گفت‌وگو با حضرت وهریز، کارشناس امور آموزش و پرورش

به‌تازگی دختران دانش‌آموز به درخواست وزارت معارف حکومت سرپرست طالبان بعد از یک‌ونیم سال محرومیت از آموزش آزمون عمومی صنف دوازدهم را سپری کردند. در این آزمون دانش‌آموزان به ۱۴۰ پرسش در جریان سه ساعت پاسخ دادند؛ آزمون سرنوشت‌ساز برای فراغت از مکتب و اشتراک در آزمون کانکور سال آینده.

این دانش‌آموزان بعد از اعمال محدودیت کرونایی، از سال ۱۳۹۹ خورشیدی تا اکنون از رفتن به مکتب بازمانده بودند. به‌گفته‌ی دانش‌آموزان، در سال ۱۳۹۹ خورشیدی آنان با دریافت «سؤال و جواب» آزمون صنف دهم را سپری کرده بودند و صنف یازدهم را به‌دلیل اعمال سیاست‌های آموزشی طالبان برای زنان بدون رفتن به مکتب و درس خواندن و آزمون ارتقا یافته بودند.

اطلاعات روز: آقای وهریز ممنونم که وقت می‌گذارید. از دید شما به‌عنوان فردی که در راستای آموزش کار می‌کنید و مکتب آنلاین دریچه را برای مقابله با محرومیت‌های آموزشی در افغانستان ایجاد کرده‌اید، چرا طالبان از دختران دانش‌‌آموز به یک‌بارگی آزمون عمومی صنف دوازدهم را بدون درس‌خواندن گرفتند؟

وهریز: هدف آموزش در کل آماده کردن نسل آینده برای ساختن زندگی در شرایط جدید است و نفس این هدف با ماهیت طالبانی در تناقض قرار دارد. طالبان با معیارهای پیش از صنعت چاپ آمده‌اند تا جامعه را شکل بدهند و این امری است ناشدنی. تا امروز این گروه نه تنها هیچ اقدام امیدبخش در جهتی که هدف آموزش معاصر است انجام نداده،‌‌ بلکه زمینه‌های آموزش‌های اساسی را نیز محدود کرده‌ است.

اطلاعات روز: چرا طالبان این اقدامات را انجام داده‌اند؟

طالبان خود شان را نمایندگان خدا می‌دانند و مدعی اند که مشروعیت‌شان را از خدا می‌گیرند. بنابراین، خود شان را نیازمند ذهنیت عامه‌ی مردم افغانستان نمی‌دانند و به فکر انزوای کشور نیستند. برای آنان همین کافی است که مردم نماز بخوانند، ریش داشته باشند و گیسوی زنان را نامحرم‌ها نبینند. وقتی تمام تلاش یک گروه که حاکمیت را در یک کشور در دست داشته باشد، همین‌ها باشند معلوم است که از آنان نمی‌توان انتظار دیگری داشت.

حاکمیت طالبان، به خودی خود بازگشت افغانستان به دورانی است که علم در دسترس یک گروه خاص قرار داشت؛ دوران پیش از صنعت چاپ. از همین‌رو است که عالم دین مثلا به نظر طالبان یک موجود فراتر از آدم عادی تلقی می‌شود و واجب‌الاحترام است. عالم دین جایگاهی دارد فراتر از استاد فیزیک یا کیمیا در دانشگاه. چنین تلقی‌ای تأثیرگزار است بر تدوین و اجرای هر نوع سیاست از جمله سیاست در زمینه‌ی آموزش و پرورش.

اطلاعات روز: آزمون صنف دوزادهم در این شرایط چه پیامد و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟

وهریز: چندی پیش با مؤلفان نصاب درسی ایران صحبت می‌کردم. آنان هنوز پس از چهل سال، آسیب بسته ماندن دانشگاه در جمهوری اسلامی ایران را جبران ناشده تلقی می‌کنند. از این‌جا می‌توان قیاس کرد که حکومت اول طالبان، آموزش بد‌کیفیت و گاه بی‌کیفیت در بیست سال جمهوریت و حاکم شدن دوباره‌ی طالبان، افغانستانی را که پیش از آن هم حرف زیادی برای گفتن در افزایش سرمایه‌ علمی بشر نداشت، در کجا قرار می‌دهد.

