جهان پس از جنگ سرد و نظمهای جدید در مناطق مختلف، شاهد وقوع بحرانها و مناقشات زیادی بوده است که درگیریهای نظامی و منازعات تاریخی طی چندین دهه، از مهمترین پیامدهای آن تلقی میشود. تمامی تحولات جهانی و منطقهای ریشه در ساختار نظام بینالملل و توزیع قدرت میان قدرتهای بزرگ جهانی دارد. میزان وقوع بحرانها و منازعات میان کشورها در جریان جنگ سرد و نظم مبتنی بر دو قطب، به مراتب کمتر از نظم مبتنی بر چندقطبی و تکچندقطبی بوده است.
در فرجام جنگ سرد و فروپاشی بلوک شرق به رهبری شوروی، جهان و مناطق شاهد وقوع بحرانهای فزاینده و بهخصوص، مناطق و جغرافیایی که جزء اقمار اتحاد جماهیر شوروی به حساب میآمد، بوده است. در میان مناطق، منطقه قفقاز و کشورهای چون ارمنستان و آذربایجان در یک منازعه و بحران ممتد سیاسی-نظامی بهسر میبرند و قرهباغ منطقهای مورد مناقشه میان باکو و ایروان است که طی دودهه اخیر و بهویژه در سالهای پسین شاهد درگیریها و بحران ممتد بوده است.
فروپاشی نظم دوقطبی و استیلای نظم تکچندقطبی باعث شده است که مناطق و سرزمینهای زیادی در صدد خودمختاری و استقلال باشند که این به منازعات منطقهای دامن زده است. منطقهای کشمیر در جنوب آسیا، جزیره کریمه در شرق اروپا و قرهباغ در قفقاز جنوبی از مهمترین مناطق بحرانی طی سالهای اخیر بوده و هیچ توافقی سیاسی و میانجی نتوانسته است که این بحرانها را حل نماید.
بحران قرهباغ یکی از بحرانهای معاصر در آسیا است که میان کشورهای ارمنستان و آذربایجان جریان دارد و در آخرین تنشها میان این دو کشور در این منطقه، تعداد از نیروهای دفاعی هر دو طرف جان باختهاند. بنابراین، قرار است در این نوشته به بررسی بحران قرهباغ برمبنای تئوری بحرانهای مایکل برچر بپردازم و ریشههای شکلگیری، تصاعد و گسترش این بحران را تبیین و تحلیل نمایم و در فرجام به این پرسش پاسخ دهم که فرضیات محتمل برای آینده پژوهی این بحران کدام موارد است.
مفهوم بحران و چیستی آن برای فهم و سادهسازی تحلیل دارای اهمیت فوقالعاده است و لذا بحران را باید تعریف نمود. مفهوم بحران بسان سایر مفاهیم در علوم اجتماعی تعاریف زیاد و متفاوت دارد و اما تعریفی که با تحلیل و توصیف مورد نظر در این نوشته نزدیک است، چنین ارائه شده است: بحران عبارت است از وضعیت ناپایدار و متزلزلی که در چهارچوب آن، تغییر قطعی -بهتر یا بدتر- در شرف وقوع است. به عبارت دیگر، به وجود آن شرایط غیرمعمول یا غیرمتعارف در جریان حرکت یک سیستم یا نظام را بحران میگویند.
برای فهم و تبیین تحولات و جریان سیاست بینالملل اتکا به نظریات علمی یک امر ضروری است و به همین اساس، وقتی صحبت از بحرانهای منطقهای و بینالمللی میشود، ما به نظریهی علمی نیاز داریم تا این بحران را براساس مفروضات و گزارههای آن تحلیل و تبیین نماییم. برای بررسی و تحلیل بحرانهای بینالمللی، نظریه مایکل برچر یکی از تئوریهای است که ظرفیت و سهولتهایی را برای فهم و تبیین هرچه بیشتر بحرانها برای پژوهشگران تسهیل میکند. به همین جهت بحران قرهباغ که مسأله کانونی در این نوشته است را برمبنای این نظریه تحلیل مینمایم. از شاخصهای بارز نظریه برچر، تلفیق دادهها و مفروضات انتزاعی با موارد مطالعاتی و تجربی در دورههای مختلف بوده و این نظریه مبتنی بر جریان بحرانهای بینالمللی است.
برچر معتقد است که کلیه بحرانها با ساختاری مشابه، برخوردار از چهار مرحله مشخص هستند: پیدایش، گسترش، کاهش و تأثیر. هر مرحلهای از یک بحران بینالمللی همتای خود را در سطح دولتی بهصورت یک دوره در بحران سیاست خارجی دارا است. نشانههای اصلی اولی، کنش متقابل و وخامت، و نشانههای دومی ادراک و فشار روانی است. از نظر توالی و ترتیب، مراحل و دورهها بهطور اجتنابناپذیری در مسیر زمان پیوند خوردهاند؛ از اینرو پیدایش باید مقدم بر گسترش باشد. دوره بحران بهدنبال دوره ماقبل بحران است.
تمام بحرانهای بینالمللی از یک نقطهی مشخص آغاز میشود. به عبارت دیگر، بحرانهای بینالملل محصول و معلول چند عامل بیرونی است و بعد از ایجاد بحران، با تأثیرپذیری از متغیرهای دیگر، بحران گسترش پیدا میکند که تشدید تنشها و درگیریهای نظامی در مرحله گسترش اتفاق میافتد و متعاقبا با دخالت قدرتها و نهادهای بینالمللی، ممکن است که بحران مزبور مدیریت شود و در فرجام تأثیر این بحران بر منطقه و جهان و بهخصوص، بر روابط و مناسبات کشورهای متخاصم است.
براساس این تئوری، عواملی که بهعنوان متغیرهای مستقل، بحران بینالمللی را تحت تأثیر قرار میدهد، چهار متغیر اند: الف، نظام بینالملل. ب، ویژگی بین بازیگری. ج، ویژگی بازیگر. د، ویژگی وضعیت. مورد اول چهارچوبهایی را تعریف میکند که در آن یک بحران از مراحل پیدایش، گسترش و کاهش به مرحله تأثیر، ختم شده و نمود مییابد.
من معتقدم که در میان متغیرهای مستقل و تأثیرگذار بر بحرانهای بینالمللی، متغیر نظام بینالملل تأثیر بیشتر بر تداوم و تشدید بحران و یا هم کاهش و فرجام بحران دارد. برای نظام و ساختار بینالملل از تأسیس جامعه ملل و تا سازمان ملل متحد و از پیش از جنگ اول جهانی تاکنون، چند نوع نظم قابل تصور است و این نظمها در واقع تعیینکننده میزان ثبات و بیثباتی در این ساختار است.
نظم نخست، چندقطبی که در آن قطبهای مختلف قدرت در جهان ظهور کرده است. نظم دوم، دو قطبی که این نظم بیشتر در جریان جنگ سرد وجود داشت و جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم میکرد. نظم سوم، تکچندقطبی است که در آن یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار در رأس است و در کنار آن نیز قدرتهای بینالمللی به نوعی محدودکننده هرم قدرت هستند که این نظم در عصر حاضر قابل بحث و تحلیل است.
مایکل برچر معتقد است که وقوع بحران در مرحله پیدایش و تصاعد، متأثر از سه متغیر و روند است. نخست جرقه بحران، این متغیر به ریشه آغازین بحران اشاره میکند. دوم تهدید معطوف به ارزش، این متغیر ارزشهایی که توسط بحران تهدید میشود و اهمیت این ارزش اشاره میکند و به موازات اهمیت ارزش، تصاعد و پیامدهای بحران شدید است. در نهایت سومین متغیر و روند، واکنش است.
بحران قرهباغ
قرهباغ، منطقهای خودمختار ارمنینشین در غرب جمهوری آذربایجان و در نزدیکی مرزهای ارمنستان است. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ارامنه ساکن قرهباغ با حمایت ارمنستان، استقلال خود را از باکو اعلام کردند. اقدامات جداییطلبانه در قرهباغ کوهستانی، موجب درگیریهای نظامی طی سالهای ۱۹۹۲ الی ۱۹۹۴ میلادی میان نیروهای ارمنی و جمهوری آذربایجان و خارج شدن این منطقه از نظارت دولت باکو گردید.
ظاهر امر این است که بحران منطقه قرهباغ میان باکو و ایروان است و اما واقعیت امر برمیگردد به اینکه این محدوده تلاقی و تجلیگاه تنش و رقابت میان قدرتهای غربی و بهخصوص روسیه و امریکا است. برای اهمیت این منطقه و در کل منطقه قفقاز، چند مسأله نقش پر رنگی را بازی میکند.
نخست، ظهور روسیه قدرتمند بعد از فروپاشی شوروی و اهتمام مسکو به ژئوپلتیک و ژئواستراتژی منطقه قفقاز و بهویژه بعد از گسترش حضور و نفوذ ایالات متحده و شرکای آن در این منطقه. دوم، اسلامگرایی و رادیکالیسم مذهبی که ژئوپلتیک این منطقه را متأثر نموده است و به همین جهت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای به نوعی در صدد حضور و نفوذ بیشتر در این منطقه است. سوم، اهمیت انرژی و شکلگیری رقابتها و بازیهای جهانی برمبنای نفت که این منطقه نیز از این تغییر جهانی متأثر شده است.
کشورهای ارمنستان و آذربایجان بهدلیل پتانسیلهای اقتصادی و ژئوپلتیکی در قفقاز مورد توجه قدرتهای بینالمللی قرار گرفته است و این ظرفیتها باعث دخالت قدرتهای فرامنطقهای در امور این منطقه و در نهایت به تداوم بحران قرهباغ شده است.
به لحاظ اقتصادی، آذربایجان بیش از ارمنستان برای جهان خارج اهمیت دارد. هرچند ارمنستان به یمن صنعت تولید تجهیزات ماشینی، تولید طلا، جواهرات و انرژی برق آبی و نیز سرمایهگذاری و ارسال پول از سوی جوامع ارمنی در خارج از کشور، از درآمد بسیار بالاتری برخوردار میباشد. اهمیت آذربایجان بیشتر به تولید نفت آن و مرکز پالایشگاهی باکو در شبهجزیره آبشوران مربوط میشود.
بررسی بحران قرهباغ در پرتو نظریه برچر و با درنظر داشت متغیرهای مستقل بر تداوم و تصاعد این بحران، به وضوح شکلگیری این بحران و تداوم آن را نشان میدهد که در آن ساختار نظام بینالملل و رقابت قدرتهای بینالمللی در این منطقه حساس استراتژیک، تداوم این بحران را رقم زده است و به رغم تلاشهای نهادهای بینالمللی برای حل این بحران، اما بحران قرهباغ همچنان طی دودهه اخیر ادامه دارد.
جرقه بحران قرهباغ
نخستین جرقههای بحران قرهباغ برمیگردد به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوریهای ارمنستان و آذربایجان و ادعای ارضی-قومی این دو کشور بر منطقه قرهباغ که به لحاظ سرزمینی بیشتر متعلق به آذربایجان است و اما با توجه به وجود بخش اعظم از اقوام ارامنه در این منطقه و داشتن عِرق ارمنی، ارمنستان نیز در پرتو برخورداری از حمایت کشورهای فرامنطقهای، ادعای داشتن حاکمیت در این منطقه را دارد. تلاقی این دو ادعای متضاد و تلاش برای تحقق این اهداف از طریق فشار نظامی همزمان با دخالت قدرتهای فرامنطقهای و بهخصوص ایالات متحده و روسیه، بحران از مرحله پیدایش و جرقه به مرحله گسترش و تصاعد رسیده است که تاکنون چندین جنگ خونین در این منطقه میان ارمنستان و آذربایجان اتفاق افتاده است. در آخرین درگیریهای نظامی میان باکو و ایروان، در جریان یک هفته اخیر، تلفات انسانی برای هر دو طرف را بهدنبال داشت.
