طالبان و پل‌های شکسته به جانب مردم

علی تای‌میرکشه

دو سال از حاکمیت رژیم طالبان می‌گذرد. باوجود سپری‌شدن دو سال، این رژیم تا اکنون از جانب هیچ کشوری به رسمیت شناخته نشده و مشروعیت داخلی آن نیز شدیدا تحت سؤال قرار دارد.

طالبان در دو سال گذشته، تمامی قوانین وضع‌شده، به‌شمول قانون اساسی را که در دوره‌ی جمهوریت وضع شده بودند با این استدلال که این قوانین خلاف شریعت اسلام و برگرفته از قوانین غرب/کفری دانسته شده، ملغا اعلام نمودند. از آن زمان تا این روز هیچ قانون رسمی مطابق به معیارهای قانون‌گذاری مدرن در زمینه‌های حکومتداری، امنیتی، عدلی و قضایی، اقتصاد، تجارت و… در افغانستان وجود ندارد. طالبان تمامی امور را بر اساس فرامین ملا هبت‌الله، فیصله‌های اداری شورای وزیران و در بخش قضایی بر اساس احکام «مجله‌الاحکام» اجرا می‌نمایند. 

وضعیت حاکم در افغانستان کلیت افغانستان را در سطح داخلی و بین‌المللی متأثر ساخته و پی‌آمد آن روزبه‌روز این کشور را به سمت سقوط مطلق در فقر اقتصادی، انزوای سیاسی، نابودی فرهنگی و آموزشی سوق می‌دهد. رویکرد و تمثیل حکومتداری رژیم طالبان در سطح بسیار کوچک و محدود طرفداران خود را دارد که عموما در میان اعضای این گروه می‌باشد.

این گروه از زمان ظهورش در دهه‌ی نود میلادی تا اکنون، بدترین روابط را با شهروندان افغانستان داشته است. طالبان در دور اول فجیع‌ترین جنایات بشری و نسل‌کشی را در کارنامه‌ی خود دارد. طی بیست سال گذشته همه روزه مردم افغانستان را با انفجار و انتحار هدف قرار داده و سرمایه‌های ملی مانند سرک، پل، پلچک، شفاخانه، مکتب، ادارات عام‌المنفعه‌ی دولتی، پایه‌های برق و بندهای آبگردان را نابود می‌نمودند.

رویکرد طالبان با شهروندان افغانستان بر اساس شغل، قومیت، جنسیت و… حاوی طیف متنوعی از رفتارهای خشونت‌ورزانه و سرکوبگرانه بوده است. در این نوشته به‌صورت مختصر به پاره‌ای از این رفتارها بر اساس شغل، قومیت، جنسیت و… شهروندان پرداخته شده است.

۱- رویکرد طالبان با شهروندان بر اساس شغل

الف، نظامیان پیشین

 گروه طالبان مدتی بعد از قدرت‌گیری‌شان عفو عمومی اعلام نمود که بر مبنای آن هیچ‌کس براساس فعالیت شغلی‌اش مورد بازخواست قرار نمی‌گیرد. این گروه در ماه‌های اخیر جمهوریت، زمانی که بر اساس یک تفاهم سیاسی در حال تسخیر ولسوالی‌ها و ولایت‌ها بود، نیز با تغییر رویکرد اعضای نیروهای امنیتی و دفاعی را که حاضر به تسلیم‌دهی مراکز نظامی و اداری می‌شدند، حتا با پرداخت پول به‌نام سفرخرچ و بدون آزار و اذیت آنان را به خانه‌های‌شان می‌فرستاد. البته رویکرد طالبان در کل مناطق چنین نبود. آنان با وجود وعده‌ی امنیت به نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین حین تسلیمی، تعداد قابل توجه آنان را درجا تیرباران می‌نمودند که فجیع‌ترین واقعه در ولسوالی دولت‌آباد ولایت فاریاب به‌تاریخ ۱۶ جون ۲۰۲۱ با کشتن چندین نفر از اعضای کماندوی ارتش به ثبت رسید.

با وجود اعلام عفو عمومی از جانب طالبان، از همان روزهای نخست بعد از سقوط جمهوریت، اعضای سابق نیروهای امنیتی و دفاعی افغانستان یکی پس از دیگری بازداشت و کشته می‌شدند. رسانه‌ها و منابع دیگر به‌طور پی‌هم از کشته‌شدن و بازداشت اعضای نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین در سراسر افغانستان گزارش می‌دهند.

طالبان با نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین دشمنی طولانی دارند، هیچ ترحمی به اعضای این نیروها، با وجود داشتن مصونیت از جانب کمیسیون موظف طالبان، ندارند. تعداد قابل توجهی از نظامیان پیشین همین اکنون به بهانه‌های مختلف در زندان‌های طالبان به‌سر می‌برند. آنان در بدترین حالت بدون هیچ نوع افهام اتهام و دوسیه‌ی نسبتی‌شان، همه روزه با شیوه‌های مختلف شکنجه و بازجویی می‌شوند. مدتی قبل یکی از افسران ارتش به‌نام سرفراز صالحی به‌دلیل سابقه‌ی شغلی‌اش در بغلان بازداشت و به‌تاریخ ۱۲ آگست ۲۰۲۳ جسداش به خانواده‌اش تسلیم داده شد. همچنان یما خالدی، یکی از فرماندهان پولیس محلی که بر اساس ارتباط با کمیسیون رسمی طالبان از ایران به افغانستان برگشته بود توسط افراد طالبان در ولایت سرپل کشته شد.

تعدادی از نظامیان پیشین که بعد از سقوط جمهوریت به کشورهای همسایه و منطقه پناه‌ جسته بودند، توسط کشورهای میزبان به‌طور اجباری اخراج می‌شوند. حین ورود به کشور، از مرزهای زمینی و هوایی شناسایی، بازداشت و زندانی می‌شوند.

سران طالبان در سطح ولایت‌ها و مرکز، بارها برخلاف اعلام عفو عمومی رهبر شان، نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین را جایزالقتل دانسته و اعضای گروه خود را تشویق به انتقام‌جویی می‌نمایند.

بر اساس صحبت‌ها با تعدادی از منسوبین نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین که هم‌اکنون در صفوف نهادهای طالبان فعالیت می‌نمایند، آنان می‌گویند که برخورد طالبان با ما شدیدا آزاردهنده و توهین‌آمیز است. این نیروها می‌گویند در هر اداره که تعداد محدودی از نظامیان پیشین باقی مانده همه روزه مجبور به تحمل توهین و تحقیر بوده و صرف برای زنده‌ماندن و یک مقدار معاش مجبور به قبول آن می‌باشند.

طالبان در بیست سال گذشته نزدیک به ۶۰ هزار نفر از منسوبین نیروهای امنیتی و دفاعی را کشته و نزدیک به ۱۰۰ هزار نفر دیگر آن را مجروح نموده‌اند. اکنون حقوق تقاعد مجروحین دولت پیشین را اجرا نمی‌کنند. وقتی آنان برای سؤال به ادارات طالبان مراجعه می‌کنند، با الفاظ رکیک مانند «نوکر کفار» و «کافر» از ادارات پس زده می‌شوند.

تعداد زیادی از منسوبین نیروهای امنیتی و دفاعی پیشین در حالت بی‌سرنوشتی و ابهام، توأم با ترس از اخراج اجباری در کشورهای همسایه و منطقه پناه برده‌اند. طوری که در آخرین مورد یکی از مقام‌های رسمی دولت ایران از حضور رقم بلند شهروندان افغانستان با سابقه‌ی نظامی خبر داده و گفته است که این افراد بعد از سقوط دولت پیشین افغانستان به ایران آمده است.

ب، خبرنگاران

گروه طالبان با رسانه‌ها میانه‌ی خوبی ندارد. با قدرت‌گیری طالبان تعداد قابل توجهی از مراکز رسانه‌ای فعالیت شان را متوقف ساخته یا مجبور به توقف فعالیت شده‌اند.

