اطلاعات روز

شب تاریک و بیم موج (۴۴)؛ زنان در آرمان‌شهر طالبان

سال‌ها بود که طالبان کابل را شهر غیراسلامی می‌خواندند. از دیدگاه آنان، شهری که در آن زنان درس می‌خواندند، شهری که در آن نیمه‌نصفه آزادی بود، شهری که در آن کنسرت و موسیقی جریان داشت، اسلامی نبود. طالبان در همان سال‌ها با هرچیز ممکنی تلاش می‌کردند که شهر را اسلامی بسازند. هرجایی را که در کنترل داشتند، با چنگ‌ودندان و با تفنگ‌وشلاق اسلامی می‌ساختند. بارها بود که در میدان‌وردک دختران را از موتر پیاده کرده بودند و گفته بودند که چرا حجاب درست ندارند یا چرا بدون محرم سفر می‌کنند.

آن‌روزها اما هنوز کشور بدست این گروه نبود. آنان در بسیاری از نقاط، از جمله کابل دسترسی زیادی نداشتند. اما حسرت این‌که روزی و روزگاری کابل را بگیرند و اسلامی بسازند در دل آنان بود. درست روزی که کابل بدست طالبان سقوط کرد، آنان یکی هم با همان حسرت وارد کابل شدند.

از روز سقوط تا حالا بنا بر دیدگاه طالبان، کابل هر روز اسلامی‌تر می‌شود. از چشم‌اندازی که آنان به خورد مردم می‌دهند، هر روزی که یک درِ جدید بر روی زنان بسته می‌شود، یکی از احکام اسلام هم تطبیق می‌شود. اگر آرایشگاه بسته می‌شود می‌گویند حکم اسلام است، اگر مکتب بسته می‌شود می‌گویند حکم اسلام است، اگر آموزشگاه بسته می‌شود می‌گویند حکم اسلام است و اگر دختران نوجوان به اجبار به نکاح پیرمردان طالب درمی‌آیند می‌گویند حکم اسلام است.

برای طالبان آن حسرت‌های دور اکنون به خوشی جا بدل کرده است. رویای طالبان همین بود که اسلام مورد نظرشان را تطبیق کنند. چیزی کم دو سال شد که هر روز آرمان طالبان به واقعیت بدل می‌شود. کابل نسبتا آزاد و شهر شلوغی که در آن کمابیش کار و آزادی و زن و آموزش بود، اکنون به شهر خاموش، افسرده، یک مشت خانه‌های خالی و به آرمان‌شهر طالبان بدل شده است. حالا پرسش اما این‌جا است که در این آرمان‌شهر طالبان، بر زنان چه می‌گذرد؟

طالبان سرمست قدرت هستند. چون تمام لشکریان نوکیسه که بر سر و روی مردم می‌تازند، گردوخاک موتورسایکل‌های طالبان نیز چشم شهروندان را کور کرده‌ است. آنان بر همه‌چیز، از حریم خصوصی زنان گرفته تا مسائل شخصی مردان، امر و نهی می‌کنند.

پارسال، روزی که قرار بود دروازه‌های مکاتب بر روی دختران باز شوند، دختران زیادی به مکتب رفته بودند. همان زمان منابعی از مکتب سیدالشهدا در غرب کابل به اطلاعات روز گفته بودند که طالبان به مکتب آنان آمدند و دختران را به اجبار از مکتب بیرون کردند. به‌گفته‌ی آنان، طالبان شاد و سرمست قدرت بودند. وقتی که دختران مقاومت کرده بودند که از مکتب بیرون نشوند، طالبان با خشم و غضب و چندی هم با نیشخند و تمسخر به دختران گفته بودند که آن زمان نیست که آنان هر کاری که دل‌شان می‌شد، می‌کردند. اکنون زمان طالبان است و آنان به زور تفنگ هم که شده دختران را از مکتب بیرون خواهند کرد.

مانند این، موارد بسیاری است که طالبان سرمست از قدرت دیگران را اخطار داده‌اند. زده‌اند، بازداشت کرده‌ و کشته‌اند. قتل‌های قومی به راه انداخته‌اند، تبعیض جنسیتی کرده‌اند و تمام دیگراندیشان را یا به تبعید یا به سکوت مجبور کرده‌اند. در این میان اما در قلمرو حاکمیت طالبان بر زنان بیش از هر کتله‌ی دیگر ستم شده‌ است.

واضح است که آرمان‌شهر طالبان ویران‌شهر زنان است. به میزانی که شهرها طالبانی می‌شوند، ضد زن می‌شوند. این مردان پاچه‌بلند با موهای دراز و تفنگ‌های پر، گویا یک‌راست به مأموریت ویرانی خانه‌ی پروانه‌ها آمده‌اند.

در حال حاضر زنان در قلمرو حاکمیت طالبان، به همان میزانی که این گروه خوش و سرمست‌ است، افسرده و بی‌دست‌وبال‌ هستند. شواهد زیادی در دست است که بسیاری از زنان باردار تحت حاکمیت طالبان گاهی تمام روز غذایی برای خوردن ندارند. بسیاری از نوزادان شیر مادر نمی‌یابند و بسیاری از کودکان به سوءتغذی مبتلا می‌شوند.

افزون بر گرسنگی و نداشتن حق آموزش و کار، زنان حق اعتراض هم ندارند. آنان محکوم به تحمل تمام این همه ستم و استبداد هستند.

در اوایل حاکمیت طالبان زنان باربار تظاهرات کردند. در جاده‌ها آمدند. در فضای مجازی علیه طالبان نوشتند. در حال حاضر اما چندین ماه است که خبری از اعتراض زنان در دست نیست. آنان از ترس بازداشت و زندان طالبان در جاده‌ها بیرون شده نمی‌توانند.

خبرها و خاطراتی که از زندان طالبان نشر شده‌اند، وضعیت را بسیار خطرناک و شرم‌آور توصیف کرده‌‌اند. اکنون زنان از وحشت زندان طالبان دست از اعتراض کشیده و فقط گرسنگی می‌کشند و رنج می‌برند و سکوت می‌کنند.

پس از سکوت، ‌آخرین راهی که جلو زنان به اجبار گذاشته شده‌، خودکشی است. در همین روزها آمار خودکشی زنان، از دختران نوجوان گرفته تا زنان میان‌سال خانه‌دار بسیار زیاد شده‌ است. وقتی که بیرون از خانه ساحه‌ی ممنوعه باشد، روشن است که فقط خانه‌های خالی جایی برای زندگی نیست.

افغانستان تحت حاکمیت طالبان برای زنان یک‌راست جاده‌ی مرگ شده است. اگر زنان برای کار و زندگی بیرون بیایند با تفنگ طالب طرف‌ هستند، و اگر در خانه‌های خالی گرسنگی بکشند، چنان که این‌روزها در آمار بلند خودکشی می‌بینیم، بالاخره دیر یا زود سر به چوبه‌ی دار خواهند زد.

طالبان با آن همه عقده‌ای که آمده بودند چپ‌وراست قیودات وضع کردند. ظاهرا عمده‌ی این قیودات به این‌خاطر بود که مردمان شهر، از جمله زنان را با آن مدلی که از اسلام داشتند برابر کنند. اما ما چه می‌بینیم؟ آیا مسأله‌‌ی ‌ طالبان واقعا اسلام است؟

در این‌جا در تلاش هستیم نشان بدهیم که به راستی پشت درهای بسته‌ی این آرمان‌شهر تعطیل چه می‌گذرد؟

از یک چشم‌انداز متفاوت‌تر می‌شود دید که در آرمان‌شهر تعطیل طالبان، مسأله‌‌ی این گروه برخلاف آنچه که در ظاهر عنوان می‌کند اسلام و شریعت نیست، قدرت است. دین و ایمان نیست، جایگاه و ثروت است. طالبان آن مردان مؤمنی نیستند که فقط نگران فردای پس از مرگ زنان باشند، آنان اندک‌اندک نگران به حاشیه‌رفتن خودشان توسط زنان بودند. از همین رو، همین که به میدان آمدند اول بر زنان تاختند.

در تصور عوام شاید پشت دروازه‌های بسته‌ی این آرمان‌شهر تعطیل، خانه‌های رازآلود طالبان پر از دعا و نماز باشند. طالبان مردان بی‌کبر و ریا باشند که سر از سجده برنمی‌دارند. اما برخلاف تمام آن تبلیغاتی که آنان به خورد مردم داده‌اند، واقعیت چیز دیگری‌ است.

یک نگاه تیزبینانه می‌تواند ببیند که در آن خانه‌های رازآلود، قدرت همه‌چیز است. هم خدا است، هم اسلام است و هم بهشت. این مردان ریش‌بلندی که در رسانه‌ها با سبحان‌الله ظاهر می‌شوند در خانه فقط به قدرت سلام می‌دهند.

تبلیغات طالبان از اسلام فقط ظاهر قضیه است. حتا اگر تمام زنان بنا به خواست طالبان به ازدواج اجباری تن دهند یا به تمام دستورات این گروه عمل کنند، باز هم طالبان آنان را از کار و آموزش و آزادی محروم خواهند کرد. حتا اگر در این تابستان گرم و شهر بی‌آب‌وبرق کابل اگر زنان تماما لباس سیاه سرتاپا بپوشند بازهم طالبان به‌جایی از بدن برهنه‌ی آنان فکر خواهند کرد و به همین جرم که آنان گناهی را در تصور این گروه دامن می‌زنند، از اجتماع حذف خواهند کرد. در آرمان‌شهر طالبان زنان حتا اگر تجسم عینی اسلام هم شوند باز هم موجودات کم‌ارزش، اهل وسوسه و مستحق حذف و تحقیر خواهند بود.