با گذشت نزدیک به سه ماه، تصاویر و ویدیوهای متعدد او را در حال نجات جان افراد از زیر آوار زمینلرزههای ترکیه در منطقهی «قهرمانماراش» نشان میدهد. هنوز این ویدیوها در رسانههای اجتماعی بهصورت گسترده دستبدست میشود، اما بیرون از فضای مجازی او همچنین در حسرت بهسر میبرد. حسرت از اینکه نتوانسته است جان افراد بیشتری را نجات دهد. او هنوز سنگینی آوارها را روی دوشش حس میکند. حس میکند که افراد گیرمانده از زیر آوار درخواست کمک میکند.
میرخانجی متقی، امدادگر اهل افغانستان سالها در شرایط بحرانی زندگی کرده و این شرایط او را متعهد به امدادرسانی کرده است.
زندگی در میان آتش جنگ
۳۸ سال پیش، زمانی که افغانستان در تسلط نیروهای شوروی سابق بود و جنگ در برابر آنان جریان داشت، میرخانجی متقی در یک خانوادهی کشاورز در ولایت پنجشیر به دنیا آمد.
جنگ شدید بین دو طرف (نظامیان شوروی سابق و نیروهای مجاهدین افغانستان) به سختی زندگی در سرمای زمستان سال ۱۳۶۴ خورشیدی افزوده بود. سختی زندگی در جنگ، شمار زیادی را متقاعد کرده بود که افغانستان را ترک کنند. خانوادهی میرخانجی که برای داشتن زندگی معمولی و آرام تلاش میکردند نیز از پایانیافتن جنگ و بحران در افغانستان امید بریدند. آنان زمستان را به بهار و تابستان رسانده بودند. زمانی که میرخانجی هشت ماه داشت و جنگ شدت گرفته بود، کولهبار مسافرت بستند.
دستفروش
این خانواده برای رسیدن به زندگی آرام مثل میلیونها شهروند دیگر، در خزان ۱۳۶۵ خورشیدی راه مهاجرت را در پیش گرفتند و زندگی را در ایران از صفر شروع کردند. سه سال پس از این مهاجرت آوازهی خروج نظامیان شوروی از افغانستان را شنیدند.
اما این خبر نیز بهدلیل تشدید جنگهای داخلی در بین مجاهدین، مهاجران را دلگرم نکرد و آنان همچنان مهاجر ماندند.
میرخانجی مثل صدها کودک مهاجر افغانستانی در ایران با رنج مهاجرت بزرگ شد. او میگوید: «در ایران بین مهاجر و شهروندان ایران بسیار تفاوت است. مهاجران بهدلیل مهاجربودنشان مورد خشونت روانی قرار میگیرند. وضع کمبینی مهاجران مرا رنج میداد. با این وجود یک عده از زندگی در ایران راضی اند و یک عده ناراض.»
دشواریای که حتا مانع آموزش هزاران کودک مهاجر اهل افغانستان در ایران شده است، اما با این وجود میرخانجی از محدود کودکان مهاجری است که توانسته است با محدودیت و محرومیت زندگی مهاجری مبارزه کند. او وارد سیستم آموزشی دولتی ایران شد و با توجه به لیاقتش شانس ادامهی تحصیل یافت. میرخانجی میگوید: «من در دوران مکتب دستفروشی میکردم. این وضع تا فراغت از مکتب ادامه داشت.»
میرخانجی بعد از فراغت از مکتب به دانشگاه دولتی ایران راه یافت. او در دانشکدهی علمی-کاربردری هلال احمر، در رشتهی امداد و نجات و مدیریت عملیات امداد و نجات در حوادث مدرک کارشناسی دارد.
در کنار این، او استاد ارائهی کمکهای اولیه در وضعیت اضطرار در حوادث است. میرخانجی میگوید: «سالها زندگی سخت مردم، بهویژه افغانستانیها در ایران مرا علاقهمند به امدادرسانی کرد. از همین رو من در رشتهی امداد و نجات که دوست داشتم، تحصیل کردم تا بتوانم در موقع بحران بهعنوان فرد متخصص حوزهی امداد، به آدمها کمک کنم.»
نفر اول در سمت چپ میرخانجی است. او ۱۵ سال در ایران امدادرسانی کرده است. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز
امدادرسانی در ایران
میرخانجی بعد از اتمام دانشگاه فعالیتهای اجتماعیاش را گسترش داد و عضویت نیروهای امداد و نجات هلال احمر ایران را بدست آورد. او ۱۵ سال بهعنوان کارمند سازمان هلال احمر در حوادث متعددی در ایران امدادرسانی کرده است.
این تخصص، امدادرسانی و عضویت او در تیم امداد و نجات هلال احمر اما همچنین نتوانست رنج مهاجرت را برای او کاهش دهد. میرخانجی میگوید که چهار سال پیش دولت ایران اقامت شماری از مهاجران افغانستانی در ایران را باطل کرد و برگهی خروج از ایران را داد.
مسئولان امور از او و دیگر مهاجران افغانستانی مقیم خوزستان ایران خواستند که این کشور را ترک کنند. میرخانجی میگوید: «بعد از ابطال اقامت ما، پسرم از مکتب باز ماند.»
ناامیدی از زادگاهش، افغانستان و کشوری که در آن بزرگ شد و برای شهروندشدن و برابرشدن با مردمش کوشید، او را به سمت مهاجرت دیگر کشاند. راه مهاجرت به سمت ترکیه را برگزید. اکنون او در ترکیه مشغول امدادرسانی است.
«تخصصات مهم نیست»
افغانستان کشور جنگزده است که بیش از چهاردهه در بحرانهای متعددی نفس میکشد. با این وجود تنها کشوری است که از امدادرسانها استقبال نمیکند. میرخانجی متقی، امدادرسان اهل افغانستان است که درخواستش برای امدادرسانی در کشور خودش مورد توجه قرار نگرفته است.
او بهدلیل عدم پذیرش درخواستش برای امدادرسانی در افغانستان مجبور شده است که به ترکیه مهاجرت کند. او میگوید که پیش از دریافت برگهی خروج از ایران، به سفارت افغانستان مقیم ایران رفته بود. او از سفارت خواسته بود که زمینهی برگشت به افغانستان و زمینهی کار در حوزهی امدادرسانی را برایش فراهم کند، اما مسئولان مربوط این بخش به درخواست او توجه نکرده بودند.
او میگوید: «چندین بار مدارکم را گرفته به سفارت رفتم. با سفیر افغانستان صحبت کردم. گفتم که من تخصص ویژه در بخش امداد و نجات دارم و میخواهم که از تحصیل و تخصصم برای امدادرسانی در افغانستان استفاده کنم. من خواسته بودم که زمینهی کار را در همین بخش برایم فراهم کند، اما سفیر به من گفت که تخصصام برایش مهم نیست و جواب رد داد. از سوی دیگر، برگهی خروج را دریافت کرده بودم، راهی جز ترک ایران برایم باقی نماند.»
با آنکه افغانستان کشور حادثهخیز است، اما مرکز آموزش امدادرسانی ندارد و در زمینهی امداد بهصورت تخصصی به افراد آموزش داده نمیشود. میرخانجی تصریح میکند: «کسی که در حوزهی کاری ما اطلاع نداشته باشد، اهمیت کار ما را نمیداند. مثلا اگر مدیریت حوادث یک منطقه را یک داکتر داشته باشد، عملکرد او در مواجهه با حوادث نامترقبه با عملکرد افراد تحصیلکرده در این حوزه که تخصص و مدیریت حوادث را دارند، خیلی فرق میکند. ما شناخت و علم از ابعاد متفاوت و مختلف حوادث و اتفاقات داریم، اقدامات پشتیبانی و لجستیک این کار را میدانیم. منطبق با حوادث اقدامات و مدیریت لازم انجام میدهیم تا بهطور اصولی و با سیستم علمی احتمال نجات جانها در زمینلرزهها، انتحاریها، سیلابها، برفکوچها و… افزایش یابد.»
بهدنبال ابطال برگهی اقامت، میرخانجی چهار سال پیش عضویت سازمان هلال احمر امداد و نجات و کشور ایران را ترک کرد. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز
کارگر ساختمان
میرخانجی متقی ایران را چهار سال پیش به مقصد ترکیه ترک کرد. بعد از رسیدن به ترکیه به شهر کایسری رفت و اکنون در همین شهر زندگی میکند. او پدر سه فرزند است و میگوید که برای آیندهی آنان از هیچ تلاشی دریغ نمیکند.
او میافزاید که در ترکیه نیز در وضع مشابه به ایران در شرایط دشوار زندگی میکند. میرخانجی افزود: «جدا از مشکلات هویتی، اینجا نیز قوانین از مهاجران استقبال نمیکند و مهاجران در تمام عرصهها با مشکل مواجهاند. عمدهترین مشکل کار است. من با آنکه درس خواندهام، در اینجا مثل سایر مهاجران در ساختمانسازیها کار میکنم. تنها تفاوت این است که فرزندانم مکتب میروند.»
در کنار کارگری، میرخانجی از طریق انجمن افغانستانیها یک روز در هفته برنامهی آموزشی و ارائهی کمکهای اولیه و ضروری را به مردم آموزش میدهد و عضویت تیم هلال احمر ترکیه را بدست آورده است. او میگوید: «وقتی در ترکیه آمدم و مدارکم را به کمیته امداد سپردم تا در مواقع ضروری اجازهی امداد را برایم بدهد. برای یک امدادگر، جغرافیا، رنگها و دین معنایی ندارد و در هر کجایی که باشد تلاش برای نجات جان زندهجان وظیفهاش است.»
آخرین مأموریت رسمی او برای امدادرسانی به سه ماه پیش برمیگردد. مأموریتی که هنوز خودش را اسیر وضع میداند و «آوارهای زمینلرزه را به دوش میکشد».
سه ماه پیش در بامداد سرد زمستانی، در حالیکه زمینلرزه او و خانوادهاش را سروپا برهنه آوارهی خیابان کرده بود، تماسی از گروه امداد و نجات هلال احمر ترکیه دریافت کرد که او را به همکاری فرامیخواند.
متقی بدون تعلل با خانوادهاش که همه از زمینلرزهی وحشتناک جان بهدر برده بودند، خداحافظی کرد و راهی منطقهی قهرمان ماراش ترکیه شد. او در این منطقه ۱۲ شبانه روز بدون استراحت برای نجات جان زندهها کوشید، اما هنوز آن تلاشها را کافی نمیداند.
در تاریخ ۱۷ دلو سال گذشتهی خورشیدی بخشهایی از ترکیه و سوریه گواه زمینلرزههای مرگبار و ویرانگر بود که براساس آخرین آمارهای تأییدشده، بیش از ۵۰ هزار نفر در دو کشور جانشان را از دست دادند. در بین قربانیان این فاجعه افغانستانیهای مهاجر مقیم ترکیه نیز شامل اند.
همچنین هزاران نفر زخمی و آواره و هزاران نفر دیگر هنوز مفقود اند. این زمینلرزه و صدها پسلرزهی آن خانههای مسکونی زیادی را در ترکیه و سوریه ویران کرده است.
میرخانجی در حال نجات یک نوزاد گیرافتاده در زیر آوار زمینلرزه در قهرمان ماراش ترکیه. عکس: ارسالی به روزنامه اطلاعات روز