قیمت تیل و قیمت خونِ هزاره

قیمت تیل و قیمت خونِ هزاره

هزاره‌‌های افغانستان پیش از آن که کلمه‌‌ی جنوساید (genocide) یا کشتار سیستماتیک نژادی وضع شود، آماج کشتار جمعی سیستماتیک بودند. از عمر کلمه‌‌ی «جنوساید» تا حالا هفتاد و هفت سال می‌‌گذرد؛ اما هزاره‌‌ها نیم قرن پیش از آن‌که این کلمه در وصف کشتار جمعی نژادی به کار برده شود، نصف جمعیت خود را بر اثر همین کشتار جمعی از دست داده بودند.

کشتار جمعی سیستماتیک یک گروه اجتماعی، که این روزها از آن به نسل‌‌کشی تعبیر می‌‌شود، در قوانین بین‌المللی جرم است و عاملان آن باید مجازات شوند. حال، سوال این است که عاملان کشتار جمعی سیستماتیک را چه کسانی باید مجازات کنند. اگر همین فردا بخواهیم به مرجعی مراجعه کنیم که مسئولیت دارد جلو کشتار جمعی هزاره‌‌ها را بگیرد و عاملان این جنایت را مجازات کند، آن مرجع کدام است؟ بعضی کشورها پای سندی را که در آن نسل‌‌کشی یک جرم قابل پیگرد بین‌المللی شناخته شده امضا نکرده‌‌اند. اما در این مورد خاص، یعنی کشتار جمعی هزاره‌‌ها، ما حتا نیاز نداریم به آنان مراجعه کنیم. چرا؟ برای این که تقریبا تمام کشورهای صاحب نفوذ و مهمی که می‌‌توانند بر طالبان فشار مستقیم بیاورند تا دست از کشتار هزاره‌‌ها بردارند، پای آن سند بین‌‌المللی را امضا کرده‌‌اند.

بسیار خوب. پس به همان کشورهای صاحب نفوذ و مهم مراجعه کنیم.

در همین جاست که تصویر تاریک می‌‌شود. دو مورد برجسته را می‌‌توان نمونه آورد و از روی آن دو نمونه نشان داد که چرا مراجعه به بازیگران نیرومند بین‌‌المللی امید زیادی در این زمینه خلق نمی‌‌کند. مورد اولش، خود افغانستان است. نیروهای بین‌‌المللی (امریکا+ناتو) در حال ترک افغانستان هستند. این کشورهای قدرتمند بین‌‌المللی –که در شورای امنیت سازمان ملل از توان تصمیم‌‌گیری بالایی برخوردارند- با طالبان به توافق رسیده‌‌اند که دیگر کار معناداری به کار طالبان نداشته باشند. افغانستان را ترک می‌‌کنند تا طالبان برای برگشت به قدرت مانعی بر سر راه خود نداشته باشند. بی‌‌معناست که این کشورها بگویند ما حالا که می‌‌توانیم مستقیما در برابر طالبان بایستیم، می‌‌رویم؛ اما به اشکال دیگر علیه طالبان خواهیم ایستاد. شکل دیگری وجود ندارد. حداقل شکل معنادار و تأثیرگذار دیگری وجود ندارد که این کشورها بخواهند برای ایستادن در برابر طالبان از آن کار بگیرند. بیانیه دادن‌‌های بشردوستانه هرچه باشد، کار نیست.

حال، فکر کنید که مراجعه به همین کشورها برای توقف کشتار جمعی هزاره‌‌ها نتیجه‌‌ی ملموسی بدهد. او به صد زبان می‌گوید «من با طالبان معامله کرده‌‌ام» و  من اصرار دارم که «جلو طالبان را بگیر».

نمونه‌‌ی دوم، در خاور میانه است. در یمن. حالا که از جنگ عربستان و متحدانش علیه یمن چند سال می‌‌گذرد دیگر قصه‌‌ی یمن چیز ناشناخته‌‌ای نیست. همه می‌‌دانند که در آنجا چه می‌‌گذرد. همه دیده‌‌اند که آن کشور ویران شده. همه تصویرهای کودکان گرسنه‌‌ی در حال مرگ یمنی را بارها دیده‌‌اند و می‌‌دانند که در آنجا کشتاری جریان دارد که اسم حقوقی‌‌اش هرچه هست، جنایتی است بسیار دردناک و سهمگین. چرا هیچ از یک کشورهای مهم و صاحب نفوذی که می‌‌توانند در آن ماجرا دخالت کنند، هیچ دخالت معناداری نمی‌‌کنند؟ به‌خاطر نفت، به‌خاطر تیل. حالا شما «تیل» را استعاره‌‌‌ای برای مجموعه‌‌ای از منافع این کشورها تلقی کنید. افغانستان تیل ندارد که به امریکا یا اروپا بفروشد، اما بعضی گونه‌‌های این مملکت (یعنی اگر افغانستان طور خاصی سامان بیابد) منافع دیگر امریکا و اروپا را تا حدی تأمین خواهد کرد. ما تیل‌‌های غیرنفتی داریم که به امریکا و اروپا بدهیم. ما یعنی هرکسی که در افغانستان چانس حکومت در کابل را  دارد و می‌‌تواند نظامی برپا کند که نخواهد منافع امریکا و اروپا را تهدید کند. اگر طالبان اثبات کرده باشند که آن «ما» امارت اسلامی است، برای امریکا و اروپا اهمیتی ندارد که امارت اسلامی چه جنایت‌‌‌‌هایی را علیه گروه‌‌های قومی و مذهبی مرتکب می‌‌شود. قیمت تیل همیشه از قیمت خون هزاره (یا دیگر آماج‌‌های کشتار جمعی) مهم‌‌تر است. عربستان تیل نفتی می‌‌دهد، طالبان تیل‌‌هایی از جنس دیگر. یکی از آن تیل‌‌ها «اطمینان»ی است که امارت اسلامی داده تا دیگر با منافع امریکا و غرب شاخ به شاخ نشود.