یکی از نگرانیهای عمده در گفتوگوهای صلح نقش، جایگاه و عاملیت زنان افغان در این پروسه بوده است. این موضوع در مذاکرات صلح میان طالبان و دولت افغانستان در قطر نیز دغدغهی بسیاری از کنشگران حقوق بشر و فعالان زنان بود. زنان افغان نگران بازگشت به دوره سیاه طالبان، از دستدادن آزادیهای فردی و اجتماعیشان و در نهایت نگران از دستدادن دو دهه تلاشهایشان برای کسب حقوق اساسیشان هستند. این نگرانیها باعث شد که بسیاری از کنشگران حقوق زنان در افغانستان، کمپینهای مختلفی با هدف مشارکتدادن زنان در گفتوگوهای صلح و جلوگیری از پایمالشدن حقوق اساسیشان در فرایند گفتوگوها به راه بیندازند. گفتوگوهایی که تا این لحظه، نتیجهی ملموسی برای مردم افغانها و زنان نداشته است.
بر کسی پوشیده نیست که ساختارهای جامعهی افغانستان بهشدت مردانه است. نهادها، فضاهای عمومی، فضاهای اجتماعی و بسیاری از ساختارهای عمومی تحت سیطره مردانه قرار دارند. تصویر زن خوب در افغانستان، زنی است پاکدامن و خانهدار که خواست جامعه از او به دنیا آوردن فرزند، مراقب از فرزندان و پاسخ به نیازهای جنسی شوهرش است. رشد شهرنشینی، مهاجرت و بازگشت گسترده به کشور، رسانهها و شبکههای اجتماعی در طول دو دهه باعث شد که زنان افغان علیه این تصویرها قیام کنند و در این راستا به بازتعریف ساختارهای سنتی و کلیشهای جامعه بپردازد. زنان افغان در طول دو دهه گذشته تلاش کردند در بسیاری از فضاهای موجود نشان و اثر خود را برجای گذارند. کمپین ثبتنام مادر در تذکره الکترونیکی، مبارزات زنان برای تصویب قانون منع خشونت علیه زنان و …. همگی در همین راستا قابل بحثاند. در کشوری که همیشه در صدر بدترین کشورها برای زیستن زنان بوده، این تلاشها نشان از پویایی زنان افغان و مسیر طولانی آنان برای رسیدن به برابری است. مسیر دشواری که خطرات زیادی را متوجه زنان میکند.
ارمغان طالبان برای زنان چیست!؟
با توجه به قدرتیافتن دوبارهی طالبان و امکان رویکار آمدن آنان و ایجاد نظم سیاسی جدید تحت عنوان «نظام اسلامی/ امارت اسلامی»، مهمترین پرسش این است که در وضعیت زنان چه تغییری خواهد آمد؟ سرنوشت دو دهه تلاشهای زنان در راستای برابری، آزادیهای فردی – اجتماعیشان به چه سرانجامی خواهد انجامید؟
تاکنون دیدگاه گروه عقلستیز طالبان در رابطه با زنان مبهم است. بسیاری از زنان، بهخصوص آنانی که تجربه شهرنشینی داشتهاند، نگران تفسیر عقبگرای طالبان از آموزههای دین اسلام دربارهی زنان هستند؛ تفسیری قرونوسطایی که زنان را به موجوداتی درجهچندم تقلیل میدهد. نمایندگان گروه طالبان زمانی که دربارهی حقوق و آزادیهای ابتدایی زنان صحبت میکنند، آن را نفی نمیکنند، بلکه آن را منوط به چارچوب شریعت اسلامی میدانند. با توجه به دیدگاه طالبان از شریعت که بهشدت تند، خشن و در تضاد با عقل و وضعیت اجتماعی و سیاسی جامعه است، بعید بهنظر میرسد که بتوان پلی امیدبخش – هرچند نازک – میان حقوق و آزادیهای زنان با قرائت و تفسیر طالبانی از اسلام ایجاد کرد. بنابراین میتوان گفت که وضعیت زنان، صد و هشتاد درجه به ضرر زنان تغییر خواهد کرد.
