتشبس اتفاق بیفتد که به معنای شکستهشدن آتشبس تلقی نشود، اما انفجار مرگبار که نمازگزاران را در کابل هدف قرار داد، نقض آتشبس است.
ممکن است طالبان دستداشتن در این رویدادها را رد کنند. چنانکه این گروه در حملهی مرگبار کابل از خود رفع مسئولیت کرده است. این احتمال بسیار زیاد است که مثل همیشه خونهای ریختهشده در میان لفاظیهای طرفهای منازعه فراموش شود، اما نهادهای بینالمللی باید مسبب اصلی شکستهشدن آتشبس را پیدا کنند. اگر این خشونتها کار طالبان است، اعتماد به این گروه اشتباه است. عامل این خشونت لجامگسیخته بیرون از این دو چیز نیست: یا طالبان از خشونت دل کنده نمیتوانند و همچنان در پی به قدرترسیدن از راه خشونت و زور است. یا جنگجویان این گروه از رهبران خود حرفشنوی ندارند. اگر هم عامل اصلی خشونتهای سه روز گذشته طالبان نیست، چه گروههایی در پشت این حوادث است؟ دولت افغانستان بر مبنای چه اسنادی این حوادث را به طالبان ربط میدهند؟ البته اشتباه بزرگتر این است که نهادهای ناظر از آغاز مکانیزمی برای نظارت بر آتشبس موقت وضع نمیکنند. در نتیجه آتشبسهای موقت این چنینی بهجای اعتمادآفرینی بر بحران بیاعتمادی میافزاید.
گفته میشود هیأتهای مذاکرهکننده افغانستان و طالبان پس از یک وقفه طولانی در قطر دیدار کردند. دو طرف ظاهرا بر تسریع مذاکرات و تلاشهای معنادار صلح تأکید کردهاند. اما واقعیت این است که این نشستها تعارفی بیش نیست. جنگ تمامعیار در افغانستان و گفتوگوی معنادار در دوحه طنز تلخ تاریخ است؛ امری که ممکن است فقط از عهدهی طالبان براید. البته این تنها مورد نیست. مورد دیگر آن، طالبانِ مدعی اسلام و برپایی نظام اسلامی در ماه رمضان، ماهی که در آن به امتناع از خشم و خشونت و خصومت توصیه شده است، از کشتن مسلمان پشته ساختند. از اینرو، اگر واقعا اراده برای مذاکرات معنادار وجود دارد، راهش این است که سطح خشونتها پایین نگهداشته شود. اگر بهطور رسمی آتشبس اعلام نمیشود، بهطور غیر رسمی این کار شود.