اطلاعات روز

زنان در زندان طالبان در هرات چه می‌کشند؟

سقوط افغانستان و تسلط گروه طالبان بر کشور زنان را در بدترین وضعیت قرار داده است؛ آنان از آموزش، کار، گشت‌وگذار و تفریح که ابتدایی‌ترین حقوق آدمیان است، محروم شده‌اند. طالبان در یک‌ سال و پنج ماه تسلط خود بر افغانستان، با اتخاذ اقدامات زن‌ستیزانه، کرامت انسانی زنان را زیرپا کرده و آنان را در تنگناهای شدید قرار داده‌اند.

از سویی هم، سقوط کشور بدست طالبان سبب شد تا تمامی نهادهای حقوق بشری، از جمله نهادها و سازمان‌های حامی حقوق زنان فروبپاشند و زنان و کودکان تحت حمایت این نهادها و سازمان‌ها به حال خودشان رها شوند. در ماه‌های نخست پس از تسلط طالبان در زندان‌های زنانه‌ی این گروه، بیشترین زندانیان، زنان و کودکانی بودند که از خانه‌های امن نهادها و سازمان‌های حقوق بشری به حال خودشان رها شده بودند. اکثر زنان زندانی دلیلی به زندان‌انداختن‌شان توسط طالبان را نمی‌دانسته‌اند. طالبان هم در مورد بسیاری از این زنان نمی‌دانسته که به چه جرمی آنان در زندان این گروه به‌سر می‌بردند؛ در نهایت اما جرم‌شان در پرونده را «فساد اخلاقی» می‌نوشتند.

شماری از زنان که در زندان زنانه‌ی طالبان در هرات زندانی بودند و با روزنامه اطلاعات روز در مورد وضعیت زنان در این زندان گفت‌وگو کرده‌اند، می‌گویند «زن‌ بودن» و وابستگی‌ها و تعلقات به گروه‌های قومی و مذهبی، دلیل اصلی بازداشت آنان اند.

همچنین به روایت آنان، طالبان در رفتار با زنان به حیثیت انسانی آنان بی‌حرمتی و کرامت انسانی‌شان را نقض کرده‌اند.

دخترانی که در باد گم شدند

نزدیک به یک‌ونیم سال از تسلط طالبان بر افغانستان می‌گذرد. به‌گفته‌ی یکی از زندانیان پیشین در زندان زنانه‌ی طالبان در هرات، «کسی نمی‌داند که در کجا و چه زمانی و به چه دلیلی از این مخوف‌ترین گروه (طالبان) آسیب می‌خورد.» او که مثل سایر مصاحبه‌شوندگان در این گزارش، نخواست هویتش فاش شود، ادامه داد: «به هر حال، هر لحظه‌ای از زمان، این امکان وجود دارد که شخص یا افرادی به‌دلیل هویت‌های جنسی، قومی، زبانی یا سایر تعلقات خود از طالبان آسیب جبران‌ناپذیر ببیند.»

اواسط خزان سال گذشته بود که طالبان حضورشان را در یک محله‌ی مزدحم شهر هرات با تیراندازی‌های هوایی اعلام کردند. همه را از ترس خشک زدند و در مقابل شلیک‌های بی‌محابای طالبان، هیچ جنبنده‌ای توان فرار نیافتند. نیروهای این گروه فورا به طرف چند دختر جوان که در مقابل یک فروشگاه برای دریافت سفارش‌شان صف کشیده بودند، دویدند و آنان را محاصره کردند. طالبان از همدیگر پرسیدند: «همین‌هایند؟» یکی از نیروهای این گروه پاسخ داد: «آری. خودشان اند.» چند فرد آنان که از خشم دندان به‌هم می‌ساییدند، بر آنان حمله‌ور شدند و شروع کردند به لت‌وکوب‌ کردن و بدوبی‌راه ‌گفتن.

«شما فاحشه‌اید. شهر را خراب کرده‌اید.»

