اشرف غنی؛ یک سیاست‌مدار نویدبخش در افغانستان

نویسنده: دیدیِر شودِت، پژوهشگر در «AISS» (کابل)‌، محقق از راه دور در «IPRI» (اسلام‌آباد) و کارشناس مناطق هم‌جوار افغانستان (پاکستان، ایران و آسیای میانه)

ترجمه از فرانسوی: نسیم ابراهیمی

منبع: لوهیوفینگتون پُست

29 سپتامبر 2014، اشرف غنی، مرد 65 ساله، به عنوان دومین رییس جمهور افغانستان‌ پس از سقوط رژیم طالبان، به کرسی ریاست جمهوری این کشور تکیه زد. با این حال، این یک حرف گزاف نخواهد بود که بگوییم، رسیدن اشرف غنی به چنین پُستی، دشوار و به‌دور از تصور بود. او قبلا نیز در انتخابات سال 2009 شرکت نموده بود که در آن زمان، عبدالله عبدالله، رقیب اصلی وی در انتخابات امسال، در مقام  دوم قرار گرفت؛ در حالی ‌که  وی تنها 4 درصد کل آرا را به خود اختصاص داده بود. در همین انتخابات بود که وی لقب «زن بوش» را به‌خود گرفت. مخالفان و رقیبان وی، اقامت وی را در مدت 24 سال اخیر پس از سال 1977 در خارج از کشور، مورد انتقاد قرار می‌دادند؛ دورانی را که بدترین شرایط در تاریخ معاصر افغانستان برای کشور خوانده‌اند. اما برای دانستن و پی بردن به توانایی‌های وی، باید گذشته‌ی سیاسی ایشان را در خارج از کشور مرور کنیم. در این مورد شکی نیست که افغانستان در دستان خوبی قرار گرفته است.

اشرف غنی، یک چهره‌ی شناخته شده‌ی دانشگاهی است که توانست یک زندگی آرام را در ایالات متحده‌ی امریکا بر‌گزیند. مجله‌ی بریتانیایی «Prospect‌»، در سال 2013‌ وی را یکی از متفکرین مهم معاصر معرفی نمود. او تابعیت امریکایی داشت؛ اما پس از آن‌‌که به فعالیت‌های سیاسی در کشورش آغاز کرد، از آن تابعیتش دست کشید. از سال‌های 2002 تا 2004، وی به عنوان یکی از نیروهای اساسی بازسازی، در وزارت مالیه بود. برنامه‎های فقرزدایی وی معجزه نکردند؛ اما واقعا در این مدت چیزهایی را که در جریان جنگ‌های بی‌پایان داخلی ویران شده بودند، بهبود بخشید. وی، پول جدید را در افغانستان ترویج کرد و هم‌چنان یک سیستم مالیه‌دهی را راه‌اندازی کرد. وی زندگی سختی را تجربه کرده است؛ به دلیل مریضی سرطان، از کنار مرگ گذشته است (وی به اثر همین مریضی یک قسمت از معده‌ی خود را از دست می‌دهد). احتمالا یکی از ویژگی‌های قاطعیت وی نیز، ‌همین دلیل است. او در زمانی که وزیر مالیه بود، شهرت یافت. اما او با سرسختی، اجازه نمی‌دهد‌ کارهای خوبی ‌که در زمان وزارتش انجام داده است، مخدوش شوند و به فراموشی سپرده شوند. از سوی دیگر، او با کارکردهایش، یک فرد عمل‌گرا به نظر می‌رسد. وی در خواسته‌های خود انعطاف‌نا‌پذیر است و همیشه روی خواسته‌های خود استقامت می‌کند.م بهترین نمونه‌اش این است که وی در رأس ‌کشوری همانند افغانستان قرار گرفت. در نزد رییس جمهور جدید، چندین نکته‌ی مثبت و برازنده‌ وجود دارند که می‌توانند افغانستان را به‌سوی ثبات سوق دهند:

ــ در ابتدا، وی دیپلمات‌های غربی را به چالش می‌کشد، به‌ویژه در موارد غیر‌رسمی‌… اما چرا؟ چون وی نمی‌خواهد ‌سرش را در مقابل آن‌ها پایین نگه‌دارد. او یک فرد توانا است و مشکل کشور‌ش را بهتر از خارجی‌ها می‌داند. در این مورد با عکس‌العمل‌های خارجی‌ها که می‌گویند این کشور را نجات داده‌اند، مواجه می‌شود. آیا این یک کار خوب است که غنی انجام می‌دهد؟ چون در افغانستان، حس وطن‌گرایی توأم با خشم و نا‌راحتی در مقابل غرور خارجی‌ها قرار می‌گیرد، این یک واقعیت آشکار است که فراتر از پرسش‌های اتنیکی و موقعیت‌های سیاسی قرار می‌گیرد. بدون شک، هم‌پیمان‌های غربی از غنی توقع رفتار احترامانه ‌دارند. اما‌ احترام، فرمان‌برداری گفته نمی‌شود. افغانستان یک کشور آزاد و مستقل است. کنش‌های انجام یافته از سوی طالبان، نمایان‌گر وطن‌گرایی واقعی افغانستانی را نشان می‌دهد.

‌ــ از سوی دیگر، او مشکلاتی را که اکنون در کابل مورد انتقاد قرار دارند، می‌داند: نوع کمک‌ها از سوی غربی‌ها و نحوه‌ی مصرف آن. وی در یک مصاحبه‌اش با بی‌بی‌سی با اشاره به این مشکل، چنین گفت: «زمانی که یک مکتب از سوی افغانستانی‌ها اعمار می‎شود، هزینه‏ی آن ‌50000 دالر می‌شود و زمانی ‏که همین مکتب با همکاری غربی‏ها اعمار شود، هزینه‎ی آن به 250000 دالر می‎رسد». نحوه‏ی استفاده‌ی خراب از کمک‌های بین‌المللی، فسادی را بار می‏آورد ‌مجبورا مردم هزینه‌ی آن را متقبل می‌شوند. از سوی دیگر، همین دلیل باعث می‏شود که علاقه‌مندی به بازسازی، از بین برود. در واقع، به هر اندازه که زمان می‌گذرد و کابل کمک‏های بیش‌تری را دریافت می‎نماید، استفاده‌جویان و منفعت‌طلبان از آن سود می‏برند. در حال حاضر، سرازیر شدن کمک‏های خارجی پیش از آن‌که یک ‌سهولت را برای مردم بار بیاورد و زندگی روزمره‏ی خود را با آن بهبود بخشند، به یک آفت و بلا مبدل شده است و منبع در‌آمدی برای فرصت‌طلبان شده است. رییس جمهور افغانستان اگر هم‏کاران بین‌المللی را به یک شیوه‏ی کارساز مورد انتقاد قرار دهد، در نحوه‏ی مصرف بی‎نهایت کمک می‌کند. به نظر می‏رسد که اشرف غنی در این بخش توانایی خود را دارد.

به‌طور عموم می‏توان گفت که این مرد، برای مبارزه علیه فساد، آماده است. در این مورد خودش نیز گفته بود که نمی‌توانیم انتظار ریشه‌کن شدن فساد را در یک روز ‌داشته باشیم، حتا در چندین سال نا‌ممکن است. اما در زمان پیکارهای انتخاباتی‌اش گفته بود، کشور در زمان ریاست جمهوری‌اش در مدت پنج‌سال‌ خیلی پیشرفت می‌کند. بدون شک، بعضی از منفی‎گرایان غربی، روی این نکته، رییس جمهور جدید افغانستان را به بی‌کفایتی متهم می‌کنند. اما باید گفت که نگریستن به گستردگی و وسعت کار، نه بی‎کفایتی است و نه خودپسندی و خودخواهی.

ــ اشرف غنی توانایی آن ‌را دارد که تنش‎های داخلی جامعه‌ی افغانستان‌ را کاهش دهد. در زمان انتخابات، وی به‌طور آشکار‌ به عنوان کاندیدای جامعه‏ی پشتون معرفی شده بود. چنان‌چه که پسوند نام «احمد‌زی»، وابستگی قبیله‌ای وی را نشان می‎داد. تعدادی از طرف‎داران وی، آشکارا روی ناسیونالیزم پشتونی کار کردند، آن‌چه که به مزاق دیگر اقوام افغانستان خوش نمی‌آید. اما این مسئله در پیروزی نهایی وی نقش مهمی را بازی کرد. این نا‌ممکن نبود که طالبان که خودشان پشتون اند، در مناطق‌ تحت نفوذ‌شان بود و برای آوردن بیش‌ترین رای برای این کاندیدای پشتون، نقش ایفا کردند. بدون شک، این کار آن‌ها در تقابل با عبدالله عبدالله که کاندیدای اقوام تاجیک و هزاره پنداشته می‌شد، صورت گرفت. اما غنی می‎خواهد در کشورش نقش انسجام دهنده را بازی کند. رقیب وی، عبدالله عبدالله، نخست‌وزیر دولت وحدت ملی می‎باشد. هر‌دوی‌شان در حکومت وحدت ملی مسئول اند و نقش اجرایی دارند. اگر این‏ها بتوانند جلو تند‌روان و افراطیان را که در تیم‎های‌شان وجود دارند، بگیرند. آن‏ها می‌توانند ‌یک هم‌بستگی و آشتی را در میان اقوام مختلف افغانستان به میان آورند.

ــ در پایان، در سیاست خارجی، وی یک واقعیت‌نگر است. او باید یک رییس جمهور وطن‌گرا باشد. او باید از رفتن به مسیرهایی که حامد کرزی، رییس جمهور پیشین، با افراط گام گذاشته بود، خود‌داری کند. رییس جمهور پیشین، در زمان پایان‌ ریاست جمهوری‌اش، به‌طور افراطی و اغراق‌آمیز، علیه امریکا و کشورهای همسایه؛ چون ایران و پاکستان اتهام می‌بست. در مقایسه با این سیاست، غنی پذیرفته است که برای رسیدن به یک افغانستان با صلح و ثبات باید با پاکستان کار کرد و ‌از مخالفت‎های سیستماتیک و بی‌ثمر خودداری کرد. توانایی دفاع استخباراتی در مقابل پاکستان، مثل یک کوزه‎ی سفالی در مقابل یک کوزه‏‎‌ی فلزی است. کار روی این مورد، دراز‌مدت و طولانی است. در مقابل، هر‌دو کشور دشمن مشترک دارند: طالبان افغانستانی و طالبان پاکستانی. با وجودی‌ که این دو گروه از هم متفاوت اند، اما از هم‌دیگر ‌حمایت می‌کنند و هر‌دوی این گروه‌ها از نا‌امنی‌های مرزی میان افغانستان و پاکستان و هم‌چنان از تولید و قاچاچ هیرویین بهره می‌برند. غنی برای حل مسئله‌ی افغانستان، دست دراز کردن به‌سوی اسلام‌آباد را تنها راه منطقی و ممکن دانسته است. هم‌چنان، افغانستان به‌طور مستقیم‌ به بحر راه ندارد و پایداری اقتصادی آن منوط به مصلحت‌های گونگون همسایه‌های آن می‌باشد. تنها راه مثبت و منطقی برای پایداری اقتصادی این کشور، این است که باید به یک زون بزرگ ترانزیتی میان کشورهای خاور میانه، آسیای میانه و آسیای جنوبی مبدل شود. از این‌رو، باید با تمام کشورهای منطقه روابط دوستانه داشته باشد. عبدالله و غنی، روی همین نکته با هم‎دیگر توافق نظر دارند، آن‌چه که در دولت وحدت ملی با مانعی مواجه نیست، همین سیاست خارجی است.

با این خصوصیت انکارناپذیر، بدون شک، چالش‌ها از بین نرفته‌اند. غنی، همانند دیگر سیاست‌مداران (نه در افغانستان) می‎تواند به آرزوها و امیدهای مردمش پی ببرد. اما تا هنوز، هیچ کارتی بازی نشده است. شرایط و موقعیت وی نشان می‌دهد که چالش‌های زیادی فرا‌روی وی قرار دارند. شانس و اقبال دیپلماسی فرانسوی در این است که از اداره‌ی جدید افغانستان‌ حمایت کند و برای ثبات این کشور کمک نماید؛ آن‌چه که در حال حاضر آن را به فراموشی سپرده‌اند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *