نابه‌سامانی گسترده در رسیدگی به مشکلات مراجعان در وزارت معارف

نابه‌سامانی گسترده در رسیدگی به مشکلات مراجعان در وزارت معارف

از کرونا و رعایت فاصله‌ی اجتماعی به‌منظور جلوگیری از شیوع این ویروس، از سرعت عمل در انجام کار و اصلاحات در پیشبرد امور ذاتی کارکنان و حتا از احترام به معلم خبری نیست.

در سالن انتظار ریاست منابع بشری وزارت معارف می‌بینمش. تنها نیست. در میان شمار زیادی مراجعان که همه معلم‌اند، گردنش را کج و به محافظ مؤظف در ورودی عذر می‌کند تا راه دهد که مأمور باصلاحیت پیشبرد اسنادش را ببیند و تکلیفش را روشن کند.

عذر اما سودی ندارد و محافظ با صدای بلند اجازه‌ی ورود نمی‌دهد و از پشت دروازه آهنی بسته، سر می‌دواند. ناامیدانه روی نیمکت در سالن انتظار لم می‌دهد. نگاهش را به ورق‌های دست‌داشته‌اش قفل می‌کند. دهنش را می‌جنباند، اما این‌که در لفافه دست کمک از غیب می‌خواهد و یا چیز دیگر، نمی‌دانم. اجازه‌ی نشستن و هم‌صحبت‌شدن می‌خواهم، اما با گویش هراتی می‌شنوم که «دست از سرم بردار.»

به صحبت اصرار نمی‌کنم، کنارش می‌نشینم. در کمتر از پنج دقیقه سکوت می‌شکند. معلم است و خودش را عبدالحمید باشنده‌ی ولایت هرات معرفی می‌کند. قد خمیده، ریش سفید و درد اندوخته‌ای گویای دوازده سال معلمی‌اش است. دل به امید افزوده‌شدن معاش معلمی خوش‌ کرده ‌است.

او در پنجم ماه حمل امسال، اقدام به «معامله‌ی سوانح» [تبدیل سند چهارده به لیسانس] خود کرده است. اکنون که چهار ماه از این اقدام می‌گذرد، خود نیز مانند اسنادش سرگردان است: «چهارده‌پاس بودم، اما دو سال می‌شود که شانزده را پاس کرده‌ام. می‌خواهم این را در سوانح درج کنم، تا از امتیازش استفاده کنم.»

بعد از آن‌که کار اسنادش غیابی پیش‌ برده نشد، راهی کابل شده است و از یک ماه به این سو، با کم‌پولی مهمان ناخوانده‌ی خیابان‌های این شهر پرجمعیت است: «در هتل بودم چند وقتی. کرایه موتر، خرج و خوراکم بیشتر از هزار افغانی در روز می‌شد.»

او از یک ماه به این طرف گاهی در مسجد و گاهی هم در روی نیمکت‌های خیابان می‌خوابد: «اگر مرا در مسجد گذاشتند، می‌روم آن‌جا. در غیر آن، روی چوکی‌های کنار خیابان می‌خوابم و همین بوت‌هایم را زیر سرم می‌گذارم.»

خوابیدن در مسجد و کنار خیابان نه، اما ابهام در سوانح و سرگردانی در شعبه‌های ریاست منابع بشری وزارت معارف کلافه‌اش کرده است. می‌‌گوید در هرات همه او را به‌عنوان معلم می‌شناسند و احترام می‌کنند، اما در این شهر نه جایی برای بود‌وباش دارد و نه احترامی. حتا کارکنان وزارت معارف به او احترام ندارند: «می‌گویند مشکل دارد، اما نمی‌گوید مشکل چیست؟ می‌گویند برو سه روز بعد بیا. دو روز بعد بیا. حالا ساعت دوازده است. هیچ کس از ما نمی‌پرسد. از روی انسانیت حتا با یک گدا کسی این طور رفتار نمی‌کند.»

این معلم پدر هفت فرزند است. یک فرزند دانشجو و سه فرزند دانش‌آموز دارد. با معاش هفت هزار و ۸۰۰ افغانی، تنها نان‌آوری خانواده‌اش است، معاشی که با بلند رفتن قیمت مواد اولیه حتا کفاف تهیه‌ی نیاز‌های اساسی‌اش را نمی‌کند. عبدالحمید گفت: «اگر سوانحم درست شود، معاشم ده هزار می‌شود. غنیمت است. اما پیش از درست‌شدن، دو برابر معاشم را در این مدت خرج کرده‌ام.»

او اضافه می‌کند که با هر روز حضورش در کابل، در مکتب غیرحاضر محسوب و معاشش بابت آن کسر می‌شود.

هفت خوان رستم

عبدالحی سال گذشته درخواست ارتقا و تبدیل سوانحش را کرده است.

عبدالحمید تنها معلم سرگردان نیست. عبدالحی باشنده‌ی ولایت بلخ یکی دیگر از معلمانی است که به‌منظور ارتقا و معامله‌ی سوانح خود به کابل آمده است. او در ولسوالی نهرشاهی ولایت بلخ درس می‌دهد. با آن‌که این روزها دانش‌آموزانش آزمون آخری سال درسی را سپری می‌کنند، او نمی‌تواند در آزمون اشتراک کند.

او به‌جای حاضر بودن در صنف‌های درسی و گرفتن آزمون از دانش‌آموزانش، برای گرفتن تأیید و امضای رییس منابع بشری وزرات معارف، در کابل و در ریاست منابع بشری سرگردان است. می‌گوید که ۲۰ سال تجربه معلمی دارد و بعد از آن‌که وزارت معارف لایحه‌ی تازه رتبه‌بندی و معاش را در مرحله‌ی اجرا گذاشته برای بلندرفتن معاش اندک معلمی‌اش تحصیل کرده است.

دو سال است که سند لیسانس گرفته، اما نتوانسته است از امتیاز آن استفاده کند. او در سال‌ ۱۳۹۸ به‌دلیل مصروفیت و حضور در صنف‌ها نتوانست که سوانح خود را تغییر دهد، اما سال گذشته با استفاده از رخصتی‌های مکتب‌ها به‌دلیل شیوع کرونا، مکتوب ارتقای سوانح خود را به کابل فرستاد.

ورق‌های دست‌داشته‌اش تاریخ ۲۱ اسد سال گذشته را نشان می‌دهد که برای ارتقا و معامله‌ی سوانح خود اقدام کرده است. اما با گذشت یک سال تا کنون به خواسته‌اش نرسیده و از امتیاز سند لیسانس خود مستفید نشده است.

شاکی است و می‌گوید که در این مدت نه‌تنها به مکتوبش رسیدگی نشده‌، بلکه در راه شعبه‌ها گم شده ‌است: «کاری را که در یک دقیقه انجام می‌شود، می‌گذارند برای سه روز بعد. سه روز بعد مدیر نیست. ورق‌ها گم است. من مجبور شده‌ام دوباره با هزار مشکل، مکتوب دیگر بگیرم.»

به ساعت می‌بینم که عقربه‌ی آن عدد دوازه را نشانه رفته است. درحالی‌که شماری از کارمندان شعبه‌ها برای صرفه غذای ظهر محل کارشان را ترک می‌کنند، اما شماری هنوز سر کارشان حاضر نشده‌اند. از جمله افرادی که کار عبدالحی به آنان مربوط است: «هر روز همین‌جا منتظرم. امروز هم از صبح وقت آمدم. به‌خدا تا همین حالا کسی از ما پرسان نمی‌کند که هیچ، جواب ما را هم نمی‌دهد.»

عبدالحی از یک ماه به این سو، روزانه در شعبه‌های ریاست منابع بشری وزارت معارف سرگردان است و از روی شب به دنبال دریافت غذا و مکان ارزان متناسب به اوضاع مالی‌اش است. با معاش معلمی تنها نان‌آور خانواده‌ی ده نفری‌اش است و در پاسخ به این که آیا معاشش کفاف خرج خانواده‌اش را می‌کند یا خیر، می‌گوید: «در مجبوری آدمی با هر چه می‌سازد، حتا با بی‌پولی. ما به‌دلیل این مجبوری با سختی در قریه زندگی می‌کنم و با هفت‌هزار و ۸۰۰ افغانی مجبور به گذاره‌ایم.»

پول قرض و آخرین مهلت

نام این معلم عبدالرحمان است. از یک هفته به این سو با پیوستن به دیگر معلمان در سالن انتظار ریاست منابع بشری وزارت معارف، چشم به در و دست به دعا نشسته تا شاید رحمی به دل کارکنان «کارشکن» بیفتد و چاره‌ی کارشان را سازد.

می‌گوید که بودن در کابل برای او روزانه یک هزار افغانی خرج برمی‌دارد: «یک مقدار پول قرض گرفته ‌بودم، تمام شد. این دو روز به‌‌دلیل نداشتن کرایه موتر در پیش همی وزارت منتظرم.»

عبدالرحمان باشنده ولسوالی شولگره‌ی ولایت بلخ است. او نیز برای ارتقا و معامله‌ی سوانح معلمی‌اش با پول قرض مسیر ناآرام بلخ – کابل را پیموده است. او روز شنبه (۹ اسد) در صحبت با من گفت که همین روز آخرین فرصت برای درج معلوماتش در سیستم وزارت معارف است، اما از مأموران خبری نیست. عبدالرحمان مدعی است که مأموران کار آشنایان‌شان را بدون وقت‌تلفی و بهانه‌تراشی پیش می‌برند.

«یو دولت، بل دولت»

سراج‌الدین باشنده‌ی ولایت قندهار است. او نیز برای تبدیل و معامله‌ی سوانح خود به کابل آمده است. او در یکی از ولسوالی‌های ناامن قندهار درس می‌داد، اما با ناامن شدن آن ولسوالی، آواره‌ی شهر قندهار شده است. سراج‌الدین برای حفظ خود و خانواده‌اش در شهر قندهار اقامت گزید و در پی تبدیل‌کردن محل کارش برآمد. برای همین منظور،‌ خطر ناامنی مسیر قندهار – کابل را بعد از آن به جان خرید که سوانح او غیرحضوری معامله نشد: «در آنجا یک دولت دیگر است و در اینجا دولت دیگر. در مسیر راه مأموران‌شان هر لحظه پرس‌وجو و تحقیقات می‌کنند.»

او از یک هفته به این سو در کابل است و می‌گوید تا زمانی در این شهر می‌ماند که کارش انجام شود: «از رفت‌و‌آمد زیاد می‌ترسم. مبادا مأموران ایست‌های بازرسی مشکوک شود و… .»

به‌گفته‌ی او، در مناطقی که دولت حضور ندارد، مأموران بازرسی‌کننده، افراد مشکوک را به سختی مجازات می‌کنند و هیچ شکی نیست که ترسش به حقیقت بپیوندد.

طبق لایحه‌ی معاش وزارت معارف افغانستان، معاش معلمانی که مدرک دانشگاهی ندارند، ماهانه شش‌هزار افغانی است و معاش معلمان با مدرک چهارده، هفت‌هزار و ۸۰۰ افغانی و معاش معلمانی که مدرک دانشگاهی شانزده را دارند، ۱۰ هزار افغانی در ماه است.

براساس همین سیستم معاش، معلمانی که در جریان خدمت، تحصیلات عالی‌شان را ارتقا دهند، مستحق افزایش معاش دانسته می‌شوند. اما برای رسیدن به آن باید ابتدا معلومات تازه‌‌شان را با اسناد تأیید شده، درج سیستم وزارت معارف کنند.

طی مراحل درج سوانح برای معلمان، اما سخت‌تر از ادامه‌ی تحصیل در جریان خدمت است. این سختی برای معلمانی که در ولایت‌ها ساکن‌اند، حتا به گذشتن از هفت خوان رستم می‌ماند.

وزارت معارف برای تسریع روند پیش برد درخواست امور ذاتی معلمان نماینده استخدام کرد.

درج سوانح ماه‌ها در وزارت معارف به طول می‌انجامد و غیابی نیز طی مراحل شدنش ناممکن است. از همین رو معلمان باید برای طی مراحل کردن اسناد و درخواستی‌های شان حضور داشته باشند. از سوی در مکتب نیز حاضر باشند تا به‌عنوان معلمان غیر حاضر کسر معاش نشوند.

افزون بر این، آنان باید خطر اسیرشدن به دست گروه‌های مسلح، برابرشدن روی ماین‌های کارگذاری‌شده در دل جاده و دودشدن و به هوا رفتن و مرگ با چاقوی دزدان در جریان رسیدن به مرکز را بپذیرند. آنان با گذشتن از این سختی‌ها، می‌توانند اسنادشان را به نماینده‌های ولایتی، ولایت‌های‌شان در وزارت معارف بسپارند تا نماینده‌ها اسنادشان را طی مراحل کنند.

ریاست منابع بشری وزارت معارف به‌طور اوسط روزانه میزبان ۷۰۰ نفر مراجعه‌کننده است. مراجعان همه معلمان‌اند. شماری درخواست استخدام، شماری درخواست ارتقا، شماری درخواست تبدیل کردن محل خدمت، شماری دیگر درخواست گرفتن تأیید تقاعدشان را دارند.

وزارت معارف به‌منظور تسریع روند کاری این امور برای هر ولایت نماینده تعیین کرده است تا آنان درخواست‌ها را بررسی و دسته‌بندی کنند و کار آن‌ها را پیش ببرند. اما این روند، اکنون نه‌تنها که تسریع نشده، بلکه زمان‌بر نیز شده است و معلمان را با مشکلات زیادی مواجه کرده است. درحالی‌که معلمان نماینده‌ها را مسئول مشکلات می‌دانند.

اما برخی از این نماینده‌ها کارشکنی را رد می‌کنند و می‌گویند که به‌دلیل کارشکنی و حاضر نبودن مأموران، به کار و درخواستی‌های مراجعان به‌موقع رسیدگی نمی‌شود.