طالبان دشنام‌های رکیک‌تر از این‌ها هم به این دختران بار کردند. آنان دختران را برای چند ساعت تا غروب آفتاب در این مکان عمومی نگه‌داشتند. در این مدت وسایل شخصی از جمله تلفن‌های همراه آنان توسط طالبان ضبط و تمامی محتویات آن‌ها بازرسی شدند. طالبان از این دختران خواستند اقرار به فعلی کنند که هرگز مرتکب نشده‌اند: «فحاشی». این دختران که «شهامت رد این ادعای ناحق و نادرست در خون‌شان جاری است»، آن را رد کردند. طالبان برای به‌کرسی‌نشاندن این ادعای‌شان از تیزر (شوکر) استفاده کردند، دختران همچنان این ادعا را رد کردند. با تاریک‌ترشدن هوا، طالبان دختران را ابتدا به ریاست استخبارات شهری و سپس به زندان زنانه‌ی هرات منتقل کردند.

در پی انتقال این دختران به زندان، طالبان برای تعقیب و بازداشت نزدیکان آنان هم برنامه چیدند. تا این دم، طالبان نمی‌دانستند که خانواده‌ی این دختران در کدام نقاط شهر هرات زندگی می‌کنند. برای آنان ممکن‌ترین راه برای ردیابی خانواده‌ها، بررسی دفتر و تاریخچه‌ی تماس تلفن بازداشت‌شدگان بود. طالبان از این طریق به خانواده‌های دختران بازداشت‌شده تماس گرفتند و به آنان گفتند که با دختران در یکی از هتل‌های شهر اند. نیروهای این گروه خودشان را اختطافچی جلوه دادند و وانمود کردند که با دختران «پارتی (محفل) دارند».

آنان همچنین از ناچاری خانواده‌ها برای پیداکردن دختران، سوءاستفاده و از وابستگان زن دختران بازداشت‌شده درخواست‌های نامشروع کردند. یک نیروی طالبان به یکی از زنان عضو خانواده‌های افراد بازداشت‌شده می‌گوید: «همین جگه بیایی دیگه. خودی اختلاط کنیم. من چیز میزای می‌آورم.» وقتی که پاسخ رد به این فرد طالبان داده می‌شود، او ادامه می‌دهد: «[دختر بازداشت‌شده] وضعش خرابه. به شو از بس [شراب] بخورده (نوشیده)، همین جگه افتادیه. بیایین ببرین.»

وابستگان فرد بازداشت‌شده وقتی که به وعده‌گاه می‌روند، متوجه می‌شوند که طالبان برای بازداشت آنان دام گذاشته‌اند. آنان فورا از محل متواری می‌شوند و پس از نزدیک به ده روز دختران ربوده‌شده را در زندان طالبان پیدا می‌کنند.

برای آنان مثل اکثر زندانی‌های دیگر زندان‌های زنانه‌ی طالبان تا هفته‌ها بعد پرونده تشکیل نمی‌شود؛ یعنی افرادی با مشخصات آنان در این مدت در زندان طالبان ثبت نبوده‌اند. سرانجام آنان پس از سپری‌کردن چند ماه در زندان، با یک امضا روی ورق بدون محتوا رها می‌شوند. جرم‌شان «فساد اخلاقی» خوانده می‌شود؛ عملی که هیچ وقت آنان مرتکب آن نشده بودند و اسناد و شواهد هم برای آن وجود نداشت. این زنان تا اکنون توانایی این را هم نیافته‌اند تا بدانند زندان را به چه جرمی کشیدند و پیامد آن را به چه جرمی می‌کشند.

سپری‌کردن زندان طالبان برای همه‌ی آنان در جامعه‌ی سنتی افغانستان پیامد ناگوار داشت؛ به‌جای همدردی و التیام‌یافتن دردشان در بیرون از زندان، برچسپ خوردند. یکی از این دختران که در آستانه‌ی عروسی قرار داشت، خانواده‌ی شوهر از او به‌خاطر زندانی‌شدنش درخواست معاینه‌ی بکارت کرد. دختر و خانواده‌اش این درخواست را بی‌حرمتی تلقی کردند و حاضر به انجام معاینه نشدند. دختر طلاق گرفت و نامزدش با دختر دیگر عروسی کرد. دختران آموزش، خانواده‌ها و هرات را ترک کردند. از هیچ نهاد رسمی نیز برای آنان اعاده‌ی حیثیت نشد.

