[یادداشت روزنامه اطلاعات روز: اطلاعات روز دیدگاههای مختلف در مورد مسائل گوناگون جامعهی افغانستان را بازتاب میدهد. این دیدگاهها لزوما منعکسکنندهی نظر و موضع اطلاعات روز و گردانندگان آن نیستند. اطلاعات روز فقط مجالی برای بیان دیدگاهها فراهم میکند و دربارهی دیدگاههای وارده نفیا و اثباتا موضعگیری نمیکند. تمام دیدگاههای بیانشده در مقالات و یادداشتها و صحت و سقم ادعاهای مطرحشده به خود نویسندگان مربوط است. اطلاعات روز از نقد دیدگاههای منتشر شده در بخش مقالات وارده نیز استقبال میکند.]
زندگی در تبعید و مسافرت با دلِ ناخواسته شدیدا شکنجهدهنده است. وقتی رخت میبندی و به مقصدی راه میافتی و میدانی که پارهای از تنت را جا گذاشتی، دیگر این سفر تنها سفر نه بلکه آمیزهای از حسرت، درد و دوری است. من چندی پیش حسب معمول با پدرم صحبت میکردم. وقتی پرسیدم حال تان چطور است؟ و از کار و مصروفیت شان پرسیدم؛ پاسخ شان هرچند به ظاهر عادی بود ولی پر از درد و حسرت روزهای گذشته بود. من از یک پدر مسئول با سواد و با کولهباری از تجربه شنیدم: «حال ما خوب است، هرچند مردم روزگار خوش و سفرهای رنگین ندارند، ولی محل مأموریت ما اندک بهتر است. چون رییس ما مثل سایر اعضای گروه طالبان به ریش و طرز پوشش ما کاری ندارند.» وقتی این جملات را شنیدم شدیدا شوکه شدم. طالب خواست انسان افغانستان را چقدر پیش پا افتاده و ابتدایی ساخته است. مردم اکنون برای بقا و گذراندن شب و روز خود فکر میکنند.
طالبان با وضع کردن شرایط سختگیرانه و غیرانسانی، مسیر زندگی عادی مردم را تغییر دادهاند و تلاش دارند که همهی مردم آراسته با طرز فکر آنها باشند. مواجههی ما در این میان با طالب و عملکرد طالب است. هرچند ایستادگی در برابر عملکردهای روزانهی طالبان امر ستودنی است، اما بهخاطر قاعدهمندسازی مبارزه باید میان دود و آتش، دومی را انتخاب کرد. تا چارهای برای خاموشی آتش نکنیم دود همواره در فضای ما میپیچد. طالب معجونی از افراطیت مذهبی، استبداد و خونریزی است. هر نوع انتظار بهخاطر تغییر و تعامل با این گروه بیهوده و بیثمر است. دیده میشود طالبان تراوشات ذهنی حاکمان جمهوریت پیشین را هنوز نشخوار دارند و روی اصطلاح «طالب خوب و بد» هزینه میکنند.
نسل نو و جامعهی روشنفکری افغانستان باید روش ایستادگی در برابر طالب و شیوهی دادخواهی را در مجالس سیاسی و نشستهای بینالمللی هدفمند بسازند. ما با کلیتِ بهنام طالب مشکل داریم نه با عملکردش. هر نوع خواست از طالب برای تغییر و تن دادن به خواست مردم در واقع مشروعیتبخشی به این گروه تروریستی است. زمانی ممکن است در برابر گروه یا جریانی مبارزهی مدنی و نافرمانیهای مدنی را عملی بسازیم که حداقل جریان حاکم به مدنیت اعتقاد داشته باشد. طالب براساس یک توطئه و شکست سیاسی فعلا حاکم است و قلمرو افغانستان را مفتوحه، انسان این کشور را اسیر و داشتههای مملکت را غنیمت میشمارد. با چنین گروهی کنار آمدن و دلبستن برای تغییر توهم و خودفریبیای بیش نیست. بهخاطر رهایی از آفتِ بهنام طالب باید کلیت این گروه را نشانه گرفت نه فقط عملکرد روزهای اخیر و گذشتهاش را.
طالبان و بازی مکتب و دانشگاه
باز شدن و بسته نگه داشتن مکاتب و دانشگاهها برای طالبان مصرف سیاسی و درونگروهی دارد. آنها روی ابتداییترین و اساسیترین حق مردم قیمت گزاف سیاسی گذاشتند تا سودجویی بیشتر کنند. جدای از اعتقاد ایدئولوژیک، طالبان عامدانه معمای باز شدن و بسته نگه داشتن مکاتب و دانشگاهها را پیش کشیدند تا اهداف خوابیده و زیرزمینیشان تأمین شود. بهباور نویسنده، طالبان با اجرای بازی مکتب، دانشگاه و زن دنبال چهار هدف مهم و استراتژیک برای خودشان هستند. یک، برجستهسازی بحث آموزش و تقابل نسل نو و نسل اول طالب. دو، دادخواهی درونگروهی و سفیدسازی بعضی چهرهها. سه، مهندسی بحث مکتب و دانشگاه و امتیازخواهی از جامعهی بینالمللی. چهار، شکلدهی ائتلاف ظاهرا ارزشی و محتوایی روی مبحث آموزش میان شاخهی حقانی و ملا یعقوب.
طالبان عملا از ریزش ساختاری و اختلافات میانگروهی رنج میبرند. آنها در بیشتر از یک سال گذشته حداقل نظم سلسلهمراتبی و چگونگی کارکرد سیستم بروکراسی پاسخگو برای خود را شکل داده نتوانستند و هر روز بیشتر از روز قبل دامنهای اختلافات گسترده میشود. در تازهترین مورد ظاهرا چهرههای از میان طالبان با تصمیم شخصی بهنام ملا هیبتالله و اندیوالان سیاسیاش سر مخالفت گرفتند و دستور او مبنی بر بسته شدن دروازههای مکاتب و دانشگاهها بهروی دختران را به چالش کشیدند. گفتههای وجود دارد که ملا یعقوب و سراجالدین حقانی روی این مورد به قندهار سفر کردهاند تا با شخصی هبتالله صحبت کنند. این همراهی سه پیام روشن دارد: یک، نفس حضور حقانی و ملا یعقوب ظاهرا بازگوکنندهی مخالفت با رهبران سنتی و نسل اول طالب است و در ادامهی این همراهی نوع ائتلاف محتوایی میان شاخهی حقانی و ملا یعقوب را نشان میدهد و تلویحا میفهمانند که طالب خوب و بد وجود دارد.
در این میان سازمان استخبارات پاکستان با راهاندازی بازی دوگانه دنبال استحکام بیشتر اشراف خود در میان رهبران سنتی (نسل اول) و نسل دوم طالبان است. آنها برای رهبران سنتی و افراطی طالب توصیه میکنند تا با وضع شرایط سختگیرانه جایگاه خود را مستحکم بسازند و از سوی دیگر برای شاخهی حقانی و ملایعقوب توصیه میکنند تا با ویتو کردن دستورات و اوامر رهبری، چهرهی میانه و اصلاحپذیری از خود نشان بدهند تا زمینهی تعامل و شناخت شان توسط جامعهی بینالمللی اندک نزدیکتر شود.
اما برما لازیم است تا فریب خدعه و نیرنگ طالب را نخوریم. بدیهی است که در قاموس طالب آشتی با مردم و طرفهای سیاسی وجود ندارد. طالب ثمرهی مدارس پاکستانی و منبع شرارت و تروریسم منطقوی و جهانی است. در افکار طالب جایی برای مدنیت و دیگرپذیری وجود ندارد. آنها در یک نظم بسته و دگماندیشانه پرورش یافتهاند و همهی ارزشهای انسانی و دموکراتیک برایشان تعطیل است.
سخنی با زن افغانستانی
پس از تسلیمی افغانستان بدست گروه تروریستی طالبان، هیچ محتوای سیاسی-اجتماعی جذابیت و مقبولیت ندارد الی ایستادگی زن افغانستانی برای عدالت و برابری. زن افغانستانی محتوای قشنگ تاریخ ما است. آنها به قیمت خون، شکنجه و به بند کشیدن ایستادند و برای ما آبرو شدند. لازم است مردم افغانستان و جامعهی بینالمللی باید این مبارزات را به رسمیت بشناسند و از جنبشهای آزادیخواه با محوریت زنان حمایت کنند. بانوان افغانستان بیشتر از یک سال در خیابانها حماسه آفریدند و فریاد «نان، کار، آزادی» سر دادند. نادیدهگیری این مبارزات و قربانیهای آنان از سوی جامعهی بینالمللی، اقدام غیرانسانی و تلویحا حمایت از تروریسم، افراطیت و جهان غیرعادلانه است. هرچند میدانیم زنان و دختران در افغانستان هدفمندانه بیرون میشوند و در برابر ستم کنونی از جان مایه میگذارند، اما باید اذعان نمود بیشتر از اینکه برایند کار طالب آسیبِ برای زنان و جامعه باشد، کلیت طالب آسیبرسان و نقطهی تاریک است. طالب با زنان آشتیناپذیر است. فکر طالب هنوز از عصر بردهگیری، جنس دوم و ناقصالعقل بودن زن تعدیل نشده و هنوز که هنوز است محاسبهی طالب با زن بهعنوان جنس دوم صورت میگیرد. بنا مبارزات زنان باید متمرکز روی نفس حضور و بستهی بهنام طالب باشد نه عملکردهایش.
آنچه در این یادداشت ادعا شده این است که بحث باز شدن و بسته نگه داشتن مکاتب و دانشگاهها برای طالبان مصرف سیاسی و درونگروهی دارد. گاهی ما ناخواسته سربازان تبلیغاتی دشمن میشویم و روی موضوعاتی تمرکز میکنیم که خواستهی اصلی گروه مخالف ما است. طالبان با بسته نگه داشتن دروازههای نهادهای آموزشی بهروی دختران دنبال امتیازگیری از جامعهی جهانی است. آنها با تدوین نقشهای دنبال بازی برد-برد هستند. احتمالا در کوتاهمدت ولی با کسب امتیاز بزرگ تن به باز کردن دروازههای نهادهای آموزشی بهروی دختران بدهند، اما ماجرای اصلی بسته بودن نه، بلکه باز بودن دروازههای نهادهای آموزشی با محتوای ذهنی طالب است. آنها نصاب ناب اسلامی با الگوگیری از مدرسهی حقانیه میخواهند. بهصورت قطع باز شدن مکاتب و دانشگاهها و وضع تعدیلات در نظام آموزش افغانستان با ابتکار طالب زیانبارتر از بسته بودنش است. باید یادآور شد که طالبانیسازی نظام آموزشی آفت نسلی دارد و دستگاه آموزشی طالب جز شستوشوی مغزی جوانان و نوجوانان کارایی دیگری ندارد.
نگاه طالبان به دانشآموزان بهعنوان سربازان آینده است. آنها تلاش دارند تا جوانان و نوجوانان از کاروان توسعه و تکنالوژی روز باز بمانند و فرصت سربازگیری در میان نسل نو سهلتر شود.