اطلاعات روز

«خطرناک‌ترین جای جهان؛ مرزهای بی‌قانون پاکستان» (۲۱)

نویسنده: امتیازگل | مترجم: غفار صفا

سوات در میان شعله‌های آتش

در تابستان سال ۲۰۰۷ دو زوج از لاهور با فرزندان‌شان برای سپری‌نمودن آخر هفته به تفریحگاه اسکی «ملام جبا» در سوات رفته بودند. پس از گذراندن روز در آن محل به منگوره، مرکز اداری سوات برگشتند تا شب را در یک هتل بگذرانند. حوالی ساعت دو صبح بود که گروهی متشکل از ده‌ها نفر از طالبان مسلح درِ اتاق شان را کوبیدند و از آنان خواستند تا آن‌جا را ترک کنند.

یکی از ستیزه‌جویان در حالی‌که تفنگش را تکان می‌داد، فریاد زد: «این‌جا ترویج فحاشی نکنید، فورا از این‌جا بروید.» دو زن وحشت‌زده به یکی از حمام‌ها پناه بردند، اما طالبان به آنان دستور دادند تا بیرون بیایند و چندین‌بار به دروازه‌ی اتاق شان شلیک کردند. در اثر این شلیک‌ها هر دو زن زخمی شدند. سرانجام، در حالی‌که سراپای‌شان را وحشت فرا گرفته و خون‌آلود بودند در را باز کردند و در میان گریه‌ها و فریادهای اطفال شان، در حالی‌که خون از بدن‌های‌شان جاری بود، اثاثیه و اطفال را با خود گرفته و رو به فرار گذاشتند. شوهران‌شان نیز مورد ضرب‌وشتم و توهین قرار گرفتند و سپس برای‌شان اجازه داده شد تا به خانواده‌های‌شان ملحق شوند. این رویداد در حالی صورت گرفت که کارکنان هتل خاموشانه صحنه را تماشا می‌کردند. (۱) این دو خانواده مجبور بودند تا رسیدن به یک شفاخانه در شهر مردان در ۶۰ کیلومتری پیشاور، دو ساعت منزل کنند.

این رویداد یادآور نخستین روزهای سلطه‌ی طالبان در افغانستان است، زمانی که افراطیون مذهبی مردان را به‌خاطر نرفتن به مسجد یا تراشیدن ریش از رختخواب‌های‌شان بیرون می‌کشیدند یا زنان را به‌خاطر تنها بیرون‌شدن از خانه شلاق می‌زدند. اما این حادثه در مینگوره، جایی که اغلب به‌دلیل زیبایی‌اش آن را با سوئیس مقایسه می‌کنند، اتفاق افتاد. این یک تصویر کوچکی از رویدادهایی بود که در هفته‌های بعدی قرار بود اتفاق بیافتد. اواسط نوامبر سراسر دره سوات که زمانی هدف مورد علاقه‌ی گردشگران بود، به میدان جنگ تبدیل شده بود. مردمان محلی این دره میان آتش جنگ ارتش و ستیزه‌جویان گیر مانده بودند.

طی ۱۸ ماه آینده ۴۰ مؤسسه‌ی آموزشی در دره سوات هدف قرار گرفتند. بیشتر ساختمان‌های مکاتب در اثر بمب‌ و خمپاره به‌شدت آسیب دیدند. ۲۵ جون ۲۰۰۸ بدترین روز برای مکاتب بود. ستیزه‌جویان ده مکتب را در این ناحیه یا آتش زدند یا بمباران کردند. شوکت سلیم، یکی از نمایندگان محل و فعال اجتماعی به خبرنگاران در باشگاه مطبوعاتی پیشاور گفت که شبه‌نظامیان طالب حتا چندین مکتب را در ناحیه‌ی ملتای سوات اشغال کرده‌اند. سلیم گفت، از حدود دو میلیون نفر جمعیت منطقه‌ی سوات-ملاکند حدود ۷۰۰ هزار نفر آن در سن رفتن به مکاتب ابتدایی بودند، اما ثبت‌نام دولتی حدود ۵۲۸ هزار کودک را نشان می‌دهد. وی گفت که این تخریب مؤسسات آموزشی حدود ۱۴۸ هزار دختر را از تحصیل محروم کرده است.

تا ماه فبروری ۲۰۰۹، ۱۸۲ مکتب که عمدتا مکاتب دخترانه بودند، به‌دلیل حملات طالبان اکثرا ویران شده بودند. مردم محل می‌گویند که به‌دلیل ناامنی‌ها و هراسی که طالبان در اذهان مردم خلق کرده بودند، حتا در مناطق امن‌تر نیز مکاتب مسدود شده‌اند. حدود ۴۰۰ هتل نیز در این ساحه یا تعطیل اند یا تخریب شده‌اند. از جمله هتل زیبای «مالم جبه» که در تپه‌زارهای قشنگی موقعیت دارد.

ستیزه‌جویان طالب شماری از نهادهای مهم آموزشی از جمله مدرسه و کالج سانگوتا را در ششم اکتوبر ۲۰۰۸ مورد حمله قرار داده و به آن آسیب رسانیدند. این مرکز آموزشی کاتولیک که در سال ۱۹۵۲ تأسیس و از جانب دولت بریتانیا به‌عنوان تحفه به حاکم وقت سوات داده شده بود، حدود هزار دانش‌آموز داشت. در ابتدا دختران و پسران باهم یک‌جا تحصیل می‌کردند، اما از سال ۱۹۹۸ به بعد پذیرش دانش‌آموزان فقط محدود به دختران شد.

در سرتاسر سال ۲۰۰۸ طالبان ظاهرا برای ابراز مخالفت با آنچه آنان «آموزش غربی» برای دختران می‌خوانند، مدام نهادهای آموزشی زنان را هدف قرار داده‌اند. اما براساس تجربه‌ای که من از طالبان افغانستانی در قندهار و جاهای دیگر دارم و آنچه درباره‌ی ایدئولوژی تحریک طالبان پاکستان می‌فهمم، با اطمینان می‌توان حدس زد که به نظر می‌رسد آنان اصلا علاقه‌ای به آموزش و پرورش ندارند و مسأله‌ی تحصیل در پایین‌ترین رده‌ی اولویت‌های‌شان قرار دارد. تحریک طالبان پاکستان در سوات به رهبری مولانا فضل‌الله در پاسخ به این پرسش که چرا آنان با تحصیل دختران مخالفت می‌کند، توضیح منطقی چندانی ندارد. آنان با گفتن این‌که پاسخ شما در تطبیق شریعت نهفته است، خود پرسش را زیر سؤال می‌برند. اما در شریعت هم پاسخ خیلی روشنی در این‌باره وجود ندارد. قرآن بر اهمیت کسب علم برای همه بدون ذکر جنسیت تأکید دارد. اما این ملاهای تنگ‌نظر و روحانیون به‌شدت محافظه‌کار هستند که دوست دارند زنان را در خانه‌های‌شان محبوس ببینند، گویی تنها وظیفه‌ی آنان خدمت به مردان است. جالب این است که مسلم خان، سخن‌گوی تحریک طالبان پاکستان از اوایل سال ۲۰۰۸ به این‌طرف هرگونه دست‌داشتن در تخریب نهادهای آموزشی را تکذیب نموده و اعلام کرد که سازمان او تمام مکاتب دخترانه را که آسیب دیده‌اند، با هزینه‌ی خودشان بازسازی خواهد کرد. (۲)

بگذارید نگاهی به رویدادهای سال ۲۰۰۷ بیاندازیم: اواسط ماه سپتامبر در عرض چند هفته پس از رویداد هتل منگوره، ستیزه‌جویان مناطق وسیعی از دره سوات را اشغال کردند؛ حدود ۱۲ ایستگاه پولیس را تصرف و انفاذ شریعت اسلامی را اعلام نمودند. مردم حیرت‌زده تماشا می‌کردند که چگونه افراطیون تحریک طالبان پاکستان دستورات شان را عملی می‌کنند. افزون بر اهدافی در ارتش و تأسیسات دولتی، ستیزه‌جویان طالب تلویزیون‌ها، دستگاه‌های ویدیویی، آرایشگاه‌‌ها و نهادهای آموزشی دختران را وسیعا مورد حمله قرار می‌دادند. آنان چندین نوار ویدیویی را از جریان آتش‌‌سوزی تجهیزات ویدیویی و ابزارهای موسیقی، تهیه نموده و نشان دادند که چه اندازه از این «ابزار فحاشی» متنفر هستند. حتا اعلامیه‌هایی را عنوانی برخی از مؤسسات خصوصی مانند بانک‌ها فرستادند و در آن پوشیدن پطلون مخصوصا پطلون جین را «نماد غیراخلاقی غرب» توصیف کردند که بایستی کارمندان‌شان از پوشیدن آن منع گردند.

مولانا فضل‌الله که از این موفقیت‌ها به هیجان آمده بود، چندین دادگاه شرعی را برای اجرای عدالت در مورد «جنایتکاران» تأسیس نمود. یکی از این دادگاه‌ها در اوایل نوامبر سه مجرم را با اجرای حد شلاق مجازات نمود. اندکی بعدتر سراج‌الدین، سخن‌گوی مولانا فضل‌الله در آن زمان به رسانه‌ها گفت: «با توجه به بی‌تفاوتی دولت، ما دادگاه‌های اسلامی خود را برای اجرای عدالت در میان مردم ایجاد کرده‌ایم و امروز روز آغاز مبارزه برای یک هدف مقدس (اجرای شریعت) است.»

ماه گذشته جنایتکارانی که دستان‌شان آلوده به‌ خون بودند، حین اختطاف دو زن از «متا تحصیل» دستگیر شدند. مولانا شاه‌دوران، رییس دادگاه اختصاصی اسلامی، کسی که در عین حال مجری برنامه‌های عادی رادیو اف‌ام مربوط مولانا فضل‌الله است، گزارشی را درباره‌ی این جنایت و مجازاتی که برای این مجرمین در نظر گرفته شده بود، از طریق دستگاه رادیو به خوانش گرفت. او افزود که این مجازات «اصلاحی است» نه براساس قانون جزا. شاهدان عینی گفته‌اند که این سه مرد قبل از اجرای حد شلاق اجازه‌ی ثبت دادخواست را نداشتند. محافظان مسلح مولانا فضل‌الله مانع تصویربرداری و ضبط جریان مجازات توسط رسانه‌ها شدند.

در دسامبر سال ۲۰۰۶ یک مقام ارشد اطلاعاتی در پیشاور به من گفت: «ما این رویدادها را به حکومت ایالتی گزارش می‌دهیم و پیوسته هشدار می‌دهیم که اگر این ملاها در سوات کنترل نشوند، برای تمام ایالت مشکل ایجاد می‌کنند. اما حکومت ایالتی خیلی ساده این هشدارها را نادیده می‌گیرد.» بسیاری از وزرا و رهبران سیاسی روابط خوبی با گروه‌های تندرو مذهبی دارند و از ترس انتقام‌جویی تمایلی به اقدامات جدی علیه آنان ندارند. طالبان در واقع یک اداره‌ی موازی در سوات و ملاکند ایجاد کرده‌اند؛ رهبران محلی آنان دستورالعمل‌هایی برای مسئولین دولتی درباره‌ی مجوزهای تجارتی، اعزام و جابه‌جایی مسئولین ادارات می‌نوشتند و حتا کارمندان دولتی را برای پاسخ‌گویی احضار می‌نمودند.

هنگامی که اوضاع در نوامبر سال ۲۰۰۷ از کنترل خارج گردید، ارتش پاکستان عملیات «راه حق» را در این ساحه راه‌اندازی نمود و در حقیقت یک نوع بازی موش‌وگربه بین ارتش پاکستان و شبه‌نظامیان طالب آغاز شد. با ورود ارتش به ساحه، برای ستیزه‌جویان تقریبا ناممکن بود که ایستگاه‌هایی را که از پولیس گرفته و برای چندین هفته آن را در دست داشتند، حفظ کنند. یکی پی دیگر ستیزه‌جویان تمام ایستگاه‌های پولیس را رها و در کوهستان‌ها ناپدید شدند؛ از شهری به شهر دیگر رفتند، رد پایی از خود به‌جا گذاشتند و سپس با سرعت سوار بر داتسن‌های چهاردرچهار از آن‌جا دور شدند. این ستیزه‌جویان که شمارشان (بر طبق برخی از آمارها بیشتر از سه هزار نفر نبودند)، توانستند مردم را به وحشت بیاندازند و مناطق را به دلخواه شان اشغال کنند. این گروه‌های کوچک توانستند توانایی پولیس و ارتش را به چالش بکشند، بر حیات عمومی مردم و جریان تجارت تأثیر بگذارند. ادارات دولتی، نهادهای آموزشی، بانک‌ها، فروشگاه‌ها و مراکز تجاری برای چندین ماه بسته ماندند یا هم از ترس گیرماندن بین ارتش و شبه‌نظامیان فعالیت‌های‌شان را محدود کردند.

جانی‌خیل و پوچار مستحکم‌‌ترین سنگرهای فضل‌الله به نظر می‌رسیدند، اما عجیب است که ارتش پاکستان به این دره‌هایی که با کوه‌های بلند احاطه شده‌اند، دسترسی ندارد. جنرال احمدشجاع پاشا، مسئول عمومی عملیات نظامی ارتش در سوات که در اکتوبر سال ۲۰۰۸ ریيس آی‌اس‌آی شد، طی جلسه‌ای توضیحی در مقر فرماندهی ارتش در راولپندی، این مناطق را مراکز طالبان محلی اعلام کرد. او توضیح داد که توپوگرافی خشن منطقه (گردنه‌های مرتفع کوهستانی و تنگه‌های باریک) کار ارتش را دشوار کرده است. این دشواری‌ها و چالش‌هایی را که اراضی و آب‌وهوای ناسازگار در برابر ارتش پهن کرده، کسانی بهتر می‌توانند درک کنند که هزار و ۶۰۰ کیلومتر اراضی مرزی میان افغانستان و قلمرو فدرال را طی کرده باشند. این جنرال علاوه کرد: «این مناطق برای آنانی که از دره‌ها و گذرگاه‌های آن عبور می‌کنند، یک کابوس است و برای آنانی که کمین اجرا می‌کنند پناهگاه امن است.» او خاطرنشان کرد که حدود ۲۰ مسیر غیررسمی اما اغلب پر تردد بین پاکستان و افغانستان و ۳۵۰ گذرگاه غیرقابل تردد، همچنین نُه روستای مشترک در مرز دو هزار و ۵۶۰ کلیومتری، از موانع جدی بر سر راه کنترل تحرکات غیرقانونی مرزی اند. جنرال پاشا توضیح داد که ستیزه‌جویان در میان مردم زندگی می‌کنند و کار ارتش را برای اجرای یک عملیات گسترده نهایت دشوار می‌سازند.

جنرال در پایان سخنانش گفت: «این وضعیت برای ما سخت و نگران‌کننده است.» او همچنان از برخورد منفعلانه‌ی حکومت محلی ابراز نارضایتی کرد، زیرا به عقیده‌ی او، تحریک طالبان پاکستان بی‌هیچ چالشی از جانب دولت، شبکه‌های خود را در سراسر منطقه گسترش داده است.

در اپریل ۲۰۰۸ دولت تصمیم گرفت تا صوفی‌محمد، روحانی کهن‌سالی که تحریک نفاذ شریعت محمدی (سازمانی که بعدا اساس تشکیل تحریک طالبان پاکستان شد) را تأسیس کرده بود، به امید برقراری صلح در سوات و باجور از بند رها کند. اما قدرت و نفوذ صوفی‌محمد طی هفت سالی که در زندان بود، بسیار کم‌رنگ شده و اکنون قدرت واقعی و کنترل شبه‌نظامیان در دست داماد بی‌رحم او بود. دولت در ماه می با طمطراق از امضای توافق‌نامه‌ی صلح با صوفی‌محمد خبر داد، اما در محل کسی باور نداشت که این توافق‌نامه عملی شود.

آزادی صوفی‌محمد دست‌آ‌ورد چندانی در زمینه‌ی بازگشت صلح در مناطق سوات، ملاکند یا باجور نداشت. در واقع فقیرمحمد که اکنون تحریک طالبان پاکستان را در باجور اداره می‌کرد، آشکارا معامله‌ی صوفی‌محمد با دولت را به سخره گرفت. او طی یک کنفرانس خبری در خار اظهار داشت: «گفت‌وگو با مولانا صوفی‌محمد هیچ کمکی به حکومت صوبه سرحد در زمینه‌ی تأمین صلح در سوات نمی‌کند، دولت باید به‌جای صوفی‌محمد با فضل‌الله گفت‌وگو کند.» (۴)

فقیرمحمد و پیروانش همچنان به هدف بیرون‌راندن خارجی‌ها از افغانستان پابند هستند. رهبر ستیزه‌جویان در یک گردهمایی با اشتراک تقریبا پنج هزار نفر از افراد قبایلی که برای تشیع جنازه‌ی یک روزنامه‌نگار محلی در باجور ایجنسی تشکیل شده بود، مخالفت آشکار خود را با حضور نیروهای تحت رهبری ایالات متحده ابراز نمود، این‌که: «ما به مواضع دولتی حمله نمی‌کنیم و هر کسی که به یک چنین اقدامی افراطی دست بزند، با او به مثابه‌ی دشمن رفتار خواهیم کرد… اما مسلمان هستیم و تا زمانی‌ که نیروهای ائتلاف خارجی در افغانستان حضور دارند، به جهاد خود ادامه خواهیم داد.» (۵)

اگرچه جنرال پاشا اعلام کرد که عملیات نظامی در سوات را تا اوایل سال ۲۰۰۸ به پایان می‌رساند، اما پس از ربوده‌شدن تعداد زیادی از منسوبین امنیتی و حمله بر چندین نهاد دولتی، ارتش مجبور شد در ۳۰ جولای عملیات خود را  از سر بگیرد. براساس ادعای ارتش، طی این عملیات نزدیک به ۱۰۰ نفر از ستیزه‌جویان از جمله دو نفر از فرماندهان مهم آنان، بیشتر از ۲۴ غیرنظامی و ۱۵ سرباز ارتش نیز در اثر تیراندازی‌های متقابل کشته شده‌اند.

مولانا فضل‌الله هشدار داده بود که اگر دولت بار دیگر عملیاتی را در دره سوات آغاز کند، این گروه دست به حملات انتحاری خواهد زد. (۶) او در یک کنفرانس خبری تلویزیونی در ناحیه‌ی کابال از مناطق کوهستانی تاران، در حالی‌که قسمت اعظم رویش را با شال سفید پوشانیده و پشت به دوربین‌های رسانه‌ها ایستاده بود، این تهدید را اعلام کرد. در عین زمان او از تعلیق مذاکرات بر سر اجرای توافقی که به تاریخ ۲۱ می با حکومت ایالتی امضا شده بود، خبر داد.

هنگامی که ارتش در اوایل ماه آگست شروع به کوبیدن مواضع شبه‌نظامیان در نقاط مختلف کرد، فضل‌الله نیز به هشداری که داده بود عمل کرد: با کارگذاری یک بمب توسط دستگاه کنترل از راه دور، موتر حامل منسوبین امنیتی که به‌سوی منطقه‌ی هزاره در ناحیه‌ی کابال می‌رفت، منفجر شد و در اثر آن به تعداد هشت نفر از منسوبین امنیتی جان‌های‌شان را از دست داده و شش نفر دیگر زخم برداشتند. مسلم‌‌ خان، سخن‌گوی تحریک طالبان پاکستان در سوات، مسئولیت این حمله را به عهده گرفت و گفت که این حمله در واکنش به عملیات نظامی ارتش صورت گرفته است. او که از یک محل نامعلوم صحبت می‌کرد، به رسانه‌ها گفت: «ما انتقام کشتار غیرنظامیان بی‌گناه زیر رگ‌بارهای بی‌وقفه‌ی نیروهای امنیتی را گرفتیم. در پاسخ به عملیات ارتش علیه طالبان، ما دست به حملات انتحاری و بمب‌گذاری‌ها خواهیم زد.» 

در جاهای دیگر نیز ستیزه‌جویان شش مؤسسه‌ی آموزشی از جمله یک مکتب دولتی در سوات، یک کالج خصوصی دخترانه در منگوره و یک مکتب ابتدایی در ماتا را همان روز به آتش کشیدند؛ به دو پل، یکی در الله‌آباد واقع جاده‌ی کلام و دیگری در خوازه‌خیلی، به‌واسطه‌ خمپاره آسیب رسانیدند. در منطقه‌ی دارمای ماتا، ستیزه‌جویان دو برادرزاده‌ی یکی از مسئولین پولیس را به‌نام جمال‌الدین اختطاف کردند و به وی هشدار دادند که پست خود را ترک کند، در غیر آن برادرزاده‌هایش را اعدام خواهند کرد. مقامات محلی برای جلوگیری از آسیب‌های جانبی در جریان عملیات نظامی، مقررات محدود رفت‌وآمد را در داخل منگوره و اطراف آن وضع کردند که پی‌آمد آن فلج‌شدن روال زندگی روزمره و فعالیت‌های تجاری بود.

مولانا فقیرمحمد، ریيس تحریک طالبان پاکستان و مولوی عمر، سخن‌گوی این سازمان برای این‌که نمک بیشتری روی زخم‌های دولت پاشیده باشند، در پنجم آگست ۲۰۰۸ در روستای عنایت در نزدیکی‌های خار، مرکز اداری باجور یک کنفرانس خبری مشترک برگزار کردند. از طریق این کنفرانس دولت را به انتقام‌جویی تهدید کردند. مولوی عمر هشدار داد: «اگر دولت عملیات نظامی کنونی در سوات را متوقف نکند، می‌توانیم جنگ‌جویان خود را در سراسر کشور وارد عمل کنیم.» (۷)

در اواخر سال ۲۰۰۸ تحریک طالبان پاکستان در سوات یک شورش غیرقابل مهار را راه انداخته بود، جایی که تمام دستگاه امنیتی پاکستان شامل پولیس، شبه‌نظامیان و سازمان‌های اطلاعاتی برای چندین دهه در آن حضور داشتند. با وجود این همه زیرساخت‌های امنیتی چگونه ممکن است یک ارتش کوچکی از ستیزه‌جویان بتوانند سراسر دره سوات را اشغال کنند؟ جنرال پاشا چند پاسخ قانع‌کننده به این پرسش ارائه کرد. در حالی‌که ساکنان محل به این پرسش که چگونه آنان قادر شدند تا کل منطقه و جمعیت آن را به وحشت بیاندازند، پاسخ روشنی نداشتند. نگرانی از انتقام‌گیری، برای بار دوم، احتمالا یکی از پاره‌های مهم این معما باشد. (۸)

در امر قدرتمندشدن ستیزه‌جویان، به نظر می‌رسد که مجموعه‌ای از عوامل در کار بوده. در ابتدا  ارتش در امر مقابله با آنان مردد ظاهر شد؛ روحیه‌ی پولیسی کم‌تر آموزش‌دیده و با دستمزد ناچیز را هرگز نمی‌توان با روحیه‌ی ستیزه‌جویان آموزش‌دیده و مجهز با ایدئولوژی اسلام‌گرایانه مقایسه کرد. پرسونل پولیس در بیشترین نقاط ایالت تکمیل نبود؛ در هر یک از پاسگاه‌ها کم‌تر از ۲۹ نفر موجود بودند. مهم‌تر از همه، با وجود ادعاهای رسمی مبنی بر «سرکوب بی‌امان ستیزه‌جویان»، گمانه‌زنی‌هایی در مورد نقش بسیاری از سازمان‌های دولتی وجود دارد. باشندگان محل بدین باور اند که بین سازمان‌های اطلاعاتی و ستیزه‌جویان روابطی وجود دارد. اما مقامات ارتش و اطلاعات، وجود هرگونه رابطه‌ای را تکذیب می‌کنند. چگونه ممکن است از گروه‌هایی که در حال کشتن و قصابی منسوبین و کارمندان دولت هستند، حمایت کرد؟ این پرسشی بود که جنرال پاشا در یکی از گفت‌وگوهای خود مطرح کرد. مردم مناطق آسیب‌دیده که شاهد ظهور نیروهای طالبان بوده‌اند، یک چنین ادعاهایی را با رنگ و روغن بیشتری مطرح می‌کنند. تاریخچه‌ی روابط سازمان‌های اطلاعاتی و گروه‌های ستیزه‌جو در شکل‌دهی یک چنین وضعیتی نقش مهمی داشته و بیشتر به آن دامن‌زده است. این نوع ذهنیت‌ها به طالبان نیز فرصت داده تا عملا بدون هیچ چالشی خود را تثبیت کنند.

با این وضع، پاکستانی‌ها اکنون با یک واقعیت تلخ روبه‌رو هستند: چشم‌انداز شورش‌های تحریک طالبان پاکستان در سراسر کشور در حال گسترش است. در نوامبر سال ۲۰۰۸ سی رویداد در فاصله‌ی ۳۶ ساعت در پیشاور رخ داد. در اثر یک حمله‌ی انتحاری به‌تاریخ ۱۱ نوامبر در مراسمی که به‌مناسبت پایان موفقیت‌آمیز بازی‌های منطقه‌ای، خارج از ورزشگاه قیوم برگزار شده بود، پنج نفر کشته شدند. صبح روز بعد از این حادثه، استیفن دی. ونس که سرپرستی پروژه‌ی «معیشت» سازمان کمک‌های امریکا (یواس‌آی‌دی) را در مناطق قبایل آزاد به عهده داشت، به طرز وحشتناکی به قتل رسید. یک دیپلومات ایرانی در این شهر ربوده شد. در حدود ۳۰ کلیلومتری شمال پیشاور یک بمب‌گذار انتحاری موتر مملو از مواد انفجاری‌اش را به دروازه‌های یک مکتب کوبید. بسیاری از باشندگان محل این رشته حملات را نتیجه‌ی مستقیم سرکوب شبه‌نظامیان توسط ارتش پاکستان می‌دانند. تعداد کمی هم باور دارند که این‌ها آخرین افراد خواهند بود. 

ادامه دارد…