در هنگامی که این دختران در زندان زنانه‌ی طالبان در هرات زندانی بودند، بیش از صد زن دیگر هم آن‌جا زندانی بودند. آنان از ابتدایی‌ترین امکانات در این زندان برخوردار نبودند؛ پتو، لباس، مواد بهداشتی، ظرف و غذا کم داشتند. هر چند نفر از یک ظرف و پتو استفاده می‌کردند. وضعیت بهداشتی نیز بسیار بد بوده است و بسیاری از آنان به مواد بهداشتی دسترسی نداشته‌اند.

افزون بر آن، این زندانیان که برای اکثریت‌شان پرونده هم تشکیل نشده بود، به روش‌های خشن شکنجه می‌شدند. گاهی در سلول‌های انفرادی تاریک و نمناک انداخته می‌شدند و تا ۲۴ ساعت هم آن‌جا می‌ماندند و گاهی هم نگهبان مرد یکی از آن را زیر قمچین و شلاق می‌گرفتند تا این‌که از هوش می‌رفتند. این قصه‌ی هر روز زنان زندانی است.

یکی از این زنان که همواره مورد شلاق‌کاری طالبان قرار می‌گرفت، زنی بوده است که یک نیروی این گروه از او در هنگام بازداشت تقاضای لمس آلت تناسلی خود را می‌کند. زن اما از این کار خودداری و این نیروی طالبان را در هنگام بازجویی در برابر سایر نیروهای این گروه افشا می‌کند. همچنین دختر دیگری که از فراه‌رود فراه به‌دلیل خشونت خانوادگی از خانه فرار می‌کند و در هرات به چنگ این گروه می‌افتد، به‌گونه‌ای وحشتناک شکنجه می‌شود.

این دختر دچار اختلال ذهنی می‌شود و با وضعیت غیرعادی در زندان نگهداری می‌شود.

از پرورشگاه تا رقص برای زندانیان

تازه به ۱۵ سالگی پا گذاشته است. آزاد نیست. زندانی است. مشخص نیست در کجا و چگونه متولد شده است. حتا همین ۱۵ سالگی خود را از روی حدس مدیران پرورشگاهی که او در آن‌جا قد کشیده، تشخیص می‌دهد. این پرورشگاه پس از تسلط طالبان بر هرات، تعطیل شد و کودکان بی‌سرپرست و بی‌خویشاوند به ‌حال خود رها شدند. این دختر برای مدتی زباله‌گردی می‌کند. زباله‌گردی را از شدت گرسنگی آموخته است. او در زباله‌دانی‌های شهر دنبال هیچ چیز نبود جز تکه‌های نان خشک. از همان تکه‌های نان خشک در زباله‌ها، شکم خود را سیر می‌کرد. زباله‌گردان دیگر به او یاد دادند که از زباله‌ها می‌شود پول پیدا کرد و با پول آن غذای تمیز خورد. او به زباله‌گردی شروع می‌کند و نزدیک به یک ماه به این کار ادامه می‌دهد.

در روز بیست‌وهفتم یا بیست‌وهشتم زباله‌گردی، این دختر مصروف گذاشتن خریطه‌های حاوی بطری‌های آب معدنی و نوشابه روی صفحه‌ی باسکول خریدار بود که نیروهای طالبان سر رسیدند. آخرین خریطه را که روی صفحه‌ی باسکول گذاشت، نتوانست عدد صفحه‌ی نمایش را بخواند و نتوانست هم از چنگ نیروهای این گروه فرار کند. طالبان او را با زور داخل موتر نشاندند و به زندان زنانه‌ی هرات منتقل کردند.

او در چهاردیواری تنگ زندان طالبان گیر می‌ماند. طالبان او را به‌دلیل این‌که خویشاوند ندارد، از زندان آزاد نمی‌کنند. دختر در میان زنان زندانی می‌ماند و زندانیان او را به‌کار می‌گیرند؛ گاهی سر او ظرف می‌شویند و گاهی هم تشناب تمیز می‌کنند. اما وظیفه‌ی اصلی او رقص در خلوت پنهانی زنان زندانی از چشم طالبان و کارمندان زندان است. او با کف‌زدن‌های پنهانی زندانیان می‌رقصد و آتش به «سیگار» زنان می‌زند. گاهی هم خودش دود غلیظ سیگار را قورت می‌دهد.

او هیچ جرمی مرتکب نشده است؛ اما چون بی‌خویشاوند است و طالبان برنامه‌ای برای او و آینده‌ی او به‌عنوان زن ندارند، حق آزادی از این دختر سلب شده است.

سه زنی که توسط طالبان به اتهام فساد اخلاقی بازداشت شده‌اند. عکس: فرماندهی امنیه‌ی طالبان در هرات

ماه سنبله‌ پارسال، آفتاب به نیمه‌ی آسمان شهر هرات رسیده بود؛ زنی قدبلند و میان‌سال که چادر سیاه را دور سرش پیچانده، کنار راهرو یکی از رستورانت‌های شلوغ شهر جا خوش کرده بود. دست خود را به سمت هر مرد و زن می‌برد و پول می‌خواست؛ برایش جنسیت آدم‌ها مهم نبود. اما سرشت گدایی این است که با برانگیختن ترحم در آدم‌ها، از آنان پول بگیرد و برای انگیزش ترحم هم باید پیش هر مرد و زن التماس کند. پس از سقوط طالبان، این کار هر روزه‌ی این زن بوده است؛ گاهی یک جا و گاه جای دیگری.

قبل از تسلط طالبان، او در یکی از خانه‌های امن در شهر هرات نگهداری می‌شد. این زن قربانی خشونت‌های خانوادگی در شیندند هرات است. با تسلط این گروه که خانه‌های امن هم فروپاشید، او هیچ جایی جز خیابان و کنار راهرو رستورانت‌ها و هتل‌ها نداشت.

نیروهای گشت طالبان هنگامی که این خانم را دم در رستورانت و در گفت‌وگو با مردان می‌بینند، او را بازداشت و به یکی از پاسگاه‌های‌شان منتقل می‌کنند. در هنگام بازجویی، در مورد وابستگان او می‌پرسد. او ماجرا را شرح می‌دهد که بی‌کس است و در خانه‌ی امن بوده است. طالبان او را به زندان می‌اندازند. بعدها که پرونده برای او تشکیل می‌شود، جرم او «زنا» ذکر می‌شود.

زنان و دختران بی‌سرپرست و بی‌خویشاوند دیگر هم در این زندان طالبان نگهداری می‌شوند. آمار دقیقی از رقم این زنان و کودکان وجود ندارد؛ اما سال گذشته وزارت کار طالبان اعلام کرد که با تسلط این گروه از مجموع بیش از نُه هزار کودک بی‌سرپرست در پرورشگاه‌های دولتی، حضانت حدود سه ‌هزار نفر آنان را خویشاوندان‌شان به عهده گرفته‌اند. متباقی یا به حال خودشان رها شدند و یا هم در بعضی از پرورشگاه‌های فعال مانده‌اند.

دختران عاشق در زندان طالبان

سه‌ونیم سال قبل دختر یکی از نیروهای گروه طالبان در شیندند هرات با یک پسر از زادگاه خود عهد عاشقی می‌بندد. هر دو نمی‌توانند این رابطه را همگانی کنند. از عواقب برملاشدن عاشقی خود می‌ترسند؛ به‌ویژه این‌که پدر دختر بارها از شرکت خود در یک دادگاه صحرایی طالبان به افتخار یاد می‌کرد. دلدادگی آنان را از هرات فرار می‌دهد و به ایران پناه‌گزین می‌کنند. از هرات تا ایران قاچاقی می‌روند و تا پس از یک‌ونیم سال که دخترشان متولد می‌شود، با خانواده‌های‌شان ارتباط نداشته‌اند. تولد دختر آنان بهانه می‌شود تا دوباره با خانواده‌های‌شان ارتباط بگیرند. این مژده را به خانواده‌ها می‌دهند و چند ماه هم که می‌گذرد، روابط‌‌شان عادی‌تر می‌شود.

اما سال گذشته پس از تسلط طالبان بر افغانستان، این نیروی طالبان به ایران می‌رود و خانه‌ی دختر خود را پیدا می‌کند. او موضوع را به پولیس ایران اطلاع می‌دهد و خواستار تسلیمی دخترش به طالبان می‌شود. پولیس ایران بدون این‌که شوهر او را اطلاع دهد زن و دخترش را رد مرز می‌کنند. این عضو طالبان در هرات، دخترش را تحویل دادگاه طالبان می‌دهد و آنان نیز این زن و دخترش را به زندان می‌افکنند.

