نگهداشتن تحریک طالبان پاکستان در خندق
در حال حاضر چهار ویژگی اصلی تحریک طالبان پاکستان – بهشمول ماهیت در حال تکامل آن، عزم برای احیای مجدد، جذابیت بالقوه برای رساندن پیام به جمعیت آسیبدیده و غوطهورشدن جنگجویان آن در فضای گستردهتر- بهعنوان خطرناکترین ویژگی آن برجسته است. دولت پاکستان برای تضعیف جذابیت ایدئولوژی اصلی تحریک طالبان پاکستان، محدودکردن تبلیغات و استخدامهای آن و ایجاد اختلال در همکاری آن با سایر گروههای مرگبار، نیاز به اتخاذ تدابیری دارد که فراتر از رویکردهای جنبشی باشد. پاکستان قبلا اقدامات قابل توجهی مانند تأسیس مرکز سابون که بر افراطیتزدایی از نوجوانان متمرکز است و مرکز مشعل را که با خانوادههای جنگجویان اسلامگرا کار میکند، در این زمینه انجام داده است. چنین تلاشهایی باید برای بهبود مستمر با دقت ارزیابی شود و برای تأمین اعتبار، در اولویت قرار گیرد.
عاقلانه نیست که دولت پاکستان تلاش قابل توجهی را در راستای تلاش برای مذاکره با تحریک طالبان پاکستان انجام دهد. گذشته از این واقعیت که دولت دلیل کمی برای مذاکره با یک گروه تروریستی دارد که بیشتر از پنج سال تهدید بزرگی برای دولت ایجاد نکرده است، مذاکرات به احتمال زیاد بیثمر خواهد بود، زیرا در رویکرد گروه اصلی تحریک طالبان پاکستان هیچ نشانهای از تمایل برای یافتن یک راهحل مسالمتآمیز یا چشمپوشی آنان از خشونت، دیده نمیشود. مشکلات مذاکره در مورد توافق با تحریک طالبان پاکستان نه تنها شامل سابقه شطرنجی آن در نقض توافقهای قبلی مانند توافق ملکند، بلکه ماهیت پراکندهی آن است. مذاکرات صلح اغلب با یک سازمان پراکنده کارگر نیست، زیرا گروهها احساس خطر میکنند اگر توافق سیاسی قدرت رقبایشان را فراهم کند. تحریک طالبان پاکستان مانند طالبان افغانستان از انسجام داخلی برخوردار نیست و جنگهای قدرت در درون گروهها میتواند منجر به خشونت شدید و طولانی شود، زیرا جناحها به خشونتهای انفجار و برادرکشی روی آوردند. رقابت داخلی همچنین میتواند منجر به گسیختگی شود و در خصوص تحریک طالبان پاکستان، دولت اسلامی خراسان یک خانه جایگزین جذاب برای اعضای آن بوده و ممکن است در آینده نیز باشد.
در حالیکه مسیر مذاکره بهطور کامل بسته شده است، اگر این کشور بخواهد احتمال احیای مجدد تحریک طالبان پاکستان را صفر کند، چندین راه امیدوار کننده دیگر نیز برای دولت پاکستان باز است. در وهله اول، برای مقابله با افراطگرایی خشن و تلاش برای ریشهکن کردن ریشههای ادغام مجدد بالقوه جنگجویان در مناطق تحت تأثیر تحریک طالبان پاکستان، تلاش و منابع بسیاری لازم است. دولت پاکستان -با حمایت مالی ایالات متحده- باید فعالیتهای سازمانهای مردمی موجود در مقابله با افراطگرایی خشن را از جمله با تأمین امنیت تسهیل کند و احتمالا این تلاشها با سازمانهای تحت هدایت دولت تکمیل میشود. علاوه بر این، دولت پاکستان میتواند از تلاشهای تحقیقاتی که بر کشف پویایی محلی شکل دادن به رادیکالسازی و استخدام برای توسعه برنامههای مقابله با افراطگرایی خشن با دقت هدف پشتیبانی میکند، حمایت کند.
بهطور مشابه، دولت و جوامع محلی باید مایل به ادغام جنگجویان سابق باشند که ممکن است مایل به مسلح شدن باشند. با این حال پیروزی بر جوامع کار سادهای نیست، زیرا دولتها را ملزم به ایجاد اعتماد و مشروعیت از طریق طرحهای اقتصادی پایدار میکند. یکی از موانع اصلی این برنامههای تحت حمایت دولت، سابقه طولانی دولت پاکستان در پرورش گروههای جهادی، بهطور فعال یا منفعل، در حمایت از اهداف استراتژیک خود در مرزهای شرقی و غربی است. بهعبارت دیگر، دولت پاکستان بهطور غیرمستقیم نقش مهمی در اشاعه ایدئولوژیهای افراطی داشته است. محافظت از جمعیت آسیبپذیر پاکستان در برابر ایدئولوژیهای خشن افراطی باید در اولویت قرار گیرد که شامل تجدید نظر در استراتژیهای امنیتی دولت است که فعالیت جهادی را مورد سوءاستفاده و عادیسازی قرار میدهد. این امر بهویژه از آن جهت مهم است که زیرساختهای شبکهای ستیزهجویی در پاکستان و افغانستان تمایل به ایجاد همکاری ستیزهجویانه در دو سطح فردی و سازمانی دارد که اغلب مرزهای میان برنامههای مشخص گروهها را تار میکند.
علاوه بر این، تلاشهای تحریک طالبان پاکستان برای ایجاد یک برنامه جهادی فراملیتی نباید نادیده گرفته شود. درحالیکه مجله رسمی تحریک طالبان پاکستان بهطور کلی در خصوص ایدئولوژی دیوبندی، الهیات اسلامی و اهداف گروه بحث میکند، این نشریات همچنین دارای مقالاتی دربارهی جهاد جهانی، با اشارات خاص به کشمیر و هند است. این امر نشان میدهد که تحریک طالبان پاکستان به دنبال پیروی از القاعده در شبهقاره هند و دولت اسلامی خراسان در بهرهبرداری از شکایات جمعیت کشمیری است. اگرچه بعید بهنظر میرسد که تحریک طالبان پاکستان سلطهی گروههای مسلط بر جهاد کشمیری مانند لشکر طیبه را بشکند، اما ممکن است بهدنبال جذب افراد سرخورده از این گروهها باشد. با توجه به روابط نزدیک القاعده در شبه قاره هند با قبیله محسود، خطر ایجاد ارتباط نزدیکتر تحریک طالبان پاکستان با القاعده در شبه قاره هند برای جلب مخاطبان بیشتر وجود دارد. این نشان میدهد که مقابله با تحریک طالبان پاکستان بهطور کافی مستلزم بهکارگیری عملیات مبتنی بر اطلاعات برای شناسایی، پاییدن و برهم زدن شبکههای جنگجویی بههم پیوسته است. وقتی همکاری بین اجرای قانون، اطلاعات و ارتش در سراسر ایالتها وجود داشته باشد، احتمالا چنین رویکردی مثمر ثمر است.
اقدامات سیاسی دولت باید شامل تلاشهای هماهنگ برای بهبود حكمرانی در مناطقی باشد كه تحریک طالبان پاکستان سنگرهای خود را در آنجا حفظ كرده است و میخواهد ارتباط سیاسی خود را نیز حفظ كند و با جلب نظر در مورد گلایههای محلی، روند جذب نیرو را تقویت كند. ریشه بسیاری از این شکایات را میتوان به مقررات جرایم مرزی، قانونی مربوط به دوران استعمار در مورد پنج میلیون نفر از ساکنان مناطق قبایلی تحت اداره فدرال، که آنها را حقوق اساسی -از جمله نمایندگی سیاسی، تجدید نظر در دادگاه و آزادی از مجازات جمعی- محروم کرده بود، جستجو کرد. مناطق قبایلی تحت اداره فدرال در سال ۲۰۱۸ با خیبر پشتونخواه ادغام شد، که با دسترسی محدود به خدمات بهداشتی، آموزشی، شغلی و سایر خدمات عمومی، همچنان یکی از فقیرترین مناطق پاکستان است. طبق برخی تخمینها، دو سوم جمعیت مناطق قبایلی تحت اداره فدرال سابق در فقر زندگی میکنند. ساکنان همچنین از نقض گسترده حقوق بشر و گرفتار شدن در میان آتش بین گروههای شبه نظامی و ارتش پاکستان شکایت کردهاند. یکی از مظاهر این سرخوردگی، محبوبیت روزافزون جنبش تحفظ پشتون است که رهبر آن، منظور پشتین، در مورد قربانیان آدمربایی و قتلهای غیرقانونی صحبت کرده و از ارتش پاکستان خواستار تخلیه مناطق قبیلهای شده است. ادغام مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و ایالت خیبر پشتونخوا از طریق اصلاحیه قانون اساسی در ماه می ۲۰۱۸ تا حدی با هدف کمک به کاهش موضوعات ناامنی و توسعه نیافتگی صورت گرفت، اما اینکه چقدر میتوان با این چالشها بهراحتی مقابله کرد، هنوز کاملا نامشخص است. ترکیب خطرناک درک فراگیر از بیعدالتی و سرکوب هرگونه جنبش اعتراضی بدون خشونت، زمینه مناسبی را برای تحریک طالبان پاکستان فراهم میکند تا تلاش کند که از شکایات علیه دولت استفاده کند.
نتیجهگیری
با توجه به این خطر، محدود کردن احتمال احیای مجدد تحریک طالبان پاکستان و بی اهمیت جلوه دادن پیام آن در پاکستان، در گرو تأمین امنیت مناطق قبایلی از طریق غیر نظامی است. ظرفیت عملیاتی تحریک طالبان پاکستان بهطور قابل ملاحظهای با استفاده از روشهای نظامی کاهش یافته است. بزرگترین چالش اکنون در این است که دولت پاکستان مطمئن شود که جذابیت روایت و ایدئولوژی تحریک طالبان پاکستان از سیر نزولی که این گروه پس از حملات به مدارس و دانشگاهها تجربه کردهاند، بر نمیگردد.
بهطور خاص، علاوه بر افزایش ظرفیت پلیس، نیاز به فقرزدایی از طریق ایجاد اشتغال، آموزش و مراقبتهای بهداشتی نیز وجود دارد. دولت پاکستان همچنین باید مکانها و روند شفافی را فراهم کند که از طریق آن غیرنظامیان میتوانند شکایتهای مشروع خود را بیان کنند و بهجای سرکوب جنبشهای اعتراضی مسالمت آمیز، با آنها کار کنند یا دستکم همکاری کنند. سرکوب آنها فقط باعث بیگانه شدن جمعیت و افزایش جذابیت جنبشهای خشونتآمیز میشود. بنابراین، سرمایهگذاری طولانی مدت در پروژههای توسعه اقتصادی – اجتماعی و ایجاد واحدهای با صلاحیتهای اجرای قانون در مناطق تحت تأثیر تحریک طالبان پاکستان که اهداف مکرر تحریک طالبان پاکستان هستند، بسیار مهم است. علاوه بر این، تلاشها در شمال غربی پاکستان باید فراتر از توانمندی سیاسی محلی باشد و بر حاکمیت قانون، تحقق عدالت و تأمین کالاهای اساسی عمومی برای تقویت امنیت انسانی تمرکز کند. چنین اقداماتی در دورهای که ایالات متحده با بیماری همهگیر کوید-۱۹ روبهرو شده و از شکافهای حاکمیتی ممکن است توسط بازیگران خشن مورد سو استفاده قرار گیرد، بسیار مهمتر است. اگرچه ادغام مناطق قبایلی تحت اداره فدرال و خیبر پشتونخواه گامی در مسیر درست است، اما دولت باید منابع قابل توجهی را برای اصلاح دههها غفلت و کمک به جلوگیری از نفوذ تحریک طالبان پاکستان اختصاص دهد.
اگر چنین اقداماتی را انجام دهد، دولت پاکستان باید از حمایت دولت ایالات متحده برخوردار شود. منافع مشترک دو کشور برای اطمینان از عدم احیای مجدد تحریک طالبان پاکستان است و همکاری ایالات متحده و پاکستان در این جبهه به سود هر دو طرف خواهد بود. از دیدگاه پاکستان، تحریک طالبان پاکستان حتا با ظرفیت کمتری که دارد، تا زمانیکه ایدئولوژی افراطی خود را تبلیغ کند و به استخدام و حملات در داخل کشور ادامه دهد، تهدیدی برای دولت پاکستان و غیرنظامیان آن است.
در خصوص امریكا، اگرچه تحریک طالبان پاکستان تهدید مستقیمی برای سرزمین مادری امریكا محسوب نمیشود، اما اهداف متحول این گروه و افزایش هدف قرار دادن مقامات ایالتی بهجای غیرنظامیان، میتواند به منبع بیثباتی در منطقه تبدیل شود و برای منافع ایالات متحده مضر باشد. این امر که تحریک طالبان پاکستان پناهگاهی برای القاعده فراهم کرده و عملیات آنرا در گذشته تسهیل کرده است، بهطور گستردهای به رسمیت شناخته شده است و به نظر میرسد تحریک طالبان پاکستان این روابط را قطع نکند. در این زمینه، ایالات متحده و پاکستان میتوانند از طریق منافع همپوشانی خود در محدود کردن گروههای شبه نظامی مانند تحریک طالبان پاکستان از طریق رویکردهای پنهانی که ممکن است روابط کلی پاکستان و ایالات متحده را نیز بهبود بخشد، استفاده کنند. زمینههای کلیدی که میتواند از طریق حمایت ایالات متحده برای مبارزه با افراطگرایی و ستیزهجویی در پاکستان تقویت شود، اقدامات مقابله با افراطگرایی خشن، ابتکارات آموزشی و اقتصادی و اصلاحات حکومتی در مناطق تحت تأثیر جنگ است. این کمک میتواند به شکل اشتراک دانش و تخصص در زمینه مقابله با افراطگرایی خشن باشد. ایالات متحده در حال حاضر بزرگترین اهدا کنندهی کمک دو جانبه به پاکستان است و باید برخی از کمکهای توسعهای را برای حمایت از چنین ابتکاراتی هدایت کند.
پایان