جمعهشب گفتوگوی اسد بودا با علی امیری در کلابهاوس راجع به جدیدترین کتاب علی امیری (مخاطرات خرد) برگزار شد. اسد بودا و علی امیری چهرههای آشنا در میان نسل تحصیلکرده هستند. برای همین از این برنامه استقبال نسبتا خوب صورت گرفت. برعلاوهی مخاطبان افغانستانی، مخاطبانی از ایران هم در این برنامه اشتراک کرده بودند. این برنامه که نزدیک به چهار ساعت ادامه یافت دو بخش داشت. در بخش اول اسد بودا پرسشهایی را از علی امیری پیرامون روند کار و مسألهی او در کتابهایش مطرح کرد. بهلحاظ محتوایی این بخش مهمترین قسمت این گفتوگو بود و پرسشها و پاسخهای مطرحشده به خوبی مخاطب را با روند کار و مسأله علی امیری آشنا میکرد. در بخش دوم به شنوندههای این برنامه فرصت داده شد تا دیدگاهها و سوالهایشان را دربارهی کارهای علی امیری مطرح کنند. البته بهنظر میرسید از میان نزدیک به دوصد شنونده این گفتوگو فقط دو-سه نفر این کتاب را (که نزدیک به نیمسال است از انتشار آن گذشته) خوانده بودند. از اینرو بیشتر سوالهای مطرحشده به کتاب «مخاطرات خرد» ارتباط نمیگرفت.
«مخاطرات خرد» آخرین اثر از سهگانهی علی امیری است. این کتاب سه بخش دارد: بحران منطق، بحران عقل، بحران تفکر. تا بهحال چند یادداشت بر این کتاب نوشته شده است که به باور نویسندهی کتاب هیچکدام این یادداشتها با مسأله اصلی کتاب تماس برقرار نکردهاند. و البته امیری یادآوری کرد که توقع او از مخاطب افغانستانیاش بسیار کم است؛ زیرا مخاطبان جدی او در داخل افغانستان از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نمیشود. دو کتاب قبلی، به ترتیب «خواب خرد» و «خرد آواره» تأملاتی پیرامون وضع موجود و بررسی زوال و ظهور عقلانیت در جهان اسلام میباشند. مضاف بر این، امیری کارهای محققانهی دیگر نیز انجام داده است، از جمله تصحیح کتاب «اشارات و تنبیهات» ابن سینا. بودا، در این گفتوگو خاطرنشان کرد که تصحیح اشارات و تنبیهات یکی از مهمترین و نادرترین کارهای فکری در سالهای اخیر در کابل بوده است.
علی امیری در یک تلاش پیوسته و نظاممند سرگذشت خرد در فرهنگ اسلامی را مورد بررسی قرار داده است. «مخاطرات خرد»، با نام فرعی «پدیدارشناسی بحران عقل در فرهنگ اسلامی» تلاشی است برای متوجهکردن عقل به بحرانها و آفتهای که با آن دست به گریبان است. از اینرو توقع میرفت سوالهای جدی و تازه از نویسنده پرسیده میشد، اما سوالهایی که در این برنامه پرسیده شد عموما سوالهایی بود که اگر ما کتابهای امیری را خوانده باشیم میتوانیم جواب آنها را بفهمیم.
یکی از پرسشهای که در این برنامه مطرح شد این بود که چرا ما بهجای رجوع به کسانی چون ارسطو، به فیلسوفان معاصر و تأثیرگذار اروپایی رجوع نکنیم، که هم معاصرند و هم با سازوکار دنیای جدید آشنایی بیشتر دارند. بهعنوان مثال، فیسلوفان مثل کانت و یا هوسرل. امیری توضیح داد و گفت کانت با ما بیگانه است اما ارسطو و افلاطون در فرهنگ اسلامی جایگاه ویژه دارد. زیرا تفکر فیلسوفان مهم اسلامی تحت تأثیر اندیشه این دو فیلسوف بودهاند. کار ما باید تعیین نسبت با گذشته باشد، زیرا عقل اگر نتواند نسبت خود را با گذشته تعیین کند کاری از پیش نمیبرد.
