دولت متبوع؛ عمق استراتژیک پاکستان در افغانستان

نویسنده: عبدالصبور ستیز

یکی از عناصر ثابت‌رفتار استراتژیک پاکستان، اعتقاد به ضرورت عمق استراتژیک در افغانستان بوده است. علی‌رغم کاربرد وسیع این اصطلاح در گفتمان امنیت ملی پاکستان، بحث‌های ملموسی روی معانی واقعی آن و اخیرا در مورد اهمیت آن، وجود دارد. بسیاری از پژوهشگران، حکومت ضیاءالحق را آغازگر یافتن عمق استراتژیک می‌دانند. در این زمان پاکستان، ایالات متحده و عربستان سعودی از مجاهدین افغان در برابر اتحاد شوروی حمایت می‌کردند.

مثلا اولیور روا، عمق استراتژیک را به‌عنوان «چشم‌انداز استراتژیکی» توصیف می‌کند که «در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد شوروی، طراحی گردید و هدف آن تحمیل نفوذ منطقه‌ای پاکستان به واسطه کنترل افغانستان از طریق یک جنبش بنیادگرای عمدتا پشتون بود.» (۱۹۴)

دیتریش ریتز (۱۹۹۳)، یکی از محققان برجسته‌ی اروپایی اسلام در جنوب آسیا، با نگاه تقریبا متفاوت‌تری، تاریخ این مفهوم را به زمان از دست رفتن پاکستان شرقی در سال ۱۹۷۱ نسبت می‌دهد. البته او استدلال می‌ورزد که «جنرال ضیاءالحق باور داشت که بهترین عمق استراتژیک برای مقابله با هندوستان، ساختن دیواری از کشورهای اسلامی بین دریای عرب و سلسه کوه‌های اورال است.» (۳۰)

ماروین ویباوم (۱۹۹۱)، نیز عقیده دارد که علاقه‌ی پاکستان به عمق استراتژیک در جریان جنگ افغانستان شکل گرفت که در آن زمان «ضیاءالحق احساس می‌کرد که پاکستان با قرار گرفتن در خط اول نبرد، حق داشتن رژیم مورد نظر در کابل برایش محفوظ است.» (۴۹۹) در مقابل، رسول‌بخش رییس (۲۰۰۸)، یکی از دانشمندان صاحب‌نام علوم سیاسی در دانشگاه معتبر علوم مدیریتی لاهور و نویسنده مجلات نظامی‌ای چون هلال، اظهار می‌دارد که این سیاست تا پس از خروج نیروهای شوروی از افغانستان در سال ۱۹۸۸ تطبیق نشد. از آن پس پاکستان تصمیم گرفت که «سیاست عمق استراتژیک را پی‌گیری کند؛ به این معنا که اسلام‌آباد نفوذ دولت‌های غیردوست را از طریق بدست‌آوردن درجه‌ی از نفوذ در این کشورها مهار کند.» (۱۸: ۱)

علاوه بر اختلافات روی زمان آغاز جست‌وجوی عمق استراتژیک، تحلیلگران روایت‌های متفاوتی از اهداف پاکستان در پی‌گیری این سیاست بدست داده‌اند. با این‌که تعداد معدودی از دست‌اندرکاران امنیتی پاکستان افغانستان را از این منظر دیده‌اند، اما برخی عمق استراتژیک را به‌عنوان یک مفهوم جغرافیایی توصیف کرده‌اند که براساس آن پاکستان صاحب یک فضای جغرافیایی برای متفرق ساختن افراد و دارایی‌های نظامی‌اش در جریان جنگ با هند بوده می‌تواند.

جنرال میرزا اسلم بیگ، رییس ستاد ارتش در زمان دوره نخست صدارت بی‌نظیر بوتو (۱۹۹۱-۱۹۹۸)، تنها مقام بلندپایه‌ی پاکستان بود که عمق استراتژیک را از این منظر تعریف می‌کرد ((Hussain 200. از آن‌جایی‌که مفهوم عمق ارضی اسلم بیگ غیرعادی به نظر می‌رسد، بنابراین باید آن را متفاوت از تفکر غالب نظامی پاکستان در باب این مفهوم ارزیابی کرد. درک رایج از عمق استراتژیک عبارت از روی کارآوردن «یک رژیم دوست و اسلام‌گرا در کابل است تا به احساس ناامنی دایمی پاکستان نقطه پایان گذاشته و یا مانع نفوذ [دولت‌های متاخصم] در مناطق قبایلی در غرب این کشور شود و حکومت‌های افغانستان از روابط بسیار عمیق به دهلی جدید پرهیز کنند.»

اسلم بیگ تأکید داشت که باید آسیب‌پذیری پاکستان در برابر هندوستان که صاحب «نیروی نظامی برتر» است، از طریق پاکستان «تجهیزات و توانایی‌های جدید نظامی» کاهش یابد. (Weinbaum 1991, 498-499).

یکی از برداشت‌های ضعیف از عمق استراتژیک در ادبیات پژوهشی این است که خود ارتش پاکستان نیز تعاریف متفاوتی از اهداف (عمق ارضی اسلم بیگ در تقابل با عمق استراتژیک سیاسی) و راه‌های دست‌یابی به آن در افغانستان (مثلا دخالت مستقیم، استفاده از نیروهای نیابتی و اعمال نفوذ) داشته است.

بسیاری از محققان به این باور هستند که عمق استراتژیک یک مفهوم نسبتا جدید در فرهنگ استراتژیک متغیر ارتش است، اما به باور بنده، فهم ارتش پاکستان از عمق استراتژیک و اضطراب ناشی از آن یک میراث استعماری است. در این‌جا یک رابطه مستدام میان اقدامات پاکستان پس از سال ۱۹۴۷ و اقدامات بریتانیای استعماری برای تعریف و نحوه مواجهه با تهدیدهای مختلفی که از شمال امپراطوری خود در شبه‌قاره روبه‌رو بود، دیده می‌شود. این میراث استراتژیک [استعماری] نه تنها روابط پاکستان با افغانستان، بلکه سیاست‌هایش را در قبال مناطق وسیع سرحدی بلوچستان، خیبرپختونخواه (که قبلا به‌نام ولایت سرحدی شمال‌غربی یاد می‌شد) و مناطق قبایلی فدرال در مرز با افغانستان را نیز شکل بخشیده است.

 منابع:

۱. Reetz,Dietrich.1993. pakistan and the Central Asia Hinterland option: The Race for Regional Security and Development. Journal of South Asian and Middle Eastern Studies 17 ( fall): 28- 56.

۲. Rais, Rasul Bakhsh. 2008. Afghanistan and Pakistan: Difficult Neighbors.

۳. Weinbaum, Marvin G. 1991. Pakistan and Afghanistan: The Strategic Relationship. Asian Survey 31, no. 6: 496- 511.