مهره‌ی جادویی جنرال چیست؟

علی مزیدی

زمانی که این جنرال 60 ساله در تپه‌های للمی‌زار مزار شریف فرماندهی گروه هزار نفری‌ای از ملیشه‌های ازبیک‌تبار را به عهده داشت و برای نشکستن غرورش، کوشش می‌کرد ‌سرش را در مقابل شلیک گلوله‌، چشم‌نشان افراد زیر‌دستش نکند، هیچ‌گاهی فکر نمی‌کرد ‌خود و مردمش را به سلامت از آن میدان‌های خون و آتش عبور دهد و جایگاه دوم را در جغرافیای‌ قدرت سیاسی کشورش به‌دست گیرد. معاون اول رییس جمهور شود تا در غیاب وی، برای اداره‌ی کشور فرمان براند.

جنرال دوستم‌ ابتدا کارزار سیاسی خویش را از رهبری یک اتحادیه‌ی کارگری معدن گاز در شمال کشور آغاز کرد. از آن‌جا تحت حمایت دولت وقت جبهه‌ی قدرت‌مند و منسجمی ‌علیه مجاهدین ساخت. انگیزه‌ی رهبری ازبیک‌ها در وی، زمانی رشد کرد که بخت‌آزمایی عبور از صف حکومت کمونیستی داکتر نجیب را موفقانه پشت سر گذاشت و در ردیف رهبران جهادی ایستاد؛ کاری که دیگر فرماندهان ملیشه‌ای در رکاب رژیم خلق و پرچم، زیرکی آن را نیافتند؛ کشته شدند، یا از کشور فرار کردند، ‌یا در تندباد بحران از صحنه‌ی سیاسی حذف شدند.

عضویت وی در «شورای هماهنگی» (‌جبهه‌ی ضد‌دولت ربانی) که در آن حزب اسلامی نیز عضویت داشت، با مخالفت شدید گلبدین حکمت‌یار مواجهه شد. حکمت‌یار دوستم را ته‌مانده‌ی دولت کمونیستی می‌خواند؛ اما شهید عبدالعلی مزاری، رهبر حزب وحدت از وی حمایت کرد و عضویتش را در این جبهه تثبیت نمود. رشد جنرال در این جبهه نیز سریع و حیرت‌آور بود. بسیار زود با رهبران این جبهه، از جمله گلبدین حکمت‌یار رفیق و صمیمی شد و حتا در برخی پروژهای اقتصادی با هم‌دیگر مشترک کار کردند. «بانک نوت»‌هایی که از سوی این جبهه در عرض بانک‌نوت‌های دولت ربانی به چاب می‌رسیدند، کار مشترک حزب اسلامی، حزب وحدت و حزب جنبش بود که بوجی بوجی به‌نام «پول دوستمی» در بازارهای سراسر کشور سرازیر می‌شد. هرچند «پیسه‌ی دوستمی» به ارزش نصف پول دولت ربانی در باز معامله می‌شد؛ اما این امر از اقتدار جنرال دوستم نمی‌کاهید. به این ترتیب، پسوند «گلیم‌جم» آهسته آهسته جایگاهش را به ‌حزبی به‌نام «جنبش ملی اسلامی» داد که جنرال دوستم رهبری آن را به عهده داشت. هدف از تشکیل این حزب سیاسی، انسجام و یک‌پارچه‌سازی هدف‌مندانه‌ی ازبیک‌های سراسر کشور به رهبری خودش بود که در راستای تحقق این هدف، حزب جنبش از موفق‌ترین احزاب سیاسی در افغانستان به حساب می‌آید. اگر واقعیت قومی بودن احزاب سیاسی در افغانستان را در نظر بگیریم که رهبران آن هدفی جز انسجام قومی‌‌شان برای راه‌یابی در معادلات قدرت را ندارند، جنرال دوستم موفق‌ترین رهبر سیاسی تلقی می‌گردد. در حال حاضر قدرت بسیج مردمی را که دوستم دارد، هیچ رهبر سیاسی در افغانستان ندارد.

جنرال دوستم با پشتوانه‌ی مردم و حزبش، با گذر از پیچ‌و‌خم‌های نزدیک به 35 سال، اکنون به عنوان یک وزنه‌ی سنگین و چهره‌ی بلامنازعه در قدرت سیاسی کشور مطرح است. وی توانسته جایگاه مردمش را از صف چهارم به مرتبه‌ی دوم و در مقاطع زمانی، به منزلت نخست سیاسی کشور برساند. راز این موفقیت چیست؟ دوستم چه شاه‌مهره‌‌‌ی جادویی در اختیار دارد که با وجود سوادِ در مقطع لیسه، قدم به قدم با غول‌های علمی و سیاست‌مداران تحصیل‌یافته ‌راه می‌رود و گام‌های شمرده‌اش توجهه همه را جلب می‌کنند.

شاه‌مهره‌ی جادویی جنرال، مردم اوست. راه رسیدن به آن، روحیه‌ی مردم‌دوستی و مردم‌پروری وی است. او مردم خود را دوست دارد؛ تکیه‌گاه اصلی خود مردم را ‌قرار داده و کوشش می‌کند از طریق راست‌گویی و راستکاری‌ به مردم، اعتمادش را حفظ کند؛ کاری که متأسفانه بیش‌تر رهبران احزاب سیاسی در افغانستان آن را نادیده می‌گیرند.

‌در 13 سال، اکثر رهبران احزاب به‌خاطر گرفتن چوکی و مقام، مردم‌شان را چون کلوخ بر در و دیوار شهرها و سرک‌ها کوبیدند‌ و برخی نیز اعتبار مردم‌شان را چون «گلم» در پیش پای‌ اربان قدرت هموار کردند؛ اما جنرال دوستم در این مدت، تنها به یک عنوان تشریفاتی «رییس ستاد مشترک قوامی مسلح» اکتفا کرد و عزت مردمش را گرامی داشت. از مردمش حراست کرد و در مقابل «طرح چند پارچه‌سازی اقوام»، حساس و هوشیارانه مقابله نمود. در یک دهه‌ی اخیر، سیاست خاموشی برای در‌هم شکستن زعامت‌های قومی از طریق ایجاد اختلاف و چند دستگی از سوی قدرت‌های بیرونی و حلقاتی در قدرت جریان داشت. برای تحقق این سیاست، مبالغ زیادی نیز مصرف شدند. اما باز هم تنها رهبر قومی‌ای که از این سیاست کمتر متأثر شد، جنرال دوستم، قوم و حزبش بود. هزاره‌ها و تاجیک‌ها بسیار سریع قربانی این سیاست شدند. راحت در مقابل دست‌یابی به مبلغی پول و امتیاز چند موتر و کرایه‌ی یک دفتر، از همه‌چیز گذشتند. چندین حزب، به شاخه‌های ختلف انشعاب دادند.

اکبر بای، سیاست‌مدار تازه‌کار اما با پشتوانه‌ی حکومت گذشته به رهبری آقای کرزی، پول‌های زیادی دریافت کرد تا بتواند حزب جدید و مؤثری را در تقابل با حزب جنبش ملی اسلامی در میان ترک‌تباران ایجاد کند؛ اما دوستم بدون تأخیر، فرصت این کار را با کوبیدن چند سیلی و چماق از وی گرفت. عالم ساعی، والی‌ای که با چانه‌زنی جنرال دوستم و به اساس سهم ازبیک‌ها والی جوزجان تعیین شده بود، پس از چندی، تصمیم ‌بغاوت با جنرال دوستم‌ را گرفت که با حمله‌ی مسلحانه افراد دوستم‌ به خانه‌اش، سرانجام از ولایت برکنار و خانه‌نشین شد. وی با تدارک یک مهمانی مفصل، با حضور جنرال دوستم و سران ترکت‌باران، از جنرال عذرخواهی و برای همیشه تعهد عدم سرپیچی داد.

دوستم قدرت فوق‌العاده‌‌‌ای در مقابله با حریفانش ‌دارد. او بارها گفته است که اگر به وی اجازه دهند، در مدت کمتر از ده روز طالبان را از خاک افغانستان بیرون می‌کند.

دوستم در آخرین خیزش سیاسی، از ائتلافی که به ابتکار محمد کریم خلیلی، رهبر حزب وحدت اسلامی با تیم محمد اشرف غنی، رییس جمهور فعلی تشکیل یافت، حمایت کرد و به این ترتیب، توانست جایگاه معاونت دوم را از آن خود کند و اعتبار آن را برای ازبیک‌ها مایه بگذارد. او اکنون بیش از هر زمان دیگر به خود و مردمش امیدوار‌تر و از جایگاه مردمش که در نظام سیاسی افغانستان به‌دست آمده، به‌شدت شادمان است. در حال حاضر قوه‌ی مقننه در دست ترکت‌باران است و در قوه‌ی مجریه نیز اگر رییس جمهور در سفر باشد، این دوستم است که به عنوان رییس جمهور سرپرست، حکم می‌راند.

دیدگاه‌های شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *