اطلاعات روز

زنان در تنهایی و تقابل و تعلیق؛ فرازوفرود اعتراض زنان در طی دو سال اخیر

هر ماه یک بار برای امضاکردن حاضری‌شان در مقابل دروازه‌ی نهادهای مربوطه می‌‌روند، اما اجازه‌ی داخل‌شدن ندارند. ورودشان ممنوع است.

در عصر روز ۲۶ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی، دو روز بعد از فروپاشی حکومت پیشین به رهبری اشرف غنی، ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی طالبان در اولین نشست خبری‌اش حضور زنان در اجتماع را مهم خواند. او گفت: «زنان در چوکات اسلامی در همه‌ی بخش‌ها باید کار کنند و هیچ تبعیضی بین زن و مرد نیست.»  چند روز بعد از آن، طالبان به زنان کارمند نهادهای دولتی دستور دادند که تا آماده‌شدن مکان‌های جداگانه و مناسب براساس اصول شرعی، در خانه بمانند. از آن زمان تا اکنون زنان کارمند نهادهای دولتی به استثنای آموزگاران زن برای دوره‌ی ابتدائیه، کارمندان صحی و شمار محدود زنان کارمند در اداره‌های امنیتی طالبان، متباقی در خانه مانده‌اند.

یک ماه بعد، در ۲۶ سنبله ۱۴۰۰ خورشیدی طالبان اعلام کردند که دختران دانش‌آموز بالاتر از صنف ششم تا مهیاشدن محیط آموزشی طبق اصول شرعی، در خانه بمانند. اکنون که نزدیک به دو سال از این وعده می‌گذرد، دختران برای دومین سال متوالی از آموزش در تمام مقاطع متوسطه و عالی دور نگهداشته شده‌اند.

افزون به این، طالبان برای حضور زنان در تمام عرصه‌ها فرمان صادر کرده و محدودیت وضع نموده‌اند. ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل متحد برای افغانستان گفته است که شمار این فرمان‌ها به بیش از ۵۰ مورد می‌رسد. فرمان‌‌هایی که حق آزادی رفت‌وآمد، طرز لباس‌پوشیدن، سلوک و رفتار، دسترسی به آموزش، اشتغال، صحت، عدالت و حتا حق اعتراض و آزادی بیان زنان را محدود کرده است.

مرسل مبشر، کارمند پیشین کمیسیون مستقل حقوق بشر و یکی از زنان معترض می‌گوید: «کلماتی وجود ندارد که وضعیت اسفناک زنان افغانستان را توضیح بدهد؛ وحشتناک است. هیچ بخشی وجود ندارد که زنان در آن در امنیت باشند؛ به لحاظ جسمی، روانی، عاطفی، مالی، حقوقی، و… مسائل مربوط به زنان در همه جا با چالش روبه‌رو است. اگر از سطح اجتماع بگذریم، طالبان حتا زندگی خصوصی مردم را هم ویران کرده‌اند.»

او تصریح می‌کند که در طی دو سال گذشته طالبان شماری از شهروندان را بی‌رحمانه شکنجه کرده و آنان را کشته‌اند. عملکردی که سبب مهاجرت ناخواسته‌ی هزاران شهروند و از هم‌پاشیدن صدها خانواده‌ شده است. افزون به این، مردان خانواده‌ها به‌دلیل فشارهای گروه طالبان مجبور شده‌اند که در محیط خانواده و روابط خانوادگی محدودیت‌های وضع‌شده از سوی طالبان برای زنان را اعمال کنند که این رفتار تأثیرات منفی زیادی برجای گذاشته است.

طالبان با مجازات دسته‌جمعی غیرنظامیان و اعدام‌های فراقضایی اسیران جنگی، مرتکب جنایت جنگی شده‌اند. سمیرا حمیدی، کمپاینر جنوب آسیای سازمان عفو بین‌الملل می‌گوید که طالبان کارزار آزار جنسیتی «شدید» و «سیستماتیک» را برای مطیع‌کردن زنان در سراسر کشور راه‌اندازی کرده‌اند.

اعتراضات خلاقانه

زنانی که در اوایل به‌خاطر کارنامه‌ی قبلی ‌گروه طالبان در دوره‌ی پس از مذاکرات بُن مخالف طالبان بودند، با وضع‌شدن هر فرمان این گروه، بیشتر از پیش ناراضی‌تر شده و برای تغییر این وضع در طی دو سال گذشته دست به اعتراض زدند. اعتراضات زنان از ۲۴ اسد سال ۱۴۰۰ تا ۲۴ اسد ۱۴۰۱ بیشتر در خیابان‌ها و بدون رعایت حجاب اجباری بوده است، اما آهسته آهسته پوشش زنان معترض تغییر کرده و اعتراض‌ها از خیابان به اعتراض‌های نمادین خانگی کشانده شده است. دیری نگذشت که طالبان برای سرکوب اعتراض‌های نمادین زنان نیز اقدام کردند و زنان معترض را تحت تعقیب قرار دادند.

لیلا، یکی از زنان معترض است که در طی یک سال و شش ماه، در تمام اعتراضات زنان اشتراک داشته است. او می‌گوید که زنان معترض همه‌روزه مجبور شده‌اند که روش و نوع اعتراض‌شان را تغییر دهند. به‌گفته‌ی او، زنان از هنر آوازخوانی، رقص، نقاشی و تئاتر برای بیان نارضایتی‌شان و برای تغییر وضع کار گرفته‌اند و اعتراض‌های زیرزمینی یا نمادین را متنوع ساخته‌اند. این در حالی است که اخیرا زنان به رسم اعتراض چادری پوشیده و رقصیدند. کاتارینا، رووفا، لیزا، ربابه و سوفیا نام‌های «مستعار» این دختران است.

این دختران در واکنش به اظهارات هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان که گفته است زنان افغانستان را «اصلاح» کرده‌‌اند، زیر چادری (حجاب خاص طالبانی) رقصیدند. آنان ویدیویی از رقص شان را در رسانه‌های اجتماعی منتشر کردند. لیزا، دانش‌آموخته‌ی دانشکده‌ی خبرنگاری دانشگاه کابل یکی از این دختران است. او تا پیش از به قدرت رسیدن طالبان در یکی از رسانه‌های افغانستان در کابل کار می‌کرد. اما با فروپاشی حکومت وضع تغییر کرد و رسانه‌ای که او در آن مشغول بود، مسدود و به این ترتیب او خانه‌نشین شد.

افزون به این، خواهر کوچکش که در یگانه مکتب روشن‌دلان تحت برنامه‌ی آموزش خاص بود، به‌دلیل مسدودشدن این مکتب توسط طالبان خانه‌نشین شده است.

لیزا می‌گوید که علاوه بر بی‌سرنوشتی خودش، زجرکشیدن خواهر نابینایش و صدها دختر دیگر او را رنج می‌دهد. لیزا می‌افزاید: «ما هر روز می‌میریم. طالبان انتظار دارند که در مقابل این رنج جگرسوز ساکت بمانیم. من از تمام ابزارها برای بیان اعتراضم به این وضع زندگی زنان کار می‌گیرم. من حتا فجیع‌ترین مرگ روی جاده را نیز نسبت به این زندگی ترجیح می‌دهم.»

سوفیا می‌گوید که در طی دو سال گذشته از تمام ابزارها برای بیان نارضایتی‌شان به شرایط دشوار زندگی زنان استفاده کرده و تا زمانی این اعتراض را ادامه می‌دهد که وضع تغییر کند. سوفیا می‌گوید: «برای جلب توجه بیشتر و برای به سخره‌گرفتن حجاب اجباری، با پوشیدن چادری رقصیدم. می‌خواهم این را ثابت کنم که اعتراض ما به پرونده‌سازی برای مهاجرت ربطی ندارد و ما در مقابل اوضاع موجود زندگی زنان در افغانستان و جنایات گروه طالبان  معترض هستیم.»

علی‌رغم فشارهای فزاینده و محدودیت‌های طالبان برای سرکوب و جلوگیری اعتراضات، نافرمانی مدنی معترضان در بزرگ‌‌شهرها متنوع و خلاقانه بوده است.

معترضان با گشایش کتاب‌خانه‌ی ویژه زنان، ایجاد مکاتب خانگی و صنف‌های ویژه برای دختران، دانشگاه آنلاین ویژه‌ی زنان، سیاست‌های سختگیرانه‌ی طالبان در برابر زنان را به چالش کشیده و اعتراض شان را ادامه داده‌اند.

علاوه بر این، صدها نفر دیگر به نافرمانی‌ مدنی و اعتراض نرم رو آورده‌اند. آنان علی‌رغم جرم‌پنداری آموزش زنان در افغانستان، به آموزش رضاکارانه به دختران رو آورده‌اند. ریچارد بنت، گزارشگر ویژه‌ی حقوق بشر سازمان ملل برای افغانستان و سمیرا حمیدی، کمپاینر سازمان عفو بین‌الملل این مقاومت و اعتراض زنان افغانستان را خلاقانه و شجاعانه توصیف کرده‌اند. با این وجود، به نظر می‌رسد که اعتراض خیابانی و اعتراض نمادین زنان فراز پیدا نکرده و زنان معترض در فضای مجازی فعال‌تر شده‌اند.

ایرنا، یکی از زنان معترض که فعالیت آموزشی دارد، می‌گوید: «این آموزش‌ها رسمی و فراگیر نیست و نیاز جامعه‌ی امروزی را فراهم نمی‌کند. با آن‌که ما و دانش‌آموزان کار خلاف انجام نمی‌دهیم، اما زندگی ما مثل مجرمان است. ما مدام در هراسیم که مبادا دستگیر شویم یا بلایی بر سر دانش‌آموزان بیاید و ما مورد مجازات قرار بگیریم. این زندگی مجرمانه چرا باشد؟ چرا منی که باید تحصیلم را ادامه می‌دادم این بار سنگین را حمل کنم؟ چرا کتاب زندگی دختران دانش‌آموز باید سیاه باشد؟ نیاز این است که محدودیت‌ها برداشته شود تا دختران بتوانند آینده‌ای برای‌شان تصور کنند.»

آیا کاهش اعتراضات خیابانی به معنای رضایت است؟

بازداشت و شکنجه‌ها

لیلا ۵۰ سال سن دارد و در یکی از مکاتب شهر کابل آموزگار است. او تأکید می‌کند که طالبان از هر طریق ممکن اعتراض زنان را سرکوب کرده‌اند و به مردم  نیز گفته‌اند که زنان معترض برای پرونده‌سازی اعتراض می‌کردند. لیلا می‌گوید: «در طی دو سال گذشته طالبان، زنان معترض را فاحشه و نوکر امریکا و دنیای غرب خطاب کردند و از هیچ آزاری در برابر آنان دست بر نداشتند. به‌گونه‌ی نمونه، در جریان اعتراض خیابانی‌ای که به‌خاطر مسدودشدن دانشگاه راه‌اندازی کرده بودیم، در دهبوری ما را محاصر کردند و آنقدر زدند که مهره‌های گردنم آسیب دیده است و من حتا تا هنوز سرم را بلند گرفته نمی‌توانم.»

این زن معترض با اشاره به قضیه‌ی دستگیری یکی از معترضان از محل کارش می‌گوید که فشار طالبان برای پیش‌گیری از اعتراض به کُتَک‌‌کاری زنان در خیابان ختم نشده، بلکه طالبان تلاش کرده‌اند که از مجراهای مختلف زنان را تحت فشار قرار دهند. او می‌افزاید: «طالبان بارها تلاش کردند که زنان معترض و فعال را دستگیر کنند. بسیاری زنان با تغییر چهره از خانه بیرون می‌شدند، اما شناسایی شدند و بعد دستگیر. مثلا داکتر زهرا حق‌پرست را زمانی از کلینیک دستگیر کرد که ما تلفنی در حال صحبت بودیم و من متن بیانیه‌ی زنان معترض را برای یک نشست بین‌المللی می‌نوشتم. بعد از دستگیری او، همزمان از هشت شماره‌ی ناشناس به من پیام کردند و موقعیت من را پرسیدند. من سیمکارت‌ها را شکستاندم و به خانه‌ی یکی از دوستان رفتم. دو روز بعد همسایه‌هایم به من اطلاع دادند که طالبان به خانه‌ی من رفته بودند، به محل کار من رفته بوده و از اطراف خانه از من پرسیده بودند.»

این زن معترض می‌گوید که او به‌دلیل این وضع کابل را ترک کرد، اما خانواده‌ی همسرش او را به زندان خانگی کشاند. لیلا می‌گوید: «بعد از مدت‌ها به خانه‌ام برگشتم. همسایه‌ها و حتا ملای مسجد به خانه‌ی من آمده و از من خواستند که دست از اعتراض بردارم و در منطقه شر خلق نکنم. در نهایت من مجبور شدم که خانه‌ی ۲۵ ساله‌ام را ترک کنم. من پاسپورت نداشتم، راه قاچاقی از مسیر اسپین‌بولدک را در پیش گرفتم. اما خانواده‌ی خسرم از رفتن من جلوگیری کردند. آنان مرا به خانه‌ی‌شان برده و در طویله زندانی کردند. در آن‌جا حق دیدن فرزندانم را نداشتم و حتا نمی‌توانستم تلفنی حرف بزنم. این وضع هشت ماه ادامه یافت تا اندکی مطمئن شدند که من از اعتراضات دور شده‌ام. همین که محدودیت‌ها کم‌تر شد به کمک زنان خانواده‌ی خسرم و کودکانم از آن‌جا فرار کردم.»

این زن معترض که در کابل زندگی می‌کند، می‌گوید: «وقتی من به‌عنوان یک زن سرسفید در این وضع هستم. دختران دیگر به مراتب در وضع بدتر از من قرار دارند و شما هم خبر دارید. طالبان حتا خانواده‌ها را تحت فشار قرار داده‌اند که زنان را از اعتراض بر ضد طالب بازدارند. این فشارها روی برگزاری اعتراضات اثر گذاشته و مانع گسترش اعترا‌ض‌های خیابانی و حتا اعتراض‌های زیرزمینی شده است. اما این به معنای رضایت، تسلیمی یا بیرون‌شدن زنان معترض از افغانستان نیست.»

طالبان در تاریخ ۱۲ عقرب ۱۴۰۱ ظریفه یعقوبی و چهار پسر همکارش را از جریان یک نشست خبری در غرب کابل بازداشت کردند و در (۱۷ جدی ۱۴۰۱) سلطان‌علی ضیایی، مسئول «سازمان روزنه امید» از خانه‌ی یکی از اعضای این سازمان بازداشت شد. زنان معترض می‌گویند که فشار طالبان مانع برگزاری اعتراض‌های گسترده‌ی خیابانی زنان در افغانستان شد و وقتی زنان به راه‌های بدیل رجوع کردند، صدای آنان به درستی از طریق رسانه‌ها منتشر نشده است.

مریم معروف آروین، از زنان معترض می‌گوید: «وقتی اعتراضات خیابانی را سرکوب کردند، زنان به اعتراض در مکان‌های سربسته رو آورند، اما دیری نگذشت که این حرکت نمادین نیز با سرکوب مواجه شد و زنان نتوانستند در حلقه‌های بزرگ حتا در مکان‌های بسته تجمع کنند. از آن‌سو، رسانه‌ها این اعتراض‌ها را کم‌تر پوشش دادند. به‌گونه‌ی مثال، الجزیره اعتراضات نمادین را اعتراض نمی‌شناسد تا آن ‌را پوشش دهد. برای بی‌بی‌سی شمار اعتراض‌کننده‌ها مهم است. برای آنان این مهم نیست که وضع مانع حضور گسترده‌ی زنان معترض شده است و ده‌ها رسانه‌ی دیگر.»

او می‌افزاید که زنان معترض خودشان مجبور شده‌اند که وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی را به عهده بگیرند و در رسانه‌های اجتماعی فعالیت شان را گسترش دهند. مرسل مبشر، کارمند پیشین کمیسیون مستقل حقوق بشر می‌گوید که فعالان حقوق زن در افغانستانِ زیر حاکمیت طالبان و حاکمیت مشترک تروریستان القاعده و سایر هم‌دستان‌شان به هیچ یک از خواسته‌های‌شان نرسیدند و همچنین از تمامی حقوق شان محروم هستند. به این دلیل اعتراض زنان ادامه دارد و باید جدی گرفته شود. او می‌افزاید: «اعتراضات زنان افغانستان حتا اگر یک نفر باشد و در محیط سربسته، باید جدی گرفته شود. زیرا زنان افغانستان با یک گروه مدنی روبه‌رو نیستند که بتوانند به جاده بروند و اعتراض کنند. زنان معترض با گروهی روبه‌رو هستند که داخل نظام شان کندک انتحاری دارد. نگاه‌ این گروه به زنان افغانستان کنیز و غنیمت جنگی است که به نظر خود این گروه، باقی‌مانده‌ی نظام کفری است و هر عملی را علیه این زنان جایز می‌د‌اند. گزارش‌ها و روایت‌های زیادی از شکنجه و خشونت جنسی با زنان معترض در بندشده بیرون شده است و تصدیق‌کننده‌ی این موضع است. نمی‌شود بیشتر از این را توقع داشت و همین اعتراضات در همین حد قابل ستایش و افتخار است و به معنای قبول‌نداشتن ستم و استبداد طالبانی است.»

او تأکید می‌کند که نهادهای جهانی نه تنها زنان معترض را حمایت نکرده‌اند، بلکه با طالبان تعامل می‌کنند. مریم می‌افزاید: «اظهارات آمنه محمد، معاون دبیرکل سازمان ملل در مورد تعامل این نهاد با طالبان را شنیدید. زنان در افغانستان به همین باور هستند که دنیا مسأله‌ی زنان افغانستان را کنار گذاشته‌اند و برای‌شان مهم نیست که زنان افغانستان در چه شرایطی هستند.»

در تاریخ ۱۸ سنبله ۱۴۰۰ خورشیدی، پس از اعتراضات سراسری به ضد طالبان در افغانستان، وزارت داخله‌ی این گروه با انتشار اطلاعیه‌ای، برگزاری تظاهرات فاقد مجوز را ممنوع اعلام کرد. در اطلاعیه آمده بود که برگزاری هرگونه تظاهرات یا گردهمایی اعتراضی منوط به کسب مجوز از وزارت عدلیه است. در اطلاعیه همچنین تأکید شده بود: «از این لحظه به بعد افراد باید از برگزاری تظاهرات تحت هر نام و عنوانی خودداری کنند و در صورت نقض قانون، مسئولیت هر رویداد و اتفاقی بر عهده‌ی ناقضان قانون خواهد بود و با آنان برخورد قانونی خواهد شد.»

این اطلاعیه‌ی اخطارآمیز، دستگیری و شکنجه‌ی شمار زیاد معترضان و فعالان مدنی را در پی داشته و حتا مانع تجمعات نیز شده‌ است.

فشار روانی

بتول حیدری، روان‌درمان وضعیت زنان و اعتراض زنان افغانستان را به‌دلیل محدودیت‌های اعمال‌شده‌ی طالبان «اورژانسی» می‌خواند و توضیح می‌دهد که طالبان در کنار کارگیری از خشونت فیزیکی برای سرکوب اعتراض‌ها، از ابزار‌های روانی نیز کار گرفته‌اند. ابزارهایی که خشونت روانی، خشونت خانگی و اجتماعی در برابر زنان و دختران را افزایش داده و زنان را به این باور رسانده‌اند که عامل وضع بد زندگی آنان، خانواده‌ها اند نه طالبان. او می‌افزاید: «خانواده‌ها به‌دلیل هراس و ناامنی شدیدی روانی از طالبان، نه تنها از دختران شان حمایت نکرده‌اند، بلکه برای حفاظت آنان، فشارهای دو چند را به زنان وارد کرده‌اند. این وضع سبب شده است که زنان و دختران جوان، طالبان و محدودیت‌ها و آینده‌ی‌شان را فراموش کنند.»

سمیرا حمیدی، کمپاینر سازمان عفو بین‌الملل می‌گوید که خانواده‌ها از ترس مجازات طالبان و برای رهایی از شکنجه، به هر قیمتی تلاش کرده‌اند که مانع اعتراض زنان شوند. برای زنان خانواده‌ی‌شان محدودیت وضع و آن‌ را شدید‌تر از طالبان اعمال می‌کنند.

ذبیح‌الله مجاهد، سخن‌گوی طالبان در تاریخ ۱۷ ثور ۱۴۰۱ در نشستی از فرمان این گروه برای حجاب زنان خبر داد. او بدون اشاره به نظام جمهوری، گفت: «زنان نباید مانند دوره‌ی جاهلیت با آرایش از خانه‌های‌شان بیرون بیایند. همه‌ی بانوان ملزم به رعایت حجاب شرعی هستند و با افراد خاطی برخورد جدی صورت می‌گیرد.»

خالد حنفی، سرپرست وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان این فرمان را «حکم واجب شرعی» خواند. او همچنین گفت که برای شوهران یا سرپرستان مردی که پوشش همسر یا زنان تحت سرپرستی آنان از نظر این وزارت‌خانه مناسب نباشد، توصیه، تنبیه و مجازات‌هایی در نظر گرفته است. سه روز زندان و دادن ضمانت و منفکی از وظیفه جزاهایی اند که این وزارت برای سرپرستان زنان تعریف کرده‌اند.

زنانی که زندان طالبان را تجربه کرده‌اند نیز تأیید می‌کنند آنان با ضمانت از زندان این گروه آزاد و به زندان خانگی کشانده شده‌اند. زیر بار منت افراد ضمانت‌کننده قرار گرفته‌اند و برای امنیت و آرامش آنان، اعتراض نمی‌توانند.

بتول حیدری می‌گوید که خانواده‌ها برای فرار از مجازات طالبان، برای حفاظت آبرو و موقف اجتماعی و حفاظت دختران‌شان، آنان را از هر نگاه تحت فشار قرار داده‌ و حتا وادار به ازدواج اجباری کرده‌اند. خانم حیدری می‌گوید: «زنان از آنچه که به زنان معترض در زندان طالبان گذشته، هراس دارند. خانواده‌ها هم همین‌طور. آنان دختران را در تنگنا قرار داده‌اند. این زنان که از هیچ سویی حمایت دریافت نمی‌کنند، می‌بینند که در نشست‌های جهانی شماری از زنان برای طالبان لابی می‌کنند. این وضع آنان را از لحاظ روانی ناامید و متقاعد به عقب‌نشینی کرده است. این همان وضع اورژانسی اعتراض زنان است که انگیزه‌ی مبارزه را از آنان گرفته و حتا آنان را وادار به سفیدنمایی اوضاع کرده است.»

نبود همبستگی

افزون به زندان و شکنجه‌ی فیزیکی و روانی از سوی طالبان، شماری می‌گویند که نبود همبستگی بین زنان و نبود فضایی برای گفت‌وگوی عمومی سبب گسترش‌نیافتن اعتراض زنان و سکوت اجتماعی شدید آنان شده است. مریم معروف آروین، از زنان معترض می‌گوید: «متأسفانه اول اتحادی بین معترضان زن وجود ندارد. دوم بین معترضان و زنانی که در بیست‌ سال در قدرت بودند نیز ارتباطی وجود ندارد که هیچ، شماری از این زنان برای منافع شخصی‌شان به لابی‌گر طالبان در سطح جهانی تبدیل شده‌اند. سوم، انگیزه‌ی اعتراض به‌دلیل نبود فضا تکثیر نشده‌ است. چهارم، زنان معترض به‌دلیل وضعیت امنیتی مجبور شده‌اند که یک حصار امنیتی شخصی تشکیل دهند، ارتباط شان با بیرون را به حداقل‌ترین حد ممکن برسانند. این وضع همان قدرت تأثیرگذاری آنان در خانواده و در اجتماع را گرفته و مردم به این باور رسیده‌اند که اعتراض بیهوده و حتا غیرواقعی در فضای مجازی است. در این وضع سکوت دوام یافته است.»

ژولیا پارسی اما می‌گوید که زنان معترض با آن‌که تحت نام‌ها و جنبش‌های جداگانه اعتراض می‌کنند، با هم همبستگی دارند و همواره با مشوره‌های هم اقدام می‌کنند. او می‌افزاید: «زنان معترض تنها با سیاسیون زن ارتباط و اتحاد ندارند. زیرا آنان برای منافع شخصی‌شان مانند دوران جمهوریت در تعامل با طالبان اند.»

سوسن حمیدی که در بیست سال گذشته در نهادهای حقوق بشری کار کرده ‌است، می‌گوید: «اعتراض زنان در دو سال گذشته به این دلیل با فرودها مواجه شد که درست رهبری نشد و به‌صورت خودجوش به میان آمدند و برای حقوق همه اعتراض کردند. از همین رو خیلی آسیب دید.» او تأکید می‌کند که طالبان برای ایجاد وحشت عموم با شدت بیشتر این اعتراضات را سرکوب و زنان معترض را شکنجه کردند تا عبرتی برای مردم باشد و این وضع سبب شد که اعتراضات فراز را تجربه نکند.

ترنم سعیدی، از دیگر زنان معترض می‌گوید که علی‌رغم تمام تلاش‌های زنان، در فضای موجود اعتراض زنان در برابر طالبان در وضع پنجاه‌به‌پنجاه است. برد اعتراضات زنان این است که وضعیت موجود آنان درک می‌شود، اعتراض‌های نمادین زنان به حساب می‌آید. همین اعتراض مانع به ‌رسمیت‌شناختن طالبان شده و همه‌ی کشورها به این باور رسیده‌اند که زنان در حاکمیت طالبان با تبعیض سیستماتیک و هدفمند روبه‌رو اند، اما این کافی نیست. راه زیادی برای مبارزه مانده است. زیرا کشورها هنوز با رویکرد خواهش با طالبان سخن می‌گویند که این کافی نیست.»

آروین روی تکثیر اعتراض و آموزش اعتراض تأکید می‌کند و می‌گوید: «تا تغییر وضعیت زنان معترض باید اعتراض‌ها را از طریق ارائه‌ی آموزش تکثیر کنند. عواملی که مانع گسترش اعتراض شده و فضا را برای لابی‌ها خالی کرده، پر شود. اعتراضات هوشمندانه‌تر با رهبری واحد و هماهنگی و مقصد واحد به پیش برده شود تا تأثیرگذاری و آسیب‌پذیری معترضان در برابر فشارهای موجود کاهش یابد.»