هزار سال با بحران
امیری در این گفتوگو توضیح داد که در هزار سال گذشته عقل در فرهنگ اسلامی به بعضی چیزها نیندیشیده و بعضی چیزها را نتوانسته دقیق مورد اندیشیدن قرار بدهد. اما او تلاش کرده است با نشانیکردن این نااندیشیدهها و بحرانها سرنخی به خواننده بدهد تا باب بحث باز شود. و البته ادامهی این کار به خود خواننده برمیگردد و مشخصا به اینکه مخاطب تا چه حد میتواند این بحث را به پیش ببرد و آن را به موضوع جدی و قابل تأمل تبدیل کند تا در نهایت بتواند از آن راهکارهای عملی را بیرون بکشد.
یکی از بحرانهای عمدهای که جهان اسلام عملا با آن درگیر است بحث سلفیت است. گروهها و افرادی در تلاشاند تا برای احیای گذشته دست به هر نوع عمل بزنند. از نمونههای این تلاشها میتوان به ظهور گروههای تروریستی و بنیادگرایان رادیکال اشاره کرد. اما از طرف دیگر امیری نیز برای بیشتر مخاطبانش بهعنوان پژوهشگر سنت شناخته شده است. واضح است که چنین موضوعی برای مخاطبان او سوالاتی را خلق کند. اسد بودا (گفتوگوکنندهی اصلی این برنامه) خواستار توضیحات امیری در این خصوص شد. امیری در این باره توضیح داد که منظور او از کلمهی «بازگشت» کاملا متفاوت با آن چیزی است که گروههای سلفی از آن مراد میکنند. برای گروههای سلفی بازگشت از آنرو مهم است که آنان به این باورند ما یک دوره طلایی و ایدئال در گذشته داشتهایم و باید برای نجات از بنبستهای فعلی به آن دوره رجوع کنیم، و البته واضح است که این ایده بیشتر ریشه در نوعی توهم و کجفهمی دارد. امیری گفت منظور من از بازگشت به گذشته فراخوانی است برای اندیشیدن به بحران عقل.
به باور امیری خرد قدرت خود را از دست داده و خودش تبدیل به «تکرار» شده و از اینرو حتا نوعی بحران بهحساب میآید. بنابراین میشود گفت عقل بیمار شده است و اگر بازگشتی به گذشته صورت میگیرد برای مداوای این بیماری و شناخت منشأ بحران است.
اما از طرف دیگر، عقل هیچگاه به وضعیت ایدئال دست نیافته است. چه در سنت غربی و چه در سنت شرقی و اسلامی عقل همواره با بحرانها و معضلاتی مواجه بوده است. برای همین فیلسوفانی در این زمینه به تأمل پرداختهاند و تلاش کردهاند راهکارهایی را برای برونرفت از این بحرانها مطرح کنند. بهعنوان نمونه، در سنت تفکر غرب میتوان از ایمانوئل کانت و ادموند هوسرل نام برد. این دو فیلسوف هر دو تلاش کردند تا معضلات تفکر و فلسفهورزی را شناسایی کنند. زیرا در صورتی که عقل بتواند به این بحرانها التفات کند، به پیشرفتها و دستاوردهای نامحدود دست پیدا میکند. تلاش کانت در کتاب «نقد عقل محض» این است تا محدودیتهای عقل را شناسایی کند. کانت میگوید اگر عقل بتواند به محدودیتهای خودش واقف شود و با توجه به این محدودیت فعالیت کند، به پیشرفتهای بیپایان دست مییابد. کارهای امیری را میتوان تلاشی از این نوع دانست.
