دلافروز انوری هستم. دانشجوی سال دوم دانشگاه بودم و روابط بینالملل میخواندم. روزهای آخر آزمون سمستر سوم ما بود. دیشب مصروف آمادگی آزمون بودم که تلفنم زنگ خورد. تلفن را برداشتم، صدای گریهای یک همصنفیام به گوشم آمد. پرسیدم: «حرف از چه قرار است؟» گفت: «بدبخت شدیم. دانشگاهها را بسته کردند.» فکر کردم مُردم! شب تا صبح نخوابیدم. مانند چوچهماهی در روغنِ داغ تپیدم.
آرزوهای بزرگی در سر داشتم. اما انگار دارم برای هميشه بدبخت و نابود میشوم. این تنها حرف و احساس من نیست. حرف و احساس میلیونها دختر محروم افغانستان است که حتا اجازهی رفتن به مکتب و دانشگاه را ندارند. این کار یکشبه صورت نگرفت. از طریق یک پروسهی طولانی و کاذب زیر نام «پروسه صلح» صورت گرفت.
مخاطب این نامهی من سازمان ملل، کشورهای بزرگ دنیا، از جمله امریکا، کشورهای اسلامی، مردهای افغانستان و حتا زنان دنیا است. شما به ما «خیانت» کردید. ما را در یک تنور داغ فرو بردید و همه خود را کر و کور جا زدید، فرار نمودید یا هم سکوت کردید. البته تنها به فرار و سکوت بسنده نکردید، حالا پول هم میفرستید تا کورهی آتشین جسدهای دختران و زنان بیچارهی افغانستان سرد نشود.
صادقانه میگویم، شما حتا یک گام عملی برای رهایی و نجات ما برنداشتید. ما را با شعارهای دروغین توییتری بیشتر فریب دادید و زبانههای آتش جهنمِ بهنام افغانستان را بیشتر ساختید. من به انسانیت شما شک دارم. شما چطور در برابر دختران و زنان خود ایستاد میشوید و دم از عدالت، برابری، آزادی و خدمت میزنید؛ در صورتی که نتیجهای کار شما محروم ساختن نزدیک به بیست میليون زن و دختر افغانستان از پایینترین حق و حقوق شان است. این ثمرهی کار شما است که ما در یک سالونیم گذشته پیوسته محروم، سرزنش و تحقير میشویم. خجالت بکشید! شرم کنید!