شهر هرات

دختر و پسر دانش‌آموز از غزنی، هنگامی که روابط عاشقانه‌ی‌شان سر زبان‌های اهالی روستا می‌افتد، راه سفر به ایران را پیش می‌گیرند. آنان نیز باید این راه را قاچاقی بپیمایند. تصمیم برای این سفر عجولانه، پنهانی و ناسنجیده گرفته می‌شود. ممکن دلیل آن نیز ترس از رسواشدن دو عاشق در حاکمیت طالبان بوده باشد.

آنان تا هرات می‌آیند. در هرات ترس از تعقیب و بازداشت‌شان کم‌تر می‌شود؛ فرصت می‌یابند که در اقامت‌شان در یکی از هتل‌های شهر در مورد آینده‌ی نامعلوم گفت‌وگو کنند. هر دو به توافق می‌رسند که در ایران باهم عروسی کنند و خانه‌ی مشترک بسازند. گفت‌وگو تا این توافق، کمی از اضطراب‌شان می‌کاهد. شوق و دلهرگی در آنان به‌هم می‌آمیزد و از این‌که نجات یافته‌اند خوشحال می‌شوند. فرصت می‌یابند تا پیداکردن قاچاق‌بر، لباس و وسایل مورد نیاز سفر را خریداری کنند و برای همین هر دو به بیرون می‌روند.

هنگامی که در مقابل فروشگاهی لباس می‌رسند، یک عضو طالبان راه آنان را می‌گیرد و می‌پرسد باهم چه نسبتی دارند. آنان می‌گویند خواهر و برادرند. این فرد باور نمی‌کند. پسر و دختر به عذروزاری می‌پردازند، اما فرد طالبان برای انتقال آنان به حوزه‌ی امنیتی جدی‌تر می‌شود و در مخابره درخواست کمک می‌کند. زمانی که نیروهای طالبان برای انتقال آنان به ساحه می‌رسند، پسر فرار می‌کند و دختر در چنگ طالبان می‌افتد. طالبان این دختر را به زندان زنانه‌ی هرات منتقل می‌کنند.

این دختر در زندان زنانه‌ی هرات وضعیت بدی را می‌گذراند. نمی‌داند پسر مورد علاقه‌اش به چه سرنوشت مواجه شد؛ همان‌طوری که کسی از زنده و مرده‌ی او در زندان زنانه‌ی هرات خبر نگرفت. او تنها و بی‌کس در چهاردیواری به‌شدت محافظت‌شده توسط طالبان زندانی بود. نمی‌دانست سرنوشتش به کجا می‌کشد؛ پرونده‌ای برایش تشکیل نشده است. معلوم نیست که آن‌جا تا ابد می‌پوسد یا سنگسار می‌شود یا هم دُره و شلاق می‌خورد و آزاد می‌شود. غم این بی‌سرنوشتی در او فوران می‌کند و سر به دیوار زندان می‌کوبد. ناله سر می‌دهد و مویه می‌کند. ناله و گریه‌ی دختر، او را به زیر قمچین و لگد‌ومشت نظامی میانه‌سال طالبان می‌کشاند.

از شکنجه‌گاه که برگردانده می‌شود، برای شکم گرسنه‌اش پیش زندانیان روزانه در مقابل ۲۵ افغانی کار می‌کند. با این مبلغ یک هفته چای و شیرینی دارد. بعد مجبور است دوباره در نوبت زندانی کارفرما، دست‌شویی تمیز کند. به‌خاطر جراحت از قمچین‌کاری طالبان نمی‌تواند دوش بگیرد و شپش گرفته است. با این حال، این دختر زندانی طالبان، به آزادی دل بسته است و آرزو دارد از زندان بیرون شود و به این نگرانی که بر سر معشوقش چه آمد، پاسخی بیابد.