طالبان محتوای فعالیت رسانه‌های آزاد را که در زمان جمهوریت فعالیت داشتند، خلاف ارزش‌های اسلامی دانسته و آنان را متهم به ترویج ارزش‌های کفری، فسق‌وفجور و ضدیت با اسلام می‌دانند. این گروه در دو سال گذشته تعداد قابل توجهی از خبرنگاران را به‌دلیل شغل شان بازداشت و سر به نیست نموده‌ است.

طالبان در بیست سال گذشته نیز بارها خبرنگاران را هدف قرار داده که می‌توان به کشتن اجمل نقشبندی در ولایت هلمند، یما سیاوش در ولایت کابل، جاوید نوری در ولایت فراه، حمله به موتر کارمندان گروه رسانه‌ای موبی در کابل، حمله به تجمع خبرنگاران که برای پوشش خبری یک انفجار در حوزه‌ی نهم شهر کابل تجمع نموده بودند، به‌عنوان نمونه اشاره نمود.

با قدرت‌گیری دوباره‌ی طالبان در آگست ۲۰۲۱ سیاست طالبان با رسانه‌ها همانند گذشته شدیدا محدود بوده است. در همان روزهای نخست رژیم طالبان، تعدادی از خبرنگاران، از جمله تقی دریابی و نعمت نقدی، خبرنگاران روزنامه اطلاعات روز که به‌خاطر پوشش تظاهرات زنان در شهر کابل رفته بودند توسط نیروهای طالبان بازداشت و شدیدا شکنجه شدند.

طالبان مرتضی بهبودی، خبرنگار دیگر را از چندین ماه بدین‌سو بازداشت و زندانی نموده است. همچنان هفته‌ی قبل افراد استخبارات طالبان به دفتر مرکز تلویزیون محلی همیشه‌بهار در شهر جلال‌آباد هجوم برده و با مسدودنمودن دفتر آن، فعالیت این رسانه را متوقف ساختند.

افراد این گروه میرزا حسنی، خبرنگار محلی رادیو نسیم ولایت دایکندی را در هرات بازداشت و بعد از چندین ماه زندانی و شکنجه رها نمودند. همچنان افراد استخبارات این گروه تعدادی از خبرنگاران دیگر را در ولایت‌های مختلف به‌خاطر فعالیت رسانه‌ای‌شان بازداشت و شکنجه نموده‌اند. همین اکنون نیز تعداد زیادی از خبرنگاران در زندان‌های طالبان صرف به‌خاطر فعالیت رسانه‌ای‌شان زندانی هستند.

در تازه‌ترین گزارشی که از جانب مرکز خبرنگاران افغانستان منتشر شده، طی دو سال حاکمیت طالبان ۲۶۶ مورد نقض آزادی رسانه‌ها و خبرنگاران ثبت شده است. در این گزارش آمده است که موارد نقض آزادی رسانه‌ها و خبرنگاران شامل کشته‌شدن سه خبرنگار، زخمی‌شدن ۲۳ خبرنگار، ۱۷۶ مورد بازداشت، ۱۳۹ مورد تهدید و ۲۵ مورد خشونت فیزیکی و لت‌وکوب خبرنگاران می‌شود (اطلاعات روز ۱۴ آگست ۲۰۲۲).

ج، کارمندان ملکی دولت پیشین

رژیم طالبان در بسیاری موارد تعداد زیادی از کارمندان ملکی دولت پیشین، به‌ویژه دادستان‌ها و قضات را بازداشت، شکنجه و زندانی نموده‌اند. بر اساس گزارش‌های منتشر‌شده در رسانه‌ها، چندین فردی که در دوره‌ی جمهوریت به‌عنوان دادستان ایفای وظیفه نموده بودند، از سوی افراد طالبان به قتل رسیده‌اند. تعدادی از دادستان‌هایی که به‌دلیل انتقام‌جویی طالبان به کشورهای همسایه، به‌ویژه پاکستان پناه‌ جسته‌اند بارها به‌دلیل مشکلات شدید اقتصادی و اجتماعی اعتراض مدنی نموده و خواهان انتقال شان به کشورهای امن مهاجرپذیر شده‌اند.

طالبان کارمندان ملکی دولت پیشین را به‌طور دسته‌جمعی در ولایت‌ها و مرکز از کار برکنار و حقوق متقاعدین را پرداخت نکرده‌اند.

در آخرین مورد بر اساس گزارش روزنامه اطلاعات روز، عزیز شریفی، یکی از مدیران ریاست زراعت ولایت دایکندی به‌دلیل حق‌خواستن از جانب رییس زراعت اداره‌ی طالبان در این ولایت تا سرحد مرگ مورد لت‌وکوب قرار گرفته است.

د، فعالان مدنی

طالبان با فعالیت‌های مدنی و دادخواهی سر ناسازگاری دائمی دارند. فعالیت مدنی، به‌ویژه اگر در نقد این گروه باشد را مترادف به اقدامات ضد دینی می‌دانند. بارها مسئولان این گروه فعالان مدنی را کسانی می‌دانند که به دستور بیگانه‌ها/کفار به‌خاطر ضدیت به اسلام فعالیت می‌نمایند. طالبان هر نوع انتقاد و مخالفت با رویکرد رژیم خود را مخالفت با ارزش‌های اسلامی می‌دانند. این گروه از زمان قدرت‌گیری تا اکنون تمامی فعالیت‌های مدنی و اعتراضی را سرکوب و افراد حاضر در آن را بازدشت و شکنجه نموده است.

بعد از آگست ۲۰۲۱، زنان و دختران افغانستان در قالب حرکت‌های مدنی و خودجوش بارها اقدام به تجمع و تظاهرات نموده که همواره توسط افراد طالبان شدیدا سرکوب شده‌اند. تعداد زیادی از فعالان مدنی، به‌ویژه زنان و دختران معترض توسط افراد طالبان در جریان اعتراضات و حتا بعد از آن از خانه‌های‌شان بازداشت، زندانی و شکنجه شده‌اند. افراد طالبان در زندان‌ها بدترین رویه‌ی ضدانسانی را با بازداشت‌شدگان داشته‌اند. نهادهای مدافع حقوق زنان و رسانه‌ها گزارش داده‌اند که طالبان زنان و دختران بازداشت‌شده را مورد آزار و اذیت جنسی قرار داده و آنان را شکنجه نموده‌اند. تعدادی از بازداشت‌شدگان بعد از رهایی مدعی شده‌اند که طالبان حین شکنجه سینه‌ها و عورت شان را هدف قرار می‌داده‌ تا شکنجه‌شدگان از شرم نتوانند ساحات آسیب‌دیده را با دیگران شریک سازند.

بازداشت فعالان مدنی مرد نیز از جانب طالبان بارها اتفاق افتاده است. آنان هر کسی را که بر خلاف سیاست‌های‌شان سخن‌ گویند یا اعتراض کنند بازداشت می‌کنند. طالبان تعدادی از افراد را به اتهام این‌که چرا در رسانه‌ها از رژیم آنات انتقاد نموده بازداشت و شکنجه نموده‌اند.

ه، سیاست‌مداران

طالبان سیاست‌مداران غیر از خود را شکست‌خورده دانسته و آنان را صرف برای بیعت، سکوت و همراهی از سیاست‌های‌شان تشویق می‌نمایند. تعداد محدودی از چهره‌های سیاسی اکنون در افغانستان همانند افراد تحت نظارت در خانه‌ها و بدون داشتن حق فعالیت سیاسی و مدنی حضور دارند. اکثریت افرادی که در سال‌های گذشته فعالیت مختلف سیاسی داشتند، مجبور به ترک افغانستان شده و در بیرون از کشور در حال ایجاد ائتلاف و احزاب سیاسی می‌باشند.

طالبان هر فردی را که خلاف دستورات شان در داخل عمل نمایند، مورد بازخواست قرار می‌دهند. آنان چندین بار مانع سفر حامد کرزی و عبدالله عبدالله به خارج از افغانستان شدند. تعدادی از فعالان سیاسی دیگر که بر اساس ارتباط با کمیسیون موظف این گروه به افغانستان برگشته‌اند نیز مجبور به رعایت بدون چون‌وچرای دستور این گروه هستند.

در آخرین مورد افراد طالبان خانه‌ی مسکونی شخصی پاینده محمد عرب، نماینده‌ی پیشین مردم سرپل در مجلس نمایندگان در منطقه‌ی سیدآباد عربیه از مربوطات مرکز ولایت سرپل را تخریب و خودش را بازداشت نمودند. این در حالی است که این وکیل پیشین، از طریق کمیسیون ارتباط با شخصیت‌ها به افغانستان بازگشته بود.

۲- رویکرد طالبان با شهروندان بر اساس قومیت

الف، پشتون‌ها

با آن‌که زمینه‌های شکل‌گیری طالبان از میان جوامع پشتون‌نشین می‌باشد، اما طی بیست سال گذشته پشتون‌ها قربانی‌های زیادی هم به‌خاطر حمایت از طالبان و هم در مخالفت با طالبان متحمل شده‌اند. طالبان در سال‌های گذشته محلات مسکونی، باغ‌ها و اماکن عمومی مناطق پشتون‌نشین را به سنگرهای ضددولتی تبدیل نموده بودند. این گروه در بسیاری جاها افراد محل را مجبور می‌نمود تا به سربازان آنان غذا تهیه نموده و پناه دهند. طالبان با ترویج افراطیت مذهبی همواره زمینه‌های پرطرفدار جلب‌وجذب را در میان جامعه‌ی پشتون‌ها با روایت‌های نادرست مذهبی و قومی زنده نگهداشته‌اند. اکثریت مطلق از افراد گروه طالبان پشتون‌ها هستند؛ اما به این تعبیر نیست که همه‌ی پشتون‌ها طالب هستند. چون بارها دیده‌ایم که صدها جوان پشتون در صفوف نیروهای امنیتی و دفاعی در مبارزه با طالبان و سایر گروه‌های تروریستی جان‌های‌شان را از دست داده‌اند. همچنان تعداد زیادی از فعالان ضدطالبانی پشتون‌ها توسط همین گروه به اتهام همکاری با دولت و تبلیغ برعلیه آنان بازداشت و کشته شدند.

طالبان با قدرت‌گیری دوباره تعداد قابل توجهی از پشتون‌ها را در قندهار، ننگرهار، خوست و سایر ولایت‌ها بازداشت و به قتل رسانده‌اند که می‌توان از انتقام‌گیری از افراد منسوب به قوم اچکزی در ولایت قندهار یاد نمود.

بر اساس وضعیت موجود، طالبان بخش زیادی از پل‌های برگشت به جامعه‌ی پشتون را نیز از بین برده‌اند. با وجود این، نوع رابطه‌ی طالبان (که اکثریت اعضا و رهبران‌شان پشتون‌ هستند) با مردم پشتون تفاوت زیادی با نوع رابطه‌ی طالبان با اقوام دیگر دارد. تا اکنون تعدادی از افراد و مقام‌های پیشین حکومتی (مشخصا از قوم پشتون) به کشور برگشته‌اند و مورد استقبال طالبان قرار گرفته‌اند. عده‌ای از این گروه حامیان حکومت طالبان -که قبلا خود را مدافع جمهوریت نشان می‌دادند- اکنون حتا از کشورهای مرفه غربی برای طالبان لابی‌گری می‌نمایند.

ب، هزاره‌ها

هزاره‌ها به‌عنوان یکی از گروه‌های قومی از بدو تأسیس این گروه تا اکنون مورد ظلم قرار گرفته‌اند. در اولین دور حاکمیت رژیم طالبان، فجیع‌ترین قتل‌عام این گروه قومی در ولایت‌های بامیان و بلخ صورت گرفت. علاوه بر آن، مسافران مردم هزاره در مسیرهای مختلف بازداشت و شکنجه شده و در موارد زیادی تیرباران شدند. طالبان در همان دوره با محاصره‌ی اقتصادی بخشی از مناطق هزاره‌نشین، از جمله جاغوری، مالستان، دره‌صوف و بلخاب عملا باشندگان این مناطق را که عموما هزاره اند، به‌طور عمدی این گروه قومی را در معرض آسیب اقتصادی و معیشتی قرار داده که به‌طور قطع منتهی به زوال قوای جسمی ساکنین آن مناطق شده بود. که می‌توان مصادق بارز نسل‌کشی را مطابق به اسناد بین‌المللی در آن یافت.

طالبان بزرگ‌ترین مجسمه‌ی تاریخی بودا در بامیان را که بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی افغانستان محسوب می‌شود، با باروت و بمب انفجار دادند. آنان با این اقدام خود از یک‌سو، لطمه‌ی جبران‌ناپذیری به یک میراث فرهنگی-تاریخی افغانستان زدند و از سوی دیگر، باشندگان غالبا هزاره‌ی بامیان را از صنعت توریسم به‌عنوان یکی از منابع اشتغال و معیشت در این ولایت محروم ساختند.

با قدرت‌گیری دوباره‌ی طالبان، این گروه همان سیاست سخت و نابود‌کننده‌ی خود را در قبال هزاره‌ها تعقیب می‌کند. طالبان قانون احوال شخصیه و رسمیت مذهب جعفری را در محاکم جزایی و مدنی افغانستان لغو نموده و تدریس فقه جعفری را در دانشگاه‌های کشور ممنوع اعلام نمود. امسال طالبان خط‌ و نشان جدی را در زمینه‌ی چگونگی برگزاری مراسم مذهبی در ماه محرم برای شیعیان تعین کردند که در نتیجه‌ی آن محدودیت بی‌سابقه در مراسم‌های مذهبی اعمال و دست‌کم چهار نفر برای تطبیق این دستور رژیم در غزنی کشته شدند.

طالبان با حمایت از کوچی‌ها زندگی را برای هزاره‌ها در چندین ولایت تیره‌ و تار نموده‌اند. این گروه از دعاوی غالبا بی‌اساس کوچی‌ها که تاریخ بعضی ادعاهای مطرح‌شده به نیم‌قرن قبل برمی‌گردد، حمایت نموده و هزاره‌ها را مجبور به پرداخت دیه و جریمه نقدی می‌نماید. در آخرین مورد افراد محلی با حمایت طالبان در منطقه‌ی «جوی نو» ولسوالی خاص ارزگان ده‌ها اصله نهال مثمر هزاره‌ها را از بین برده و قبلا خرمن و زراعت این مردم را به‌طور عمدی حریق نموده بودند تا مجبور به ترک منطقه و کوچ از این ساحه شوند.

با توجه به آنچه به اختصار تمام در فوق تذکر یافت، برای طالبان (اگر نگوییم ناممکن) بسیار دشوار خواهد بود که بتوانند اعتماد مردم هزاره را نسبت به خود بازسازی کنند؛ مخصوصا که اعمال این گروه حتا همین امروز هم در جهت فرسودن و خراب‌کردن چنین چشم‌اندازی است.

ج، تاجیک‌ها

این گروه قومی سیاست سرزمین سوخته‌ی اجراشده توسط طالبان (مخصوصا در مناطق شمالی) را فراموش نکرده است. تاجیک‌ها نیز در بسیاری موارد همانند هزاره‌ها مورد ستم جمعی از جانب طالبان قرار گرفته‌اند. در دوره‌ی اول حاکمیت طالبان، اقدام ضد بشری زیادی از جانب این گروه برعلیه تاجیک‌ها در سراسر افغانستان انجام یافته است. در این دوره نیز طالبان با یک حس جدی انتقام‌جویی به مناطق تاجیک‌نشین در پنجشیر، بغلان و تخار حملات سنگین مسلحانه انجام داده و به‌طور دسته‌جمعی باشندگان این مناطق را مورد آزار و ستم قرار داده است. 

اگرچند معدودی از افراد بلندپایه‌ی طالبان تا سطح وزیر و رییس ستاد ارتش را تاجیک‌ها تشکیل می‌دهند، اما بخش بزرگ نزدیک به کل تاجیک‌ها با رویکرد طالبانی مخالف اند.  «جبهه مقاومت ملی افغانستان» که از جانب افراد عمدتا تاجیک رهبری می‌شود، در روزهای نخست سقوط افغانستان جرقه مبارزه‌ی مسلحانه را در پنجشیر و بغلان، به‌ویژه اندراب‌ها آغاز نموده و این مقاومت مسلحانه تا اکنون ادامه دارد. به همین دلیل، افراد عادی از این مناطق همواره مورد انتقام‌جویی طالبان قرار داشته و ده‌ها انسان صرف به جرم پنجشیری و اندرابی‌بودن از جانب طالبان بازداشت، زندانی، شکنجه، سر به نیست و کشته شده‌اند.

با توجه به عملکرد طالبان در دوره‌ی قبل و کنونی، زمینه‌های آشتی میان کلیت تاجیک‌ها با تفکر طالبانی با رویکرد حاکمیت مطلق قومی وجود ندارد. اگرچند تعدادی از رهبران مطرح تاجیک بارها بیان داشته که اگر طالبان حکومت همه شمول مبتنی بر قانون ایجاد نمایند می‌توانند با آنان کنار بیایند، اما این کنارآمدن پایه‌های مستحکم اجتماعی و فکری نخواهد داشت.

د، اوزبیک‌ها و ترکمن‌ها

هرچند افراط‌گرایی مذهبی همانند تفکر طالبانی در میان جامعه‌ی اوزبیک و ترکمن طی سال‌های اخیر رشد چشم‌گیر داشته است. تعداد قابل توجهی از افراد میان‌رتبه‌ی طالبان در شمال افغانستان را اوزبیک‌ها تشکیل می‌دهند، اما رویکرد کلی این دو قوم با طالبان سر ناسازگاری عمیق دارد. رهبران مطرح این گروه قومی همواره در ضدیت با طالبان قرار داشته و در این راه مبارزات جدی را در دوره‌ی اول جنگ با طالبان و دوره‌ی جمهوریت داشته‌اند.

اوزبیک‌ها تا اکنون کشتار بی‌رحمانه‌ی مردم شان را بعد از اشغال جوزجان و فاریاب در دور اول طالبان به‌یاد دارند. تعداد زیادی از افراد این گروه قومی در عملیات انتقام‌جویانه‌ی افراد طالبان به‌دلیل وابستگی به مارشال دوستم، به‌طور دسته‌جمعی مجازات شدند. اگرچند طالبان نیز با مطرح‌نمودن موضوع دشت‌ لیلی که افراد نظامی مربوط به اوزبیک‌ها تحت رهبری مارشال دوستم و جنرال ملک در پس‌گیری آن مناطق نقش داشتند به‌عنوان زخم ناسور شان مطرح می‌نمایند. اما زخم‌هایی که اوزبیک‌ها و ترکمن‌ها از طالبان دیده به مراتب عمیق‌تر از آنچه است که طالبان مطرح می‌نمایند.

کلیت تفکر طالبانی توأم با سلطه‌ی تک‌قومی در قدرت‌ و با خواست جمعی اوزبیک‌ها در تضاد است، این موضوع می‌تواند زمینه‌ی مهم آشتی‌ناپذیری این دو قوم را با طالبان برجسته سازد.

ه، سایر اقوام

سایر اقوام نیز هر کدام به نوبه مطابق به شعاع وجودی‌شان زخم‌های کاری‌ای از آدرس طالبان در بدن دارند‌. این اقوام مانند پشه‌ای، نورستانی، بلوچ، سادات و… هر کدام در رژیم طالبان شدیدا نادیده گرفته شده و تمامی حقوق انسانی‌شان همانند دیگر اقوام (به‌جز پشتون‌ها) پایمال گردیده است.

۳- رویکرد طالبان با شهروندان براساس جنسیت

نوع و دامنه‌ی برخورد طالبان با زنان نیازی به شرح و تفصیل ندارد. در دهه‌ی سوم قرن بیست‌ویکم، حکومت طالبان زنان و دختران افغانستان را از حق تحصیل و اشتغال و آزادی‌های مدنی ابتدایی محروم کرده‌اند. امروز در افغانستان زنان و دختران حق ندارند به مکتب و دانشگاه بروند، کار کنند یا از حقوق مدنی خود بهره‌مند شوند. طالبانی که تصور می‌شد در این دور تا حدی از سیاست‌های سختگیرانه و ظالمانه در برابر زنان فاصله گرفته باشند، تمام روش‌های زن‌ستیزانه‌ی دور اول حاکمیت خود در سه‌دهه قبل را احیا کرده‌اند. بنابراین، زنان افغانستان که بیشترین آسیب را از بازگشت طالبان به قدرت دیده‌اند، به هیچ رو نمی‌توانند بر مظالمی که از دست طالبان بر آنان رفته چشم بپوشند.

فرجام کلام

با توجه به آنچه در فوق به‌طور فشرده بیان شد و با توجه به تجاربی که مردمان مختلف افغانستان در گذشته از رویکرد و عملکرد طالبان داشته‌اند، فاصله میان مردم افغانستان و این گروه بسیار عمیق است. سکوت حاکم در افغانستان قبل از این‌که نشانه‌ی اطاعت شهروندان از رژیم طالبانی باشد، یک نوع اعتراض می‌باشد. صفوف جلب‌وجذب نیروهای امنیتی و دفاعی طالبان خیلی کوتاه‌تر از آن است که تصور می‌شود. هیچ علاقه‌مندی برای پیوستن به این گروه در میان مردم افغانستان (به‌جز مناطق جنوب و شرق) وجود ندارد. بی‌اعتمادی کلی بسیار جدی از رژیم وجود دارد، رژیم طی دو سال بدون ارائه‌ی هیچ نوع خدماتی از شهروندان به بهانه‌های مختلف عشر و ذکات و مالیه دریافت نموده است. اخیرا مسئولان این گروه از عواید میلیاردی شهرداری کابل در سال گذشته خبر دادند، در حالی‌که باشندگان کابل برای دسترسی به یک لیتر آب آشامیدنی، آن‌هم از بخش خصوصی باید ساعت‌های طولانی را در صف انتظار سپری نمایند. مردم قادر نیستند برای خود پاسپورت بگیرند، اسناد رسمی دولتی که در دوران جمهوریت اکثرا مجانی بود، اکنون در بدل پول هنگفت به مردم داده می‌شود. افراد سرمایه‌دار روزبه‌روز مجبور به ترک افغانستان می‌شود. جرایم جنایی به‌طور بی‌سابقه از مردم قربانی می‌گیرد.

زنان و دختران به‌طور دسته‌جمعی محکوم به زندان در خانه به دور از دسترسی هیچ نوع خدمات یا حضور در اجتماع شده‌اند و رسانه‌ها آنچه را که طالبان می‌گویند و می‌خواهند باید نشر کنند.

با برنامه‌ی تدوین نصاب آموزشی جدید و اعمال محدودیت بر نهادهای آموزشی در سراسر افغانستان، اطفال و جوانان به‌طور سازمان‌یافته به کام تروریسم مذهبی سوق داده می‌شوند.

طالبان خود نیز می‌دانند که هیچ پلی را برای بازگشت خود به مردم افغانستان و جامعه‌ی انسانی سالم نگذاشته‌اند، به همین سبب با سرنیزه تمثیل حاکمیت می‌نمایند. نشانه‌های جدی دیده می‌شود که به‌زودی این سرنیزه‌ها شکسته شده و طالبان بار دیگر به کوه‌ها پناه ببرند.