اطلاعات روز

«خطرناک‌ترین جای جهان؛ مرزهای بی‌قانون پاکستان» (۱۷)

نویسنده: امتیازگل | مترجم: غفار صفا

باجور تحت نفوذ گروه‌های متعدد افراطی قرار دارد؛ به‌شمول القاعده، تحریک اسلامی طالبان، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار، جمعیت دعوت‌القرآن والسنت شیخ جمیل‌الرحمان، تحریک نفاذالشریعت محمدی، جمعیت‌المجاهدین، جمعیت اسلامی و جمعیت‌العلمای اسلام. یکی از شاخه‌های وابسته به القاعده به‌نام تکفیری‌ها تحت رهبری مصطفی السیرات السوری نیز ریشه‌های عمیقی در این منطقه دارد.

حضور گروه‌های رادیکالی که دارای وجوه مشترک ضد غربی و پان‌اسلامیستی اند، آن‌ها را به‌عنوان یک هدف عمده، تحت نظارت دایمی ماهواره‌ای و انسانی امریکا قرار داده است. این گمانه‌زنی که اسامه بن لادن، معاونش ایمن‌الظواهری و گلبدین حکمتیار در یک منطقه‌ی کوهستانی پنهان شده‌اند. سازمان‌های اطلاعاتی امریکا، افغانستان و پاکستان، این مناطق را همواره تحت نظارت ویژه قرار داده‌اند.

نیویارک‌تایمز در دهم نوامبر ۲۰۰۸ گزارش داد که تیمی از نیروی دریایی امریکا  که از سال ۲۰۰۶ به این‌طرف در حمله به یک مجتمع مشکوک مربوط به شبه‌نظامیان در منطقه‌ی باجور پاکستان سهم داشتند، اخیرا کار شان را متوقف کرده‌اند. این روزنامه به نقل از یکی از مقامات سیا می‌گوید، پس از آن‌که دولت بوش به سازمان‌های اطلاعاتی این کشور قدرت گسترده‌ای برای باز‌داشت و بازجویی مخفیانه‌ی مظنونان تروریستی در زندان‌های خارج از کشور، شنود تلفنی و سایر ارتباطات الکترونیکی را اعطا نمود، یک فرمان اجرایی نیز در این زمینه صادر شد. (اهداف عملیاتی در سومالی صرفا نیاز به تأیید وزارت دفاع دارند، در حالی‌که این‌چنین اهدافی در برخی از کشورها از جمله پاکستان و سوریه نیاز به تأیید رییس‌جمهور دارند).

در گزارش نیویارک‌تایمز آمده است: «برنامه‌ی عملیات برای اعزام تیمی از نیروهای دریایی و تکاوران ارتش امریکا به پاکستان برای دستگیری ایمن‌الظواهری، معاون ارشد اسامه بن لادن در آخرین لحظه لغو شد. مسئولین اطلاعاتی به این باور بودند که الظواهری برای جلسه‌ای در باجور شرکت می‌کند و فرماندهی مشترک پنتاگون با عجله برنامه‌ای برای دستگیری او ترتیب داد. با این‌ حال، در داخل پنتاگون و سیا در مورد صحت اطلاعات اختلاف‌ نظرهای شدید وجود داشت و برخی از فرماندهان ارتش ابراز نگرانی کردند که این مأموریت غیرضروری و خطرناک است. پورترگاس، مدیر سیا ارتش را ترغیب کرد تا این مأموریت را انجام دهد و برخی از مأموران سیا حتا می‌خواستند این عملیات بدون اطلاع رایان کراکر، سفیر امریکا در پاکستان اجرا شود. سرانجام، دونالد رامسفلد، وزیر دفاع از صدور مجوز این مأموریت خودداری نمود.»