در ذهنیت طالبانی، شیئانگاری زن و ابزار دیدن او امری جوهری است نه عارضی. این ذهنیت نمیتواند زنی را تصور کند که دانش بیاموزد، مهارت حاصل کند، نقش اجتماعی داشته باشد، فعالیت اقتصادی کند، به سیاست وارد شود، و در سرنوشت همگانی سهم بگیرد. قایلشدن چنین نقشی برای زن هنگامی امکانپذیر میشود که برای او شخصیت حقیقی و حقوقی مستقلی به رسمیت شناخته شود، و این برای طالبان قابل قبول نیست. نگاه تبعیضآمیز نسبت به زن در تمام گروههای بنیادگرا، نهتنها بنیادگرایان مسلمان بلکه حتا در میان بنیادگرایان یهودی و مسیحی نیز، به درجاتی وجود دارد. اما این بدبینی ژرف و دشمنی آشتیناپذیر که طالبان نسبت به زن دارند حتا در القاعده و داعش هم وجود ندارد. در مدتی که داعش بر مناطقی از عراق و شام سیطره داشت و دولتِ خلافت خود را برپا کرده بود، امیرالمومنین آنان بخشی برای امور زنان اختصاص داده بود و لشکری از آنان بنام «لواء شرطة خَنساء النسائی» ایجاد کرده بود که در نقش پولیس عمل میکرد. زنان داعشی در زمینههای آموزش، پرستاری، نظارت اجتماعی و حتا فعالیت سایبری سهم میگرفتند.
تجربه حاکمیت سیاه طالبان در دهه نود و انزوا و خانهنشینی زنان در آن دوره و همه مواردی که به آن اشاره شد، موجب شده که وضعیت زنان در نظام اسلامی مورد نظر طالبان در هالهای از ابهام قرار گیرد. زنانی که تجربهی شهرنشینی را از سر گذراندهاند به مراتب احساس خفقان بیشتری را در زندگی زیر سایه حاکمیت امارت تجربه خواهند کرد. همانطور که اشاره شد، سیمای زن مطلوب از نظر طالبان، زنی است که فرزند بیاورد، خانهدار باشد و نیازهای جنسی شوهرش را پاسخ دهد. در تفکر طالبانی، نقش زنان در همین سطح است.
خواستههای زنان افغان در بسیاری از کشورهای مسلمان، دیگر تابو محسوب نمیشود. بلکه حقوق اولیه آنان است. حق آموزش و تحصیل، حق رانندگی، حق کار، حق آگاهی، حق مشارکت در سطوح مختلف جامعه، حق تصمیمگیری، رآیدادن، آزادیهای فردی و اجتماعی، مواردی هستند که اکنون در بسیاری از کشورهای اسلامی، دولتها و نیروهای سیاسی خود را متعهد به ارائه آن میدانند. حتا در کشور پادشاهی عربستان، اینک بسیاری از قوانین و قواعد به نفع زنان در حال تغییر است.
زنان افغان با چه وضعیتی مواجهند؟
نمایندگی دفتر ملل متحد «یوناما» در گزارش تازه خود دربارهی تلفات افراد ملکی در افغانستان اعلام کرد که در شش ماه نخست سال ۲۰۲۱ میلادی، رقم تلفات غیرنظامیان رکورد شکسته است. گزارش یوناما نشان میدهد که طی شش ماه اول سال جاری میلادی، بیش از پنجهزار فرد ملکی در افغانستان کشته و یا زخمی شدهاند. این در حالی است که براساس گزارش مذکور نسبت به زمان مشابه در سال قبل، این رقم ۴۷ درصد افزایش یافته است.
نکته نگرانکننده در این گزارش اما رقم تلفات زنان و کودکان بود. گزارش یوناما نشان میدهد که رقم قابلتوجهی از قربانیان خشونتهای اخیر طالبان را زنان و کودکان تشکیل میدهد. گروهی که هیچ نقشی در معادلات قدرت و جنگ نداشتهاند. از شروع ماه جون، تلفات زنان در مقایسه با شش ماه اول سال گذشته با رقم ۸۲ فیصد افزایش روبهرو بوده است. گزارش یوناما نشان میدهد که در مجموع ۷۲۷ زن در شش ماه اول سال ۲۰۲۱ کشته و زخمی شدهاند. گروهی که هیچ نقشی در معادلات جنگ و صلح ندارند اما بیشترین قربانی و آسیب را از جنگ و خشونت میبینند.
یکی از مهمترین دستآوردهای زنان در دو دهه گذشته، دسترسی آنان به آموزش بیشتر بوده است. امری که در دوره حاکمیت طالبان در سالهای ۱۹۹۰ برای زنان میسر نبود. گروه طالبان در بسیاری از مناطق دختران را از رفتن به مکتب منع کردهاند. آنها بهشدت در مناطق تحت تسلطشان در این زمینه سلیقهای برخورد کردهاند. بهعنوان مثال در برخی ولایات اعلام کردهاند که دختران میتوانند تا صنف دوازده یا شش درس بخوانند. در عین حال رفتار آنها در قبال این موضوع در برخی از ولایتهای پشتوننشین نشان میدهد که آنها این امکان را در بیشتر ولسوالیها از دختران سلب کردهاند.