در آنچه به امور دنیوی ربط دارد، طالبان ظرفیت برنامه‌ریزی را ندارند. به همین دلیل، کار آنان بیش از آن‌که به یک برنامه‌ریزی هدفمند ربط داشته باشد، تصمیم ناگهانی چند ملا است که میان صحبت‌های معمولی‌شان ناگهان به این نتیجه رسیده‌اند که آزمونی از دختران صنف دوازدهم بگیرند و به مردم افغانستان و دنیا بگویند که ببینید ما مخالف آموزش دختران نیستیم! طالبان سطح توقع را از خود تا آن‌جا پایین آورده‌اند که بگذارید مثالی بدهم. ما تعجب می‌کنیم اگر میمونی را ببینیم که پیش از غذا خوردن برود و دست خود را بشوید. و این کار میمون را تحسین می‌کنیم. این اقدام طالبان، شبیه همان دست شستن میمون پیش از پوست کردن کیله است. و حالا این میمون توقع دارد، ما برایش کف بزنیم و دست شستن او را نشانه‌ی تکامل شعور و توانایی‌اش تلقی کنیم.

از به‌کار بردن این مثال نه چندان مناسب به‌عنوان کسی که ادبیات فارسی و روسی و مهارت‌های دیپلوماتیک تدریس کرده، متأسفم. اما رفتار بیابانگردانه و غارنشینانه‌ی طالبان آیا می‌گذارد با لحن دیگری در مورد این گروه صحبت کرد؟ توجه داشته باشیم که دانش‌آموز امروزی، این‌طوری بی‌آمادگی  برای سپری کردن آزمون نمی‌رود. از فراغت من از مکتب بیش از سی سال می‌گذرد. حتا ما در آن عهد عتیق، فرصت دوروزه برای سپری کردن هر آزمون داشتیم. حالا هفده مضمون در یک جلسه‌ی سه‌ساعته برنامه‌ای است که فقط یک طالب می‌تواند به آن فکر کند و آن را مناسب بداند.

اطلاعات روز: برای مبارزه با این روند، چه کار باید انجام داد و خانواده‌ها چگونه می‌تواند از روند آموزش دختران حمایت کنند؟

وهریز: این سؤال اساسی است. به نظر من، نباید منتظر این بود که طالبان بازهم اسامه بن لادنی پیدا کنند یا خودشان عمل تروریستی کلانی مانند آنچه در یازده سپتمبر ۲۰۰۱ اتفاق افتاد، انجام دهند تا صبر و حوصله‌ی پایان‌یافته‌ی دنیا یا یک ابرقدرت موجب تغییری در افغانستان شود.

اشتباه کلان ما در تمام پنجاه سال آخر همین بوده است. ما خود زمینه‌ی هیچ تغییری را فراهم نکرده‌ایم. برای هیچ تغییری آمادگی نداشته‌ایم و از این رو، تغییرات معمولا ما را غافل‌گیر کرده است. این غافل‌گیری را می‌توان در پایان کار داکتر نجیب‌الله و پیروزی مجاهدین مشاهده کرد. همچنان که در برچیده شدن گلیم نظام طالبانی در ۲۰۰۱.

به فهرست وزیران معارف بیست سال جمهوریت نگاه کنید. چند نفر از آنان آمادگی و ظرفیت مدیریت آموزش و پرورش را در کشوری بحران‌زده‌ی ما داشتند؟ جز یکی از آخرین وزیران که در رشته مدیریت آموزش و پرورش دکترا داشت، باقی همه افراد تصادفی بودند و بازده‌ی کارشان متأسفانه رقت‌آور است. این را با به یادآوردن سطح سواد دانش‌آموزان خودم در دانشگاه‌های افغانستان می‌گویم. کسانی هم که خوش درخشیده‌اند و خوب درس خوانده‌اند، به‌دلیل مدیریت درست معارف نبوده است. چنین است که می‌گویم ما آمادگی ساختن زندگی بهتر و جامعه‌ی بهتر را در سطح ملی هرگز نداشته‌ایم. اگر می‌داشتیم، آن بیست سال فرصتی خوبی بود که جامعه طالب‌ناپذیر شود.

حالا اگر می‌خواهیم اشتباه‌های گذشته را تکرار نکنیم، باید برای فردای بدون طالب آمادگی بگیریم. به دختران و پسران ما با استفاده از همین فرصت‌های اندکی که داریم، زمینه‌ی آموزش را فراهم کنیم. درست است که وضعیت نومیدکننده است. برای آوردن امید، نخستین گام این است که زمینه‌ی رفع نومیدی را فراهم کنیم. باغبانی که نهال غرس می‌کند، به آینده امید دارد. این درس را باید از باغبان بگیریم. اگر می‌خواهیم فردای کشور در دست کسانی نباشد که مانند آن رییس بانک یا وزیر مخابرات و وزیر معارف آخر غنی و خود غنی که به زبان مادر‌ی‌شان -به زبان‌های رسمی کشورشان- قادر به صحبت نبودند، این آدم‌ها را از امروز تربیت کنیم.

آیا امکان چنین کاری هست؟ در شرایط نبود نان، نبود کار، نبود یک ذره آرامش خاطر؟ می‌دانم سخت است اما این امکانات را باید بسازیم. خود ما. بدون چشم‌داشت کمک دیگران. اگر برای تمام رژیم‌های افغانستان که من دیده‌ام، یک مخرج مشترک بخواهیم پیدا کنیم، بی‌مسئولیتی یکایک آن‌ها همان مخرج مشترک شان است. همه‌ی آن‌ها منتظر بوده‌اند «دستی از غیب برون آید و کاری بکند». و این مخرج مشترک ما را به خاک سیاه نشانده است. ببینید، وقتی من بتوانم، بدون هیچ نوع فندگیری و ان‌جی‌او بازی، فرصت آموزش را برای صدها دانش‌آموز در گوشه و کنار افغانستان و بیرون از افغانستان مهیا کنم، هر کس دیگری هم می‌تواند. غیر از دریچه، ده‌ها مکتب زیرزمینی و آنلاین همین حالا در افغانستان وجود دارند. پیدا کردن چنین مکاتب‌ کار خود آن دانش‌آموزان‌ و پدران و مادران‌شان است.

حمایت از کتاب‌خواندن کودکان، پیدا کردن کتاب خوب و تشویق دختران کارهای سختی نیستند و از هر آدمی برمی‌آید. ما ممنون پدران و مادرانی هستیم که دختران‌شان را به مکتب دریچه می‌فرستند. ممنون آموزگارانی هستیم که وقت می‌گذارند و برای درس دادن به این دختران آمادگی می‌گیرند. این پدران و مادران و این آموزگاران بر روی واقعیت زشت و پلید امروزی سیلی می‌زنند و شمعی در تاریکی می‌افروزند. با همه‌ی این نومیدی‌ها، امروز دسترسی به کتاب در افغانستان خیلی آسان‌تر و ارزان‌تر است تا دوران کودکی و نوجوانی من.

حالا اگر می‌خواهیم فردای دیگرگونه‌ای داشته باشیم، مقدماتش را باید امروز فراهم کنیم. آماده کردن زمینه‌ی آموزش برای دختران از الزام‌های اصلی تغییر فردا است. هر پدری، هر مادری و هر برادری می‌تواند امروز در بهتر ساختن فردا کاری کند. فقط تصور کنید اگر ما آمادگی، شعور و سواد استفاده از فرصت را در بیست سال آخر می‌داشتیم، افغانستان امروز در چه وضعیتی می‌بود.

اطلاعات روز: آقای وهریز ممنون از این‌که وقت گذاشتید.

وهریز: تشکر از شما.