طالب مهربان: ظلم بر آدمیان و رحم بر پرندگان

در خبرها خواندیم که مسئولان اداره‌ی محیط زیست طالبان برای پرندگان دانه پاشیده‌اند. چرا؟ برای این‌که فصل برف و سرماست و این پرندگان نیازمند غذایند. طالبان حیات را دوست دارند و از محیط زیست حفاظت می‌کنند؛ نمی‌خواهند پرندگان را گرسنه و مضطر و در خطر مرگ ببینند.

حال، سؤال این است: فرض کنیم که ماجرا همین است و طالبان واقعا به زندگی پرندگان و حفظ محیط زیست این‌قدر اهمیت می‌دهند؛ محیط زیست برای چه؟ چرا هیچ حکومتی باید ذره‌یی به حفظ محیط زیست و تنوع حیاتی آن اهمیت بدهد؟

پاسخ این سؤال را اگر خیلی پیچیده و فلسفی نکنیم، منطق اکثر حکومت‌ها و نهادهای حافظ محیط زیست این است که محیط زیست سالم برای انسان‎ها خوب است. یعنی هیچ حکومتی نمی‌گوید که چه ما باشیم و چه نباشیم، محیط زیست باید سالم بماند. مهم‌ترین دلیل برای حفاظت از محیط زیست همان وجه انسانی‌اش است. انسان‌ها بیشتر از هر چیز دیگر به‌خاطر خود از محیط زیست حفاظت می‌کنند. دقیقا به‌خاطر همین وجه قضیه هم هست که آدم از رفتار طالبان در برابر پرندگان تعجب می‌کند.

سؤالی که از طالبان می‌توان پرسید: شما چرا برای محیط زیست اهمیت می‌دهید؟ این سؤال بیجا نیست. برای این‌که طالبان از همان روز اولی که پا به عرصه‌ی قدرت گذاشتند (در دور اول حکومت خود) تا امروز که دوباره قدرت را به‌صورت انحصاری در دست خود دارند، هیچ وقت احترامی به انسان‌های افغانستان نداشتند. طالبان انسان افغانستان را از تمام حقوقش محروم کرده‌اند، اما در روزهای سرد و برفی زمستان به پرنده‌ی افغانستان دانه می‌دهند. اخلاقی بودن یا نبودن رفتارهای انسانی به کنار، معمول این است که انسان‌ها اول به رنج همنوعان خود حساسیت نشان می‌دهند. اگر در جایی دو حیوان خزنده در حال غرق شدن باشند و دو انسان، انسان‌های حاضر در صحنه ابتدا سعی می‌کنند آن دو انسان غریق را نجات بدهند. اگر کسی ابتدا به کمک آن خزندگان برود، همه او را ملامت خواهند کرد. چنان که گفتم، این ملامت‌گری ممکن است درست یا نادرست باشد؛ ولی به هر حال ظاهرا طبیعت آدمی این است که ابتدا غمگسار رنج‌های آدمی باشد. برای همین، وقتی که می‌شنویم در جایی سخن از حفاظت محیط زیست رفته است، فورا فرض می‌کنیم که عده‌یی تصمیم گرفته‌اند محیط زیست را ابتدا برای انسان‌ها و سپس برای زندگان دیگر سالم‌تر بسازند. هیچ‌کس تصورش از حفظ محیط زیست این نیست که بلا به پس انسان‌ها، ما باید به فکر درخت‌ها و ماهی‌ها و پرنده‌ها و خزنده‌ها و… باشیم.

وقتی که کسی انسان را شکنجه کند (و به پرنده دانه بدهد)، انسان را توهین کند (و به پرنده دانه بدهد)، انسان را به قتل برساند (و به پرنده دانه بدهد)، انسان را از آموزش محروم کند (و به پرنده دانه بدهد)، انسان را پشت دیوارهای خانه و زندان محبوس کند (و به پرنده دانه بدهد)، انسان را از خانه و کاشانه‌اش آواره کند (و به پرنده دانه بدهد) و انسان را در سایه‌ی ترس و تحقیر و خشونت ناتوان کند (و به پرنده دانه بدهد)، باور به این‌که او هیچ اعتقادی به سلامت «محیط زیست» داشته باشد، دشوار بل ناممکن است. مگر می‌توان به انسان گفت «خودت را شکنجه و نابود می‌کنم، اما دوست دارم محیط زیست‌ات سالم باشد؟»

بروید به آن دختری که دیگر نه حق دارد تحصیل کند، نه حق دارد کار کند و نه حتا حق دارد مطابق میل خود لباس بپوشد، بگویید: «وقتی فصل بهار بیاید، تو نمی‌توانی به مکتب یا دانشگاه برگردی؛ ولی ما در طول زمستان به پرندگان دانه داده‌ایم تا زنده بمانند و محیط زیست ترا سالم و زیبا نگه دارند.»

بروید به آن مادری که پسر جوانش را بدون هیچ جرمی و تنها بر مبنای یک سوء ظن تیرباران کرده‌اید، بگویید: «پسرت را کشتیم، ولی کبوترهای ولسوالی‌تان را دانه داده‌ایم.»

واقعیت این است که تا احترام به انسان افغانستانی (فارغ از عقاید و تعلقات تباری و زبانی و سیاسی‌اش) اصل نشود و پایه‌ی سیاست‌های حکومتی قرار نگیرد، این دانه دادن به مرغان فقط یک شوخی تلخ است. در کشوری که دخترانش نتوانند درس بخوانند، اداره‌ی محیط زیست مسخرگی محض است.