چرا باجور حیاط خلوت ستیزه‌‌جویان شبه‌نظامی است؟ این شهر زادگاه «تحریک نفاذالشریعت محمدی»، پیشاهنگ تحریک طالبان پاکستانی است. در اوایل دهه‌ی ۱۹۹۰ بود که صوفی محمد تحریک نفاذالشریعت محمدی را در آن‌جا پایه‌گذاری کرد و با ایجاد دادگاه‌های غیرقانونی که توسط ملاهای وفادار به خودش اداره می‌شد، ارگان‌های دولتی را در منطقه‌ی ملاکند به چالش کشید. بسیاری از ستیزه‌جویان وفادار به گلبدین حکمتیار نیز به‌دلیل پیوندهای ایدئولوژیک و قومی‌شان با قبایل محلی، پناهگاه‌هایی در باجور برای خود ایجاد کرده بودند.

صوفی محمد به‌دنبال تلاش‌های بیهوده‌ای که به کمک هزاران داوطلب خشمگین و مجهز خود به‌خاطر نجات طالبان افغانستان از حملات امریکایی‌ها انجام داد، اواخر سال ۲۰۰۱ در میرانشاه دستگیر و مدت هفت سال را بدون کدام اتهام رسمی پشت میله‌های زندان سپری کرد. دولت این رهبر کهن‌سال را در اواخر اپریل ۲۰۰۸ از بند رها کرد، به این امید که بتواند در ملاکند، سوات و مناطق همجوار آن که داماد او، مولانا فضل‌الله رهبری تحریک را به عهده داشت، با دولت مصالحه کند. البته ارتش قبلا در نوامبر سال ۲۰۰۷ با استفاده از موقف متزلزل مولانا فضل‌الله برای مدت کوتاهی، داخل ساحه شده و تمام پست‌های بازرسی پولیس را که افراد فضل‌الله اشغال کرده بودند، دوباره احیا کرد.

مسئولین متوجه نبودند که با گذشت زمان، صوفی محمد اعتبار و اهمیت خود را در برابر افزایش نفوذ فقیرمحمد در باجور و فضل‌الله در سوات و ملاکند، از دست داده است. زمانی که صوفی محمد در زندان بود، دامادش مسئولیت حرکت را بر عهده داشت و اکثر پیروان صوفی با او بیعت کرده بودند. فضل‌الله به‌گونه‌ی غیرقانونی یک ایستگاه رادیویی اف‌ام را راه‌اندازی کرد، جنگ‌جویان طالبان را از مناطق قبایل آزاد به سوات آورد، با طالبان افغانستان همکاری کرد و هواداران زیادی برای خود دست‌وپا نمود. با سرازیرشدن پول به‌سوی او، قدرت و نفوذ دولت را به چالش کشید. گفته می‌شود که رهبر القاعده در این منطقه است، هرچند در مورد محل اختفای او اختلاف‌ نظر وجود دارد.

در سال‌های پس از یازدهم سپتامبر، در جنوری ۲۰۰۶ با یک حمله‌ی موشکی بسیار بحث‌برانگیز ایالات متحده بر یک مخفیگاه مشکوک القاعده، باجور برای اولین‌بار مورد توجه قرار گرفت. حمله‌ها که ظاهرا ترکیبی از عملیات هواپیماهای شکاری و بمب‌افگن‌های بلندپرواز بود، نزدیکی‌های صبح سه مجتمع مسکونی را در روستای دامادولا هدف قرار دادند. گزارش‌های اولیه‌ی رسانه‌های امریکایی حاکی از آن است که در اثر این حملات پنج نفر از رهبران ارشد القاعده از جمله ایمن‌الظواهری، معاون اسامه بن لادن کشته شده‌اند. اما رویدادهای بعدی نشان داد که این گزارش‌ها صحت ندارند و پرسش‌هایی در مورد ناموثق بودن آن‌ها به‌ میان آمد.

 اسوشیتدپرس به نقل از یک مقام امنیتی پاکستان می‌نویسد شامی که انتظار می‌رفت الظواهری در آن مورد حمله قرار گیرد، برای دوازدهم جنوری برنامه‌ریزی شده بود. (۱۵) یک روحانی محلی به‌نام مولوی لیاقت نیز در این ضیافت اشتراک داشت، اما به قول یک منبع پاکستانی که نامش افشا نشده، او حوالی نیمه‌های شب محل ضیافت را ترک کرد. مسئولین امنیتی می‌گویند پس از حمله‌ی هوایی لیاقت دوباره در صحنه ظاهر شده، اجساد مبارزان عرب را از زیر آوار بیرون آورده و با خود برده است. و روحانی دوم، مولوی عطامحمد اجساد ستیزه‌جویان پاکستانی را با خود برده است. (۱۶) مولوی لیاقت از جمله هزاران جنگ‌جویی بود که به‌عنوان بخشی از گروه مولانا صوفی محمد برای جنگ در برابر امریکا و متحدانش در اکتوبر ۲۰۰۱ به افغانستان رفتند و با حزب اسلامی حکمتیار در ولایت کنر ماندگار شدند.

موشک‌ها خیلی دقیق بودند. با وصف تاریکی شب نه تنها سه مجتمع مورد هدف را در حومه‌ی روستای دامادولا در بورکند تشخیص دادند که مستقیما به حجره‌ها یا مهمان‌خانه‌های قبایلی‌شان اصابت نمودند. (۱۷) متأسفانه، با این‌که تکنولوژی پرتاب این موشک‌ها در ساعت سه بامداد بسیار دقیق و بی‌عیب بود، اما اطلاعات مربوط به انتخاب این اهداف درست نبودند. حتا در حالی‌که منابع اطلاعاتی ارتش و استخبارات امریکایی از کشته‌شدن الظواهری که گفته می‌شد مغز متفکر القاعده است سخن می‌گفتند، مقامات رسمی پاکستان گزارش کشته‌شدن خارجی‌ها در این حمله را تکذیب نمودند. پیشتر از این برخی از مسئولین دولتی گفته بودند که «تحقیقات» اولیه حاکی از حضور برخی از خارجی‌ها در این منطقه است.

در خود دامادولا مردم محلی می‌گفتند که آنان هرگز به هیچ یک از رهبران القاعده یا طالبان پناه نداده‌اند، چه رسد به الظواهری، داکتر ۵۴ ساله‌ی مصری‌تبار. شاه‌زمان جواهرفروش که دو پسر و یک دخترش را از دست داده، گفت: «این یک دروغ بزرگ است… فقط اعضای خانواده‌ی ما در این حمله کشته شدند.» آنان بمب‌ها را از هواپیماها پرتاپ کردند و ما در موقعیتی نبودیم که از آن جلوگیری کنیم یا به آنان بگوییم که ما بی‌گناهیم. من الظواهری را نمی‌شناسم. او در خانه‌ی من نبود. وقتی هواپیماها آمدند و بمب انداختند، هیچ خارجی‌ای در خانه نبود.»

هارون‌الرشید، یک عضو پارلمان که در نزدیکی دامادولا زندگی می‌کند به من گفت که ساعت‌ها قبل از این حمله یک پهپاد را دیده که منطقه را بررسی می‌کند. چهار کودک پنج تا ده‌ساله و حداقل دو زن در این حمله کشته شدند. جنازه‌های آنان مطابق به رسوم اسلامی بلافاصله دفن شدند. یکی از مقامات پاکستانی که نامش را افشا نکرد، به خبرگزاری آبزرور گفت که ساعتی پیش از حمله تعدادی از مهمانان ناشناس به یکی از مهمان‌خانه‌ها داخل شده بودند و پس از حمله اجساد شان به سرعت از محل خارج ساخته شد. اما اهالی روستا این موضوع را تکذیب کردند.

مقامات رسمی امریکا و پاکستان گفتند که این موشک‌ها توسط هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی شلیک شده‌اند، همان هواپیماهایی که پیش از این رهبرای ارشد القاعده را هدف می‌گرفتند. چنانچه شیخ منصور، فرمانده درجه‌سوم القاعده هنگامی ‌که برای اشتراک در مراسم جنازه‌ی محمد حقانی، پسر سی‌ساله‌ی جلال‌الدین حقانی می‌رفت، توسط یکی از این هواپیماها به قتل رسید و خود جلال‌الدین حقانی نیز در اواسط فبروری با همین وسیله کشته شد. چند نفر از شاهدان عینی گفتند که آنان یک تعداد از هواپیماها و ضمنا شعله‌های آتش را بر فراز تپه‌ها دیده‌اند که اگر واقعیت داشته باشد نشان می‌دهد که این موشک‌ها از هواپیماهایی شلیک شده که توسط تیمی از نیروهای ویژه از زمین هدایت می‌شدند، نه از پهپادهای سیا.

چند روز بعدتر، دولت پاکستان احتجاجیه‌ای را نسبت به وقوع این حادثه به سفارت امریکا سپرد. یک هفته پیشتر نیز دولت نسبت به حمله‌ی موشکی مشابهی به یکی از مخفیگاه‌های مشکوک القاعده در نزدیکی‌های میرعلی وزیرستان شمالی که منجر به کشته‌شدن حداقل هشت نفر از افراد ملکی گردید، اعتراض نموده بود. به تاریخ اول دسامبر ۲۰۰۶، یکی از عوامل القاعده به‌نام ابوحمزه یا حمزه ربیعه در یک حمله‌ی مرگ‌بار موشکی از آن‌سوی مرز که به احتمال زیاد از یک پهپاد تحت اداره‌ی سیا شلیک شده بود، کشته شد. دولت ادعا کرد که ابوحمزه و چند نفر دیگر در اثر انفجارهای تصادفی در کمپی که زندگی می‌کردند، کشته شده‌اند. خشم عمومی نسبت به این حملات در حال افزایش بود و مقام‌های دولتی فکر می‌کردند که انکار مسئولان دولتی ممکن است میزان خشم مردم را کاهش دهد. بنابراین، تصمیم گرفتند این داستان تصادف را بسازند.

در ۲۹ اکتوبر ۲۰۰۶، باجور بار دیگر تبدیل به سرخط خبرهای جهان شد. این‌بار طالبان ادعا کردند که ۸۳ جنگ‌جوی‌شان حین آموزش‌های نظامی در کمپی واقع در روستای چناگای به‌واسطه‌ی بمباران هوایی کشته شده‌اند. این‌بار نیز هدف اصلی الظواهری، مولوی لیاقت و مولوی فقیرمحمد بوده است. هژده حزب مذهبی و رهبران آن‌ها تحت رهبری هارون‌الرشید، نماینده‌ی محل در پارلمان و اعضای قبایلی طالبان تأکید می‌ورزیدند اکثر افرادی که در این حملات کشته شده‌اند، طالبان حوزه علمیه بوده و ربطی به تروریسم و ستیزه‌جویی نداشتند. با این‌که دولت پاکستان اعلام نمود که نیروهای امنیتی کشور در پی گزارش‌هایی مبنی بر این‌که این مدرسه‌ی علمیه مرکز آموزش شبه‌نظامیان است، عملیاتی را انجام داده، اکثریت احزاب مذهبی امریکا را مقصر اصلی این حمله می‌دانند.

ده روز بعد، یک بمب‌گذار انتحاری بی‌سابقه‌‌ترین حمله را بر ارتش پاکستان انجام داد که منجر به کشته‌شدن ۴۲ سرباز حین اجرای تمرینات صبحگاهی در میدان تعلیم مرکز اصلی آموزشی ارتش واقع درگی ایالات صوبه سرحد شد. (۱۹) این حمله در واقع ستون اصلی دولت پاکستان، یعنی ارتش این کشور را که مخوف‌ترین و قدرتمندترین نهاد پاکستان شمرده می‌شود، هدف گرفته بود. مسئولین امنیتی بلافاصله به جست‌جوی بمب‌گذار دومی پرداختند که ظاهرا موادش منفجر نشد و بنا به گزارش‌هایی با موترسایکل فرار کرد. هیچ گروهی مسئولیت این حمله را به عهده نگرفته است. با این‌ حال، آفتاب شیرپاو، وزیر داخله‌ی کشور این حمله را واکنشی به عملیات در مدرسه‌ی چناگای باجور توصیف کرد. بار دیگر افراد بیت‌الله محسود مقصر این حمله شناخته شدند. با این‌که او هنوز تحریک طالبان پاکستانی را تشکیل نداده بود، اما بسیاری از گروه‌های او در هماهنگی با یک‌دیگر فعالیت می‌کردند.

این رویداد بحث‌های گسترده‌ای را در مورد سرازیرشدن طالبان به مراکز شهری و بیهودگی توافق‌نامه‌ی صلح سپتامبر ۲۰۰۶ در وزیرستان شمالی دامن زد؛ توافق‌نامه‌ای که سرانجام به‌دلیل عدم پابندی طالبان، لغو گردید. حملات موشکی در قلمرو تحت اداره‌ی فدرال میزان خشم موجود در میان مردم محلی را افزایش داد. بعدتر، آفتاب شیرپاو به من گفت: «این یک فاجعه است. همه‌ی ما وخامت اوضاع را درک می‌کنیم. این یک کابوس است که ارتشی در خاک خودش و توسط مردم خودش مورد حمله قرار گیرد.» پس از این دو حادثه (دامادولا و چناگای)، دروازه‌ی گفت‌گوهای صلح بسته شد. یک مقام ارشد اطلاعاتی ارتش به واشنگتن‌پست گفت: «می‌ترسم که ما در مسیر یک جنگ تمام‌عیار در مناطق قبایلی قرار گرفته باشیم.» (۲۰)

تا به امروز ایجاد رعب و وحشت توسط طالبان بر مردمان محلی باجور، بی‌هیچ وقفه‌ای ادامه دارد. بیشتر مغازه‌های فروش نوارهای موسیقی و دکان‌های سلمانی بسته شده و صاحبان‌شان به کسب و پیشه‌های دیگری رو آورده‌اند. (۲۱) در اوایل ماه می ۲۰۰۸، مولوی عمر، سخن‌گوی تحریک طالبان پاکستان مهلتی دوماهه برای گذاشتن ریش تعیین کرد و به مردم و همچنان آرایشگران هشدار داد که در صورت عدم رعایت این فرمان، مجازات‌های سختی در انتظار شان خواهد بود. او گفت که تراشیدن ریش خلاف شریعت اسلامی است. (۲۲) افرادی از طالبان مؤظف اند تا به‌طور منظم وسایل حمل‌ونقل عمومی و خصوصی را به‌خاطر نوارها و سی‌دی‌های موسیقی که از نظر اسلام حرام پنداشته می‌شود، بررسی کنند. دیده شده که نوارها و پخش‌کننده‌های موسیقی چندین موتر را ضبط کردند و شکستند. مردان مسلح نقابدار به مسافرانی که ریش ندارند، هشدار می‌دهند که یا ریش بگذارند یا مجازات خواهند شد؛ همچنان به مسافران دستور می‌دهند تا صدای موسیقی را از زنگ تلفون‌های خود حذف کنند و از تلفون‌های همراه کمره‌دار استفاده نکنند.

تحریک طالبان فقیرمحمد، علاوه بر این‌که اینجئوها یا سازمان‌های غیردولتی را به‌عنوان عوامل فحاشی غربی تحقیر می‌کند، با کارزار واکسیناسیون پولیو یا فلج اطفال و استفاده از نمک آیودین‌دار نیز مخالف است. یکی از باشندگان محل گفت که «آنان واکسین را یک چیز غیراسلامی می‌دانند و گمان دارند که منجر به ناتوانی بدن انسان می‌شود.» (۲۳) با این‌ حال، در پی فشارهای اجتماعی و مقامات محلی، در اواخر ماه جولای ۲۰۰۸ آنان با یک کارزار سه‌روزه‌ی پولیو موافقت کردند. داکتر جهان‌زیب داور، یک جراح شفاخانه عاجل به خبرنگاران گفت که به‌خاطر اجرای کارزار واکسین پولیو حدود ۵۹۳ تیم تشکیل شده است. بررسی نتایج این کارزار نشان داد که نفوذ و تبلیغات طالبان مانع بزرگی بر سر راه واکسیناسیون است. مسئولان اداره‌ی محلی بهداشت گفتند که میزان امتناع مردم یک سال پیشتر حدود پنج هزار نفر بود، اما ادامه‌ی گفت‌وگوها و تفاهمات باعث شد که به دو هزار و ۵۰۰ نفر در سال ۲۰۰۸ کاهش یابد. (۲۴)

تحریک طالبان پاکستان در عرض یک سال پس از تشکیل خود در باجور فعالیت‌های تحریک نفاذالشریعت محمدی را تحت‌الشعاع  قرار داده و به حاشیه راند. ستیزه‌جویان تحریک طالبان پاکستان در اقدامی برای به نمایش‌گذاشتن اقتدار و برنامه‌های تاریک‌اندیشانه و مخوف شان، زنی را به اتهام جاسوسی به امریکایی‌ها و تن‌فروشی اعدام کردند. جسد این زن ناشناس در کنار جاده‌ای حوالی شهر خار یافت شد. به اساس گزارش رویترز، در ۱۱ جون ۲۰۰۸ در یادداشتی که همراه جسد گذاشته شده بود، نوشته بودند: «این زن به‌دلیلی اعدام شد که یک جاسوس امریکایی و یک فاحشه بود و کسانی که به چنین فعالیت‌هایی دست بزنند، به این سرنوشت دچار خواهند شد.» یکی از باشند‌گان محل گفت که این زن ظاهرا خفه شده است، زیرا آثار طناب روی گردنش دیده می‌شد. او افزود: «من هیچ زخم گلوله یا چاقو ندیدم.» این اولین اعدام یک زن به اتهام جاسوسی بود. از زمان آغاز جنگ علیه تروریسم در اواخر سال ۲۰۰۱، افراد طالبان نزدیک به ۱۰۰ نفر را به اتهام جاسوسی کشته‌اند. 

مولوی فقیرمحمد در اواخر ماه جولای هنگامی که چهار نفر از فرماندهان بانفوذ وی به‌دلیل قتل یک فرمانده رقیب آنان به‌نام شاه و چند نفر از همرزمانش در هژدهم جولای توسط عمر خالد، فرمانده تحریک طالبان پاکستان در مهمند ایجنسی، بر وی اعتراض کردند، اعتبارش صدمه دید و از سازمان استعفا داد. یک سخن‌گو به‌نام سالار مسعود در واکنش با این کشتار گفت: «مجاهدین بی‌گناه در مهمند کشته شدند، در حالی‌که مجاهدین افراد بی‌گناه را نباید بکشند.» (۲۵) مسعود تحریک طالبان پاکستان را به انحراف از هدف واقعی جنگ با امریکایی‌ها در افغانستان متهم کرد. این سخن‌گو گفت: «ما موضوع را با بیت‌الله محسود در میان گذاشتیم اما او نگرانی ما را جدی نگرفت.» محسود در تماسی تلفونی از محلی نامشخص در منطقه‌ی باجور گفت: «ما گروه خود (تحریک طالبان الجهاد) را برای ادامه‌ی جهاد علیه ایالات متحده تشکیل خواهیم داد.»

ادامه دارد…