تهدید معطوف به ارزش
در پرتو تهاجمات نظامی برای تثبیت حاکمیت دو کشور در این منطقه، اما ارزش و هنجاری که در معرض تهدید جدی قرار دارد، بقای سیاسی این منطقه و به زعم دولتمردان ارمنستان و آذربایجان، امنیت ملی باکو و ایروان است و تهدید ارزشی به منزله امنیت ملی برای هر دو کشور قابل پذیرش نیست. در شکلگیری بحران و تصاعد آن، تهدید امنیت ملی به معنای موسع کلمه بلندترین ارزشی است که احتمال تصاعد و گسترش بحران را تشدید میکند.
واکنش
جدا از اینکه منطقه قرهباغ بهدلیل زیادهطلبی باکو و ایروان تبدیل شده است به یک منطقه بحرانی و تهدیدزا که مردمان زیادی این منطقه در اثر درگیریهای طرفهای منازعه به قتل میرسند، قرهباغ یک مسأله حیثیتی برای ارمنستان و آذربایجان شده است. در کنار این، دخالت قدرتهای بینالمللی در این بحران میزان واکنش به حضور نظامی از سوی هر دو دولت را به بلندترین سطح ارتقا داده است و تمام واکنشها و رویاروییهای که تاکنون صورت گرفته است، با تلفات بلند نظامی و غیرنظامی همراه بوده است. به همین جهت، حل بحران قرهباغ با غلبه نظامی ممکن نیست و بحران را تشدید میکند.
بحران قرهباغ بعد از چندین دهه، تبدیل شده است به فرصتی برای حضور و نفوذ قدرتهای فرامنطقهای بهدلیل منافع و اهداف ژئوپلتیکی و ژئواکانمیکی و هم مبدل شده است به تهدیدی برای منطقه که طی چندین رویارویی نظامی، تلفات انسانی فزایندهای را برای طرفهای مدعی حاکمیت (باکو و ایروان) و مردم این منطقه داشته است. تمام توافقات و آتشبسها از سوی سازمان ملل و نهادهای جهانی، به نوعی کوتاهمدت و مقطعی بوده است و راه حل دایمی برای مهار این تنش ارائه نشده است. برمبنای یک آیندهپژوهی برای بحران قرهباغ، چند فرضیه قابل تصور است:
حفظ وضع موجود و تداوم بحران
این فرضیه محتملتر و در عینحال برای منطقه و طرفهای اصلی بحران با هزینه است و امکان درگیریهای بیشتری را بهدنبال دارد.
تغییر وضع موجود به نفع یک طرف
با فشار نظامی که عملا در جریان است، این فرضیه ممکن است با همراهی قدرتهای فرامنطقهای محقق شود، اما برایند آن برای مردم قرهباغ و طرفی که از دور خارج میشود، سنگین تمام خواهد شد.
راهاندازی رفراندوم و استقلال قرهباغ
این فرضیه معقولترین و در عینحال با احتمال پایین آخرین راه حل و فرضیهای است که قابل تصور است و با ایجاد همهپرسی برای استقلال این منطقه میان شهروندان، میتوان به حل مسالمتآمیز دایمی این بحران دست پیدا نمود. اما با توجه به اینکه تداوم بحران قرهباغ تضمینکننده حضور و منافع استراتژیک قدرتهای بینالمللی در این منطقه بحرانی است، این فرضیه را در پایینترین سطح قرار میدهد.
منابع:
۱. بخشی، علیآقا و افشاری راد مینو، فرهنگ علوم سیاسی، نشر چاپار، تهران، ۱۳۸۳.
۲. واعظی، محمود، بحرانهای بینالمللی؛ تحلیل نظری و مطالعه موردی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، ۱۳۹۴.
۳. واعظمی همان، ص ۲۲۰.
۴. برچر، مایکل، بحران در سیاست جهان؛ ظهور و سقوط بحرانها، یافتهها و مطالعات موردی، نشر مطالعات راهبردی، تهران، ۱۳۹۴.
۵. سلیمانی، فاطمه، بحران قرهباغ؛ ارزیابی سناریوهای حل بحران، نشر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز، سال ۱۳۹۶.
۶. برنارد کوهن، سامویل، ژئوپلتیک نظام جهانی، مترجم عباس کارگردان، نشر ابرار معاصر، تهران، ۱۳۸۷.