اطلاعات روز

پس از دو سال، معضل به رسمیت‌شناختن طالبان به قوت خود باقی است

نویسنده: نیشانک موتوانی

• سرکوب حقوق زنان توسط طالبان، پی‌گیری حکومت تمامیت‌خواه و ارتباط با گروه‌های تروریستی مختلف در داخل افغانستان، موانع مهمی بر سر راه به رسمیتشناختن بین‌المللی گروه طالبان بهوجود می‌آورد.

• طالبان خواهان به رسمیت‌شناسی در سطح بین‌المللی هستند اما آن را پیشنیاز کسب مشروعیت تلقی نمی‌کنند. و این مسأله قدرت مانور سیاسی رهبری آنان در مذاکرات با سایر کشورها را بسیار افزایش می‌دهد.

دو سال پس از به قدرت‌رسیدن طالبان، علی‌رغم تلاش‌های فراوان این گروه، هیچ دولتی حکومت آنان را به رسمیت نشناخته است. رهبری طالبان نمایندگانی را برای بسیاری از مأموریت‌های خارجی افغانستان به کشورهایی چون چین، پاکستان، قطر و روسیه فرستاده است، اما این تلاش دیپلماتیک به نتیجه نرسیده و افغانستان هنوز منزوی است و تحت تحریم‌های بین‌المللی قرار دارد. برای توضیح علت شکست طالبان در به رسمیت‌ شناخته‌شدن، حداقل می‌توان سه مورد را برشمرد.

دلیل اول، اقدامات طالبان برای سرکوب زنان است. طالبان با سلب حق تحصیل، اشتغال و عاملیت از زنان، از هدف‌شان برای به رسمیت شناخته‌شدن به تدریج دورتر شده‌‌اند. اقدامات این حکومت باعث شده زنان تقریبا در هر بخشی از بازار کار حذف شوند و ممنوعیت اخیر فعالیت سالن‌های زیبایی زنان، فرصت‌های شغلی بیشتری از آنان سلب کرده است.

سیاست سرکوبگرانه نگرانی‌های جدی را در مورد وضعیت حقوق بشر در افغانستان به‌وجود آورده است. سازمان ملل متحد ماه فبروری در گزارشی با تکیه بر این واقعیت هولناک تأکید کرد که انکار حقوق زنان و دختران می‌تواند به آزار جنسیتی تبدیل شود؛ مصداقی از جنایت علیه بشریت. در نتیجه، جنگ سیستماتیک طالبان علیه زنان و نقض حقوق انسانی‌شان باعث می‌شود این گروه به هیچ وجه صلاحیت لازم برای به رسمیت شناخته‌شدن را بدست نیاورد. هر کشوری که بخواهد در عبور از این مرز پیش‌قدم شود با محکومیت سریع بین‌المللی مواجه خواهد شد.

دلیل دوم، تلاش طالبان برای تشکیل حکومتی انحصارگرا است که در آن گروه‌های قومی-زبانی غیرپشتون افغانستان به عمد مورد تبعیض واقع شده‌اند. حکومت طالبان درخواست‌های بین‌المللی برای مشارکت سیاسی [فراگیر] را نادیده گرفته، چون می‌تواند. و تصور دولت چندقومی به رهبری طالبان همان‌قدر می‌تواند رنگ واقعیت بگیرد که راه‌اندازی انتخاباتی توسط آنان برای تحقق ادعای نمایندگی از مردم. طالبان ترجیح می‌دهند ترجیحات سیاسی محدود خود را بر مردم افغانستان تحمیل کنند و با استفاده از قدرت قهرآمیز، صداهای مخالف را درهم بشکنند. این رویکرد آنان را قادر می‌سازد که بر ایجاد مشروعیت سیاسی داخلی در میان پایگاه اصلی خود، یعنی قوم پشتون‌، متمرکز بمانند. افزون بر این، آنان افراد وفادار فوق محافظه‌کار را از حکومت قبلی خود می‌گزینند تا شبکه‌های پیچیده‌ی فرمانبرداری، ازدواج‌های میان‌قومی، و پیوندهای قومی-زبانی خود را به شکل و شمایل قانون درآورند. از آن‌جایی که ساختار رهبری طالبان بر این شبکه‌ی انحصاری استوار است، به نظر می‌رسد که آنان در حال شکل‌دهی ساختاری سلسله‌مراتبی و عمودی متمرکز بر نظام‌مندکردن مشروعیت داخلی مبتنی بر مستثناکردن [دیگر اقوام] هستند.

سومین موردی که مانع به رسمیت شناخته‌شدن آنان در سطح بین‌المللی می‌شود، تصمیم طالبان مبنی بر پناه‌دادن به گروه‌های تروریستی است. حمله‌ی پهپادی که ایمن الظواهری، رهبر القاعده را در آگست ۲۰۲۲ در مرکز شهر کابل هدف قرار داد، نشان می‌دهد که القاعده تحت حمایت طالبان به فعالیت خود ادامه می‌دهد. اخیرا، گزارش تیم نظارت بر تحریم‌های سازمان ملل خاطرنشان کرد که تقریبا ۲۰ گروه تروریستی شناخته‌شده در حال تسلیح، گروه‌بندی و عضوگیری مجدد در افغانستان هستند. رشد اثرگذاری و قابلیت‌های این سازمان‌ها به‌دلیل محیط پذیرنده که فعالیت آن‌ها را ممکن می‌کند، با تعهدات طالبان در توافق فبروری ۲۰۲۰ دوحه در تناقض است.

افزون بر این، مشروعیت داخلی طالبان با ارائه‌ی پناهگاه به گروه‌های تروریستی ارتباط تنگاتنگی دارد که نمی‌گذارد به رسمیت‌ شناخته‌شدن این گروه در سطح بین‌المللی تحقق یابد. برخی از این گروه‌ها نماینده‌ی اقلیت‌های قومی [کشورهای همسایه] شمالی افغانستان و آسیای مرکزی هستند که این امر اخراج آن‌ها را غیرممکن می‌کند. مشخص نیست که این گروه‌ها فرصت ایجاد مناطق تحت نفوذ خود، اعلام خودمختاری، یا رویارویی با طالبان را خواهند یافت یا نه. با این حال، تمام گروه‌ها، از جمله طالبان از خلاء استراتژیک برجای‌مانده پس از خروج ایالات متحده و فروپاشی دولت افغانستان بهره می‌برند.

نکته‌ی حائز اهمیت دیگر این است که طالبان به رسمیت شناخته‌شدن در سطح بین‌المللی را چگونه می‌نگرند. از نظر رهبری این گروه، به رسمیت شناخته‌شدن دیپلماتیک امری خوب اما غیرضروری است و درک انگیزه‌های آنان برای ارتباط بین‌المللی مستلزم درک این نگاه تمایز است. هدف این حکومت تقویت اقتصاد پرچالش است تا بتواند از طریق آن، پیش از رفاه عمومی مردم افغانستان، منافع اقتصادی پایگاه خود را قوت بخشد.

افزون بر این، این گروه تلاش دارد تا از پس تحریم‌های جهانی برآید و کشورهای میزبان و دیپلمات‌های دولت سابق افغانستان مستقر در خارج از کشور را به روش استراتژیک تحت فشار قرار دهد تا یا نمایندگان طالبان را بپذیرند یا به‌طور کامل مقام‌های طالبان را جایگزین این افراد [دیپلمات‌ها] کنند. فراتر از آن، رهبری طالبان واقف است که جامعه‌ی بین‌المللی نسبت به عادی‌سازی روابط با این گروه مصصم‌تر است که این امر فرصتی طلایی به طالبان می‌دهد تا از تعامل بهره‌مند شوند و از عدم تعادل قدرت به نفع خود استفاده کنند.

متأسفانه، هنگام ارزیابی طالبان درمی‌یابیم که غرب در تعامل دیپلماتیک خود با طالبان، همواره مایل بوده مسائل را به‌گونه‌ای هم‌سو با ترجیحات خود درک کند. سیاست‌گذاران بسیار مؤثرتر عمل خواهند کرد اگر طالبان را آن‌گونه که واقعا هستند، ببینند، نه آن‌گونه که آرزو دارند: یعنی به‌عنوان مشکل، نه راه‌حل.