وقتی از طالبان میپرسند که چرا در توزیع قدرت سیاسی به توازن قومی افغانستان بیاعتنایند و موزاییک اتنیکی این کشور را در نظر نمیگیرند، پاسخ طالبان این است که در دین مبین ما موضعگیری قومی خلاف شرع است. میگویند در یک کشور اسلامی حکومت باید در دست صالحان و پارسایان باشد. میگویند در حکومت شرعی قوم و نژاد و زبان و منطقه معیار نیستند.
شهرت طالبان بهعنوان یک گروه رادیکال مذهبی محصول درک ناقص و سطحی نویسندگان و روزنامهنگاران غربی است. این نویسندگان و روزنامهنگاران -با آن همه رسانه و دستگاه تنظیم افکار عمومی که در دست داشتند- چهرهی مذهبی گروه طالبان را از دور میدیدند و از جنبههای دیگر این پدیدهی جذاب شناخت درستی نداشتند. برای همین، تنها چیزی که در گروه طالبان دیدند همان رادیکالیسم دینی بود. کمتر کسی از این نویسندگان و روزنامهنگاران به خود زحمت داد که به لایههای دیگر وجود این گروه نیز نگاه دقیقی بکند و شناخت کاملتری از هویت آن را به جهان مخابره کند.
اگر تاکنون در این مورد اما و اگری وجود داشت که آیا حرکت طالبان یک حرکت قومی است یا نه، اکنون که این گروه به قدرت رسیده و سعی میکند در هیأت یک حکومت نرمال ظاهر شود، به روشنی میتوان دید که امارت اسلامی در واقع یک چارچوب سلطهی قومی است. یکی از جلوههای بسیار روشن قومی بودن گروه طالبان رفتارهای کینورزانهی مقامات این گروه با زبان و فرهنگ فارسی دری است.
وقتی که طالبان با مخالفان مسلح خود میجنگند و در جریان این جنگ به کوچاندن مردم، بازداشت افراد ملکی، کشتن غیرنظامیان و غارت داراییهای مردم میپردازند، ممکن است کسی این رفتارها را به همان فضای جنگی نسبت بدهد. توجیه خود طالبان برای این رفتارها این است که نظام اسلامی بغاوت در برابر خود را برنمیتابد. میگویند خروج علیه حاکم مسلمان سزاوار سرکوب است.
حال، پرسش این است که وقتی بر سر دروازهی یک دانشگاه در ولایت بلخ به زبان پشتو نوشته شده «د بلخ پوهنتون» و به زبان فارسی نوشته شده «دانشگاه بلخ»، طالبان چرا آن بخش فارسی لوحه را پاره و حذف میکنند؟ اگر امارت اسلامی یک حکومت دینی مبتنی بر تقوا و پاکدینی است، زبان فارسی با کجای شریعت یا دین ناسازگار است؟ چرا طالبان به هر جا که میرسند، اول زبان فارسی را حذف میکنند؟ آیا زبان فارسی زبان بغاوت علیه حکومت دینی است؟ آیا زبان فارسی به خلوص شریعت لطمه میزند؟
کاملا آشکار است که دعوا بر سر ایمان و عقیدهی دینی افراد و مجموعههای انسانی افغانستان نیست. اگر چنان دعوایی در جریان بود، باز قابل دفاع نمیبود. ولی حتا همان هم نیست. دعوا بدون پرده و بدون تعارف یک دعوای قومی و معطوف به حذف «دیگران» (به جز یک گروه اتنیکی حاکم) است. حذف زبان فارسی معنایی جز این ندارد که هرکس که زبانش فارسی است، دشمن است و باید حذف شود. از نظر طالبان، شما میتوانید مسلمان باشید، مؤمن باشید و در خلوص باور و استحکام ایمانتان هیچ تردیدی نباشد. اما همین که فارسیزبان باشید، همهی فضایلتان ضایع است و باید حذف شوید.
یکی از مقامات امارت به رسانهها گفته است که در قوانین افغانستان ما فقط «پوهنتون» داریم و دانشگاه نداریم. در قانون اساسی افغانستان ما خیلی چیزهای دیگر هم داریم. چه شد که همهی مواد قانون اساسی افغانستان از نظر طالبان غیرقابل قبول برآمدند و فقط همین یک مورد این چنین محترم و لازمالاجرا شد؟
حالا زمان آن رسیده که همان روزنامهنگاران و نویسندگان غربی که در سهدههی گذشته از طالبان سیمای یک گروه رادیکال دینی ترسیم کردند، برگردند و این بار چهرهی اصلی طالبان را بهعنوان یک حرکت قومی انحصارگرا دوباره معرفی کنند.