افغانستان همواره در صدر لیست کشورهایی قرار داشته که شرایط زندگی برای زنان در آن اسفبار بوده است. در این ساختار و سلطه مردانه، زندگی تحت حاکمیت طالبان اگر اضافه شود، آنچه برای زنان قابل تصور است، یک زندگی فاجعهآمیز و وحشتناک است. درحالیکه یکی از شاخصهای اصلی توسعهیافتگی جوامع، میزان حضور زنان در عرصههای اجتماعی، سیاسی جامعه است. واضح است که در صورت حاکمیت دوباره طالبان در کشور، زنان با آیندهای مبهم روبهرو خواهند بود.
زنان افغان و همبستگی بینالمللی و منطقهای برای ادامهی مبارزه
بهتازگی جمعی از زنان ایرانی فعال در حوزههای سیاسی و اجتماعی در حمایت از زنان افغانستان در مقابله با تسلط دوباره طالبان، بیانیهای را منتشر کردهاند. این زنان در همبستگی با مردم و زنان افغانستان نوشتهاند: «با حساسیت و نگرانی، سرنوشت شومی را که برای مردم این سرزمین و بهویژه زنان و دخترانش رقم زده شده است، دنبال کرده و از هیچ تلاشی برای رسانیدن صدایشان به سیاستگذاران منطقهای و بینالمللی که فروافتادن ارزشهای انسانی ملتی را نظاره میکنند، دریغ نخواهیم کرد. ما زنان ایرانی نگران از حاکمیت دوبارهی طالبان بر مردم افغانستان و اجرای قرائتهای غیردینی و ضدانسانی بهنام اسلام بهخصوص بر زنان و دختران هستیم و از علمای اندیشمند مسلمان با هر تفاوتی در مذهب، انتظار داریم تا نسبت به این غده سرطانی در جهان اسلام، اعلام موضع کنند. ما زنان ایرانی از جامعه جهانی بهویژه سازمان ملل متحد انتظار داریم تا با بهرهگیری از ابزارهای لازم و مؤثر از نظام جمهوریت در افغانستان حمایت عملی نموده و با تنها نگذاشتن مردم افغانستان، از تسلط دوباره طالبان که کارنامه ننگین حاکمیتش بر مردم این کشور هنوز از خاطرهها نرفته است، جلوگیری نمایند.»
همچنین وزارت امور خارجه کشور با انتشار اعلامیهای در ۱۵ سرطان سال جاری اعلام کرد که دهها تن از زنان سرشناس هندی، قتلعام و کشتار زنان و کودکان را در افغانستان محکوم کرده و خواهان آتشبس و ختم جنگ میان طرفهای درگیر در منازعه شدهاند. زنان هندی در کنفرانسی تحت عنوان «همبستگی زنان هند در محکومیت قتلعام کودکان بیگناه افغان و فراخوان آتشبس فوری» کشتهشدن زنان، دختران و کودکان را در افغانستان تقبیح کردند و خواهان رعایتکردن قوانین جنگ و پایان درگیری فوری شدهاند.
با توجه به بافت جامعهی سنتی افغانستان و وجود ساختارهایی که همیشه علیه زنان عمل کرده، تلاشهای زنان افغان در طول دو دهه گذشته در راستای برابری و آزادیهای اجتماعی – فردیشان در خور ستایش است. تلاشهایی که هزینههای زیادی برای زنان افغان داشته. حاکمیت دوبارهی گروه عقلستیز و عقبگرای طالبان تمامی این دستآوردها را با نابودی مواجه خواهد ساخت.
زنان افغان برای ادامه مبارزه به افقهای تازهای نیاز دارند. افقهایی فراتر از پتانسیلهای جامعهی افغانستان. افقهایی که بتواند مسیرهای تازهای از مبارزه را برایشان بگشاید. همبستگی، گرهزدن مسألهی زنان افغان با سایر زنان و جذب تلاشها و همدلیهای بینالمللی زنان، میتواند این افق تازه را برای زنان افغان ایجاد کند. اگر زنان افغان بتوانند چنین سیاستی را اتخاذ کنند، میتوانند امیدوار باشند که از ظرفیتها، امکانات و مکانیزمهای حقوقی و بینالمللی سایر زنان در راستای اهداف خود برای مبارزه و بقا در افغانستان استفاده کنند. در غیر این صورت مسألهی آنها تنها برای خودشان باقی خواهد ماند. بنابراین باید بهگونهای عمل کنند که مسأله آنها، مسأله زنان ایران، هند، پاکستان و سایر زنان در هرکجای این جهان باشد. در نتیجهی چنین رویکردی، زنان افغان جدای از همبستگی و پشتیبانی، میتوانند مسیرها و بسترهای تازهای را برای مبارزه بیابند. مبارزهای که با رویکارآمدن طالبان، طبعا برای آنان سختتر و طاقتفرساتر نیز خواهد شد.