در شکلگیری تفکر فیلسوفان مهم در فرهنگ اسلامی، فیسلوفان یونان نقش عمده داشتهاند و از این لحاظ تأثیر فلسفه یونان بر فلسفه اسلامی امری است انکارناپذیر. فارابی و ابن سینا بهعنوان مهمترین چهرههای فکری در جهان اسلام کاملا تحت تأثیر ارسطو و افلاطون بودند. از اینرو امیری و بودا در این برنامه توضیح دادند که نحوه مواجهه فیلسوفان مسلمان با تفکر ارسطو در تعیین بحرانهای خرد خیلی مهم است.
تأمل در نفس برای بهبود وضع موجود
یکی از انتقاداتی که بر کار بعضی روشنفکران در افغانستان وجود دارد همان بحث نسبتا کهنه و اصطلاح دستمالیشدهی «از خودبیگانگی» است. کسانی که به سمت فلسفه و بحثهای نظری رو میآورند عموما از یک موقعیت نسبتا نامأنوس با واقعیتهای موجود در جامعه، به مسائل نگاه میکنند. این موضوعی است که اسد بودا در این گفتوگو توضیح داد علی امیری نیز در ابتدا کموبیش با آن درگیر بوده است. بهعنوان نمونه، پایاننامه علی امیری دربارهی جایگاه ایمان در اندیشه ویتگنشتاین است و قبل از اینها به مباحث هرمنوتیکی و زبانی بیشتر مشغول بوده است. اما به قول خود امیری از حدود بیست سال قبل وضع موجود برایش تبدیل به مسأله اساسی میشود و تمام تلاشهایش در حوزه فلسفه و فرهنگ اسلامی برای این است که نشان بدهد چه امکاناتی را میتوان برای برونرفت از بنبست موجود نشان داد. برای همین «تأمل در نفس» و تعیین تکلیف با گذشته محتوای کارهای او را شکل میدهد.
آگاهی و آزادی در اندیشهی بعضی از متفکران دنیای جدید لازم و ملزوم همدیگرند. برای هگل دست یافتن به آزادی زمانی ممکن بود که قبلا به آگاهی رسیده باشیم. من فکر میکنم چنین چیزی را میتوان دربارهی پروژه فکری علی امیری نیز جستوجو کرد. حداقل برای من، کارهای امیری چنین معنایی دارد. تلاشهای امیری برای این است که از بحران فعلی نجات یابیم. و نجات از بحران فعلی ممکن نیست مگر اینکه شناخت درست از عوامل و منشأ این بحران (که طبیعتا ریشه در گذشته دارد) داشته باشیم. این امر در واقع بیان میکند که فقط فهم و آگاهی است که ما را به آزادی میرساند.
احیای سنت بلخ
امیری در کتاب «مخاطرات خرد» بحث مفصلی دربارهی مکتب بلخ دارد. او در این بحث توضیح میدهد که مکتب بلخ چگونه همزمان دین و فلسفه را درونی میکند و ترکیب جدید بیرون میهد. سیاست، توأم با نوعی معنویت در بلخ حاکم بوده است. اما در عینحال روح حاکم بر فضای بلخ نه صرفا مثل آتن فلسفی بوده و نه مثل اورشلیم دینی-الاهیاتی. بلخ، ترکیب این دو است، و یا به اصطلاح خود امیری «بلخ؛ سنتز آتن و اورشلیم» است. برعلاوه، امیری در این گفتوگو نیز توضیح داد که «اکنون ابدی»، مهمترین ویژگی این فرهنگ است. یعنی مکتب بلخ میخواهد همهچیز را معاصر بسازد و آن معاصرت را ابدی بسازد و با جریان زمان حرکت کند. شکوفایی معنوی و فضایل مدنی اهمیت اساسی در سنت بلخ دارد.
بلخ، به قول بودا شهر «بینبوت» است اما در عوض به عقل اهمیت فراوان قایل شده است. همانطور که امیری نیز توضیح داد بین الحاد و ایمان مرز باریک وجود دارد، و تصوف بلخی به الحاد نزدیک است تا ایمان. همهی اینها ناشی از اهمیت امر اکنون در فرهنگ بلخ است. از این لحاظ برداشت من این است که تلاشهای امیری میتواند اقدامی برای احیای این سنت نیز محسوب شود.