نکاح اجباری زنان؛ «بی‌سرپرستان از طالبان‌اند»

در یکی از دانشگاه‌های هرات دانشجوی ممتاز بود. تازه چند وقت می‌شد که به سمستر دوم راه یافته بود؛ خوشحال از این بود که دانشگاه‌ها به‌روی‌شان بسته نشده است و می‌توانست به درس خود ادامه دهد. یک روز وقتی که او آمادگی برای رفتن به دانشگاه می‌گرفت، نیروهای طالبان دو طرف کوچه‌ی خانه‌ی او را بستند. طالبان این دختر را بازداشت و به توقیفگاه خود در فرماندهی امنیه‌ی این گروه در هرات منتقل کردند. او هیچ جرمی مرتکب نشده بود، اما فقط با یک شکایت، او را بردند.

طالبان این دختر را پس از بازجویی کوتاه به زندان انتقال دادند. او حدود دو هفته در زندان می‌ماند و سپس با نکاح اجباری به مردی تسلیم داده می‌شود که بارها به پیشنهاد او، پاسخ رد داده بود. نکاح براساس فیصله‌ی دادگاه طالبان در غیاب دختر صورت می‌گیرد. طالبان مبلغی را از مرد می‌گیرند و به خانواده‌ی دختر می‌دهند.

مرد متأهل و هم‌روستایی دختر است و دختر نیز هم‌سن‌وسال فرزند دوم یا سوم او است. خانواده‌ی دختر چند سال پیش به‌خاطر فشار این مرد برای ازدواج با این دختر، به شهر هرات کوچ کرده بود.

همچنین طالبان دختر جوانی را به‌خاطری زندانی می‌کنند که به ازدواج با یک پسر جوان مخالفت می‌کند. دختر در کودکی به‌نام این پسر هم‌سن‌وسالش شده بود. زمانی که این دختر بزرگ می‌شود، با این اقدام مخالفت می‌کند. خانواده‌ی پسر با تسلط طالبان به این گروه شکایت می‌کند. طالبان هم این دختر را ابتدا زندانی و شکنجه می‌کنند و بعد او را به‌‌گونه‌ای غیابی به نکاح خواستگارش درمی‌آورد.

طالبان این دختر را در زندان تحویل فرد خواستگار می‌دهد.

افزون بر این‌ها، زنانی در زندان زنانه‌ی طالبان در هرات به‌خاطر شکایات شوهران سابق‌شان زندانی بودند. در یک مورد، زنی با فرزند شوهر جدیدش زندانی بوده است که دو سال قبل از زندانی‌شدنش از شوهر سابق خود طلاق گرفته بود. طالبان اما این زن را به‌ جرم فرار از منزل زندانی کرده بودند.

نمونه‌هایی از این دست در سایر زندان‌های طالبان هم قبلا گزارش شده بود.

همچنین در ماه عقرب سال گذشته، طالبان یک روز دادگاه ۱۴ زندانی زن را در داخل زندان برگزار می‌کنند. از میان این افراد، ۱۴ نفر آنان زنانی بوده‌اند که سرپرست شرعی نداشته‌اند و بیشترشان هم قبل از تسلط طالبان، در خانه‌های امن نگهداری می‌شدند. طالبان آزادی آنان را به ازدواج با نیروهای این گروه مشروط می‌کنند. این زنان در یک صف در مقابل نیروهای طالبان قرار داده می‌شوند و از نیروهای طالبان خواسته می‌شود تا از میان آنان یکی را برگزینند.

در همان روز از میان این زنان، یک زن به شوهر گرفته و همان روز زمینه‌ی رهایی او از زندان فراهم می‌شود.

دیدگاه‌های شما
  1. افرادی زیادی در میان گروه طالبان هست وجود دارد که سو استفاده از صلاحیت و قدرت شان در پست و مقام حاکمیت نموده و دست درازی به زنان و دختران در کوچه و بازار و بخصوص در محبس ها که جای امن برای تجاوز و میل جنسی شان هست انجام می‌دهد
    تردید درین زمینه وجود ندارد و با پا پوش گذاشتن و در دام انداختن دختران جوان این ترفندهای نیرنگی را من در سالهای ۷۵ در همین محبس به جرم هزاره بودن زندانی بودم و شاهد چنین قضیه در بند زندان زنان..در محبس صنایع هرات

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *