عکس: etemadonline.com

«افغانی افغانی»؛ خاطراتی از تهران (۲)| پولیس و پول‌خواری

بسیاری از مهاجران افغانستانی در تهران از «پول‌خواری پولیس ایران» شکایت دارند. می‌گویند پولیس آنان را می‌گیرند و به بهانه‌ی ردمرز از آنان پول مطالبه می‌کنند. شواهد زیادی در دست است که پولیس ایران حتا از آنانی که «برگه‌های سرشماری» دارند نیز پول می‌گیرند.

در روز نوروز ۱۴۰۲ پنج نفر از مهاجران افغانستانی از تهران به‌سوی ورامین در حرکت بودند. در مسیر راه پولیس به راننده اشاره می‌کند که موتر را کنار بزند. وقتی که راننده کنار جاده ایستاد می‌کند دو نفر پولیس می‌آیند و از مهاجران «مدارک» می‌خواهند.

از چهار نفری که داخل موتر بوده، یک نفر آنان اقامت و سه نفر آنان فقط برگه‌ی سرشماری داشته‌اند. پولیس به آن یک نفری که اقامت داشته دستور می‌دهد که برود. بقیه‌ی آن سه نفری را که اقامت داشته پیاده می‌کنند.

آن‌طرف‌تر موتر پولیس ایستاد بوده و آن سه نفر را دستور می‌دهند که سوار آن شوند. آن سه نفر وقتی که سوار می‌شوند پولیس به‌جایی که آنان را به حوزه امنیتی یا اردوگاه ببرند به یک بیابانی می‌برند.

این سه مهاجر به پولیس می‌گویند که آنان را به بیابان نبرند. آنان افزودند: «وقتی ما را گرفتند به‌جای این‌که حوزه یا اردوگاه ببرند، طرف بیابان بردند. به پولیس‌ها گفتیم ما را حوزه یا اردوگاه ببرند. چون ما برگه‌ی سرشماری داشتیم و از اردوگاه آزاد می‌شدیم. پولیس‌ها اما ما را هی به‌سوی بیابان می‌بردند. به آنان گفتیم موتر شما که موتر پولیس است، ولی چرا ما را به بیابان می‌برید؟ وقتی این سؤال را از آنان پرسیدیم، بدون رودربایستی به ما گفتند شما بچه‌های خوبی معلوم می‌شوید و نمی‌خواهیم در این روزهای عید شما را اخراج کنیم، عیدی ما را بدهید شما را آزاد می‌کنیم.»

آنان به پولیس گفتند که ما پول نداریم. فقط کرایه‌ی تکسی را داریم و تمام. پولیس‌ها اما پافشاری می‌کنند که بگردند و ببینند که چه مقدار پول تهیه می‌توانند. مهاجران پول نداشته‌اند، راه دیگری هم برای نجات از چنگال پولیس نبوده است. آنان می‌گویند: «نه پول داشتیم و نه راه نجات. باز هم گفتیم ما را حوزه ببرید و اصلا ما را ردمرز کنید، قبول نکردند.»

یکی از مهاجران مجبور می‌شود جیب‌اش را بگردد تا پول بدهد و از چنگ پولیس خلاص شود. او می‌گوید: «مجبور شدم که حالا بگردم تا شاید پولی در جیبم باشد. در کیفِ پولم مقداری پول بود. عاجل، پیش از آن‌که پولیس ببیند کیف‌ام را باز کردم و یک مقداری از پولم را کشیدم و در جیبم زدم. ۱۰۰ هزار تومان داخل کیف گذاشتم و به پولیس دادم. گفتم همین‌قدر هست که این هم کرایه‌ی تکسی است.»

پولیس ۱۰۰ هزار تومان را می‌گیرد و می‌‌گوید که آنان باز هم پول دارد. بالاخره آنان مجبور می‌شود ۲۰۰ هزار تومان دیگر نیز به پولیس می‌دهند و پولیس‌ها آنان را در یک بیابان دور آزاد می‌کنند. آنان افزودند: «پول ما را گرفتند و ما را در یک بیابان دور رها کردند. موتری را که تکسی گرفته بودیم نیز از پشت ما آمده بود. گویا می‌دانست که ما را آزاد می‌کنند.»

آنان دوباره موتر سوار می‌شوند و بالاخره پس از چند ساعت به مقصد می‌رسند. تکسی را ۱۰۰ هزار تومان گرفته بودند، وقتی که به مقصد می‌رسند، راننده‌ ۵۰۰ هزار تومان مطالبه می‌کند. مهاجران گفتند: «چندین ساعت ما را پولیس در بیابان گرداندند. پول ما را هم گرفتند. وقتی هم که به مقصد رسیدیم تکسی هم پنج برابر پول طلب کرد. این است روزگار افغانستانی در ایران.»

آنان می‌گویند پولیس ایران، به‌خصوص در ایام عید و تعطیلات به بهانه‌های مختلفی افغانستانی‌ها را می‌گیرند و از آنان پول مطالبه می‌کنند. به‌گفته‌ی آنان، در ساحاتی که کارگران افغانستانی زیاد اند، پولیس‌ها معمولا شب آنان را می‌گیرند و وقتی که یک مقدار پول به آنان بدهند دوباره آزادشان می‌کنند.

اما این پول‌خواری پولیس فقط در شب تمام نمی‌شود. روزها نیز ادامه دارد. آنان افزودند: «یکی دو روز پیش از این‌که ما را بگیرند، یکی از دوستان ما را هم گرفته بودند. از او به‌صورت مستقیم عیدی مطالبه نکرده بودند. او را پنج-شش ساعت فقط هرطرف هرطرف گردانده بودند. نه از او پول می‌خواستند و نه او را اردوگاه می‌بردند. بالاخره آن دوست ما متوجه می‌شود که مسأله‌ی این پولیس‌ها پول است. به آنان می‌گویند که اگر او را آزاد می‌کنند یک میلیون تومان شیرینی به آنان می‌دهد.»

پولیس‌ها او را هم مثل آنان یک جای دوری برده بوده و وقتی که او پول پیشنهاد می‌کند، توقف می‌کنند. یک میلیون تومان شیرینی می‌گیرند و او را آزاد می‌کنند.

آن مهاجر افغانستانی وقتی که از چنگ پولیس ایران آزاد می‌شود، دوباره با هزینه‌ی خیلی زیاد، یعنی حدود بیشتر از دو میلیون تومان (درآمد پانزده روز کارگری) و این‌بار پنهان پنهان از ترس پولیس به اتاقش برمی‌گردد. این اما در صورتی بوده است که او نیز برگه‌ی سرشماری (جواز موقت دولتی برای ماندن در ایران) داشته است و برگه‌ی او در ساحه‌ی ممنوعه نبوده است.

دیدگاه‌های شما
  1. درود
    دقت کنید و ببینید آیا شما این جمله را درست نوشته اید؟ شاید منظور شما از سه نفری که برگه ی سرشماری داشته اند و پولیس “آنها را پیاده می کنند” باشد.
    نوشته اید:
    از چهار نفری که داخل موتر بوده، یک نفر آنان اقامت و سه نفر آنان فقط برگه‌ی سرشماری داشته‌اند. پولیس به آن یک نفری که اقامت داشته دستور می‌دهد که برود. بقیه‌ی آن سه نفری را که اقامت داشته پیاده می‌کنند.

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *