زندگی در خوابگاه موجب پیبردن به جنبههای از زندگی یک دانشجو میشود که با تعاملات در درون صنف، پیبردن به آنها دشوار است؛ مشاهدهی رفتارها و تعاملات فرهنگی افراد، مناسبات موجود در میانشان و بعضی از جنبههایی زندگی اجتماعیشان که صرفا با در ارتباط بودن طولانیمدت در فضایی که فرهنگهای مختلفی با هم تلاقی میکنند میسر است. با درنظرداشت این نکته که آنچه اینجا از آن سخن میرود را نمیتوان قاعدهای کلی یا موردی که «مو لای آن نرود» دانست، بیان نکات زیر، محصول دقت و بحث فراوان جهت به تصویرکشیدن واقعیات عینی میباشد تا بتوان بهطور یقینیتری در مورد این اجتماع سخن راند.
فضای خوابگاه بهگونهای است که دانشجویان به راحتی میتوانند کار گروهی انجام بدهند، همدیگر را جهت حل مسائل درسی یاری دهند، به گفتوگو و تبادل نظر بپردازند، منابع درسی را با همدیگر شریک سازند و شبکههای دوستیای شکل دهند که قابلیت این را داشته باشند که بتوانند در بیرون از فضای خوابگاه نیز تسری پیدا نموده و حتا پس از دوران اقامت در خوابگاه نیز تداوم داشته باشد. همچنان در کنار درس، به قصه و گفتوگو بپردازند و با همدیگر چای بنوشند، نان بخورند، قدم بزنند و در نهایت زندگی کنند، چون خوابگاه به مثابه خانهی دانشجو است.
با وجود اینکه خوابگاه برای کسانی که توان اقتصادی پایینی دارند میباشد، اما همزمان در آن اقشار متوسط و ضعیف[۱] سکنا دارند. اینجا کسانی که در کنار غذای خوابگاه، توانایی غذاخوردن در بیرون، سیر و گشت و خرید را دارند و کسانی که بهدلیل وضعیت اقتصادی پایین به امکانات خوابگاه بسنده میکنند در کنار هم زندگی میکنند و این زندگی باهمی در تصویری که جلوتر ارائه میشود، مشرحتر متبلور شده است.
تقسیمبندی دانشجویان در اتاقها -اتفاقی یا عمدی- بهگونهای است که متضمن این باشد که ویژگی مشترک هماتاقیها دانشجو بودنشان باشد. از اینرو ترکیب اتاقها غیرمتجانس است؛ بهگونهای که دانشجویانی از رشتههای مختلف، با پسزمینهی فرهنگی و ویژگیهای شخصیتی متفاوت و مذهب و قومیت مختلف در کنار همدیگر در یک اتاق زندگی میکنند.
بیشتر دانشجویان قبل از راهیافتن به دانشگاه و متعاقبا خوابگاه دانشگاه -در جاهایی مانند خانه- که ترکیبهای بیشتر متجانس داشتند، زندگی میکردند و برای نخستین بار در اجتماعی چون خوابگاه دولتی که گوناگونی در آن برجسته است، وارد میشوند. کسانی که گرایش به تنهایی و گوشهنشینی داشتند، خوابگاه فرصتی را فراهم میآورد تا بتوانند دوستان بیشتری داشته باشند و در نهایت از تنهایی اندکی فاصله گرفته و وارد اجتماع شوند. در این جریان تواناییهای ارتباطی یک عدهای نیز افزایش مییابد. بهگونهای که بعضیها، اقتضائات رفتاری در جمع -موردی که برای یک عده قبلا بهدلیل قرار نگرفتن در چنین اجتماع غیرمتجانسی در دسترس نبود- را میآموزند.
در تعاملات میان دانشجویان، اینکه افراد با چه لحنی با همدیگر حرف بزنند، چه اندازه شوخی کنند، چقدر به تحقیر یا تحسین همدیگر بپردازند، چقدر حس نزدیکی کنند و همچنان برای بیان جهانبینی، عقاید سیاسی و مذهبی و سایر مواردی را که بیشتر از اصل قضیه[۲] لحاظ میکنند، مذهب، زبان، سمت، قومیت و رشتهای تحصیلی است. در برخوردهای –حد اقل اولیهی- دانشجویان میتوان خیلی از پیشداوریها را در قبال همتایانشان مشاهده کرد. بهگونهای که عدهای زیادی از این پیشداوریها ریشه در قومیت، مذهب و محل سکونت افراد دارند. عدهای با پیشفرض اینکه طرف مقابلشان صرف تعلق به گروه مذهبی یا قومیای خاصی، دارای ویژگیهای میباشد که از نظر آنان ناپسند تلقی میشود.
جدا از دانشگاه، دانشجویان به فعالیتهای دیگری نیز میپردازند که از آن جمله میتوان رفتن به آموزشگاههای زبان انگلیسی و کمپیوتر، میدانهای ورزشی و باشگاههای پرورش اندام را نام گرفت. غالبا اشتراک در این فعالیتها در کنار شخصی که روابط خوبی همراهشان دارد، صورت میگیرد. در مواردی، گروههای دوستی وجود دارند که شامل چندین دانشجو میشوند که در بسیاری از این فعالیتها با هم شرکت میجویند، با هم بیرون میروند و از آنجایی که بیشتر دانشجویان ساکن خوابگاه از ولایتها هستند، برای گردش و سیر و تفریح به ولسوالیهای این ولایتها میروند. در این میانه، در کنار تقویت روابط دوستی، به دوستیابی از میان دوستان مشترک همدیگر نیز میپردازند.
در کنار تنوعی که در ترکیب دانشجویان در اتاقها و طعامخانه میباشد، باز هم تمایل دارند تا دوستانشان را از میان افرادی که ویژگیهای مذهبی، قومی و زبانی و همچنان رشتهی تحصیلی یکسان دارند، برگزینند. این گزینش دوستان صرفا بدان معنا نیست که افراد حس تعصب داشته باشند، که البته نمیتوان از آن نیز انکار کرد، بلکه از این جهت هم است که افرادی با زمینههای فرهنگی نزدیک به هم زودتر و با کمترین سوء برداشتی میتوانند با همدیگر تعامل داشته باشند. اینان همچنان زبان مشترک جهت برقراری ارتباط و درک و فهم یکدیگر نیز دارند. این در حالی است که افراد با پسزمینههای مختلف بیشتر مستعد این هستند تا با هم اختلاف داشته باشند. چون خلق روایت و زبان مشترک جهت تعامل راحتتر، نیاز به تعامل متداوم و با انعطاف بیشتری دارد. پس دانشجویان به یک تعبیر، ترجیح میدهند تا با افرادی با گرایشات و زمینههای مشترک فرهنگی به تعامل بپردازند.
طعامخانه از آشکارترین مکانهایی است که میتوان دید دانشجویان با چه کسانی بیشتر معاشرت دارند. به کرات ترکیب همسان جمعی که در یک میز غذاخوری با هم غذا میخورند را میتوان مشاهده کرد. بهطور مثال، از هر شش نفر روی میز، در یک تعداد میزها، هر شش نفر آن و در یک تعداد دیگر میزها، چهار تا پنج نفر آنان دارای ویژگیهای قومی، مذهبی و سمتیای همسان میباشند.
انسانها به پیداکردن همرنگ خود حتا در مکانی که در آن رنگارنگی نکته برجستهای است، گرایش دارند. بهگونهای که در گزینش دوستهای خود در چنین اجتماعی، بهدنبال افرادی با ویژگیهای مشترک میگردند.
البته نباید فراموش کرد که دوستیهایی فراتر از محدودیتهای مربوط به رشتهی تحصیلی، وابستگیهای مذهبی، زبانی و قومی نیز به وفور دیده میشود. به تعبیری، محل نامتجانس و مشترکی چون خوابگاه به دانشجویان این امکان را داده است که به شناخت یکدیگر بیشتر نایل آیند. و از این فضا جهت ترجمهی آداب، رسم و رسوم، ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی، رویکرد مذهبی و اعتقادی و جهانبینی خویش به یکدیگر استفاده کنند تا در نهایت به فهم درستی از همدیگر برسند و همچنان این فضا برای کاهش پیشداوریها نیز مؤثر است. این به اشتراکگذاری دیدگاهها و گرایشات، بینش یک عدهای را که در محلی با ویژگیهای فرهنگی خاصی زندگی کردهاند، وسیعتر میکند.
البته این برخوردهای فرهنگی در دهههای اخیر در افغانستان بهدلیل رشد شهرنشینی و الزامات آن، رشد فزایندهای داشته است؛ اما در مواردی باعث شده است تا افراد در جایگاه قضاوت قرار گیرند و طرف مقابل خویش را خوب یا بد بگویند. چون وقتی میبیند که فرد دیگری از ارزشها و هنجارهای نسبتا متفاوتی پیروی میکند، مطلوبیتی چندانی برایشان ندارد.
اینجا ضربالمثل «یک فرد معرف یک خانواده» بهگونهی «هر فرد معرف/نمایندهی یک ولایت، مذهب و قوم» بهکار میرود. در مواردی، رفتارهای فردی اشخاص خود را نمیتوانند در دید دیگران متمایز از زمینهی فرهنگیای که فرد متعلق به آن است، بشناسانند و میان نظریات شخصی افراد با فرهنگ او تمایزی قائل نمیشوند.
هویتی که از رشتهی تحصیلی، فورم صورت و طرز پوشش ناشی میشود، معین دوستیها و محدودهای تعامل با دیگران در اتاقها، دهلیزها و طعامخانه است. طوری که فردی، بهطور مثال، با مذهب خاصی، تجربه زیستهای متفاوتی از کسی که همهی ویژگیهای این فرد الی مذهب وی را داشته است را میداشته باشد. ویژگیهای مانند فورم صورت، میزان ریش و طرز پوشش معین این نیز است که مثلا در صورت بروز تخلفی از وی مانند مراعاتنکردن صف غذاخوری، چقدر بایستی با او مدارا کرد. بهگفتهی دوستی که چند روزی به ریش خود مهلت رشد داده بود، رفتارهای اطرافیان در قبال شخص به اعتبارداشتن یا نداشتن ریش و همچنان میزان پایبندی به نماز جماعت تغییر میکند. این چنین برداشتهای ظاهری امر ملموسی است.
یک موردی که شاید هم همگانی نباشد، اما حس میشود این است که یک نوع حس تحقیر پنهان و در مواردی آشکارا، از سوی دانشجویان رشتههایی با نمرهی مورد نیاز بالا در کانکور نسبت به دانشجویان رشتههایی که نمرهی کمتری در کانکور میخواهد صورت میگیرد. یکی از کاربردهای دانستن رشتهی تحصیلی یکدیگر -در کنار سایر موارد مثبت- این است تا بهوسیلهی آن بتوانند همدیگر را مورد ارزیابی قرار دهند و تصمیم بگیرند که چقدر به همدیگر اهمیت و احترام قائل شوند.
از دیدگاه کارکردگرایی، خوابگاههای دولتی محلی اند که به فرآیند اجتماعیشدن دانشجویان کمک میکنند. با در دسترسبودن دانشجویان از رشتهها و محلهای مختلف، فرد فرصتی مییابد تا با بحث و گفتوگو، قدرت استدلال خویش را بالا برده و به واقعیت نزدیک شود. همچنان شناختی از دیدگاهها و فرهنگهای مختلف آنانی که در درون جامعهای که وی زندگی میکند، سکونت دارند و بالقوه توانایی تأثیرگذاری روی زندگی وی -در یک سطح بزرگتری- دارا میباشند را داشته باشد. اینگونه، کارکردهای پنهان آموزش و پرورش که داشتن تعامل، یادگیری، همکاری و تعاون با دیگران از آن جمله اند، محقق میشود.
در عین حال از دیدگاه کشمکشگرایی، چنین مکانهایی باعث میشوند تا تفاوتهای فرهنگی و شخصیتی افراد به نمایش درآیند. مواقعی که فرد نتواند فرهنگ خویش را درست به زبان منطقی و قابل فهم ترجمه کند یا فرد گیرنده با عدم انعطافپذیری، فرهنگ شخص مقابل را مردود بشمارد، میتواند موجب این امر شود که شخص عقدهی حقارت و بدبینی نسبت به دیگران پیدا کند.
هنوز هم با وجود فرآیند جهانیشدن و همگنشدن هرچه بیشتر مردم، پیشداوریها و اعتباربخشیهایی نسبت به قومیت، مذهب، زبان و محل زندگی در میان مردم وجود دارد. از این رو است که در کشور در حال توسعهای چون افغانستان نقش مذهب، زبان و قومیت -چنان که ذکر شد- روی هم رفته برجسته بوده و معین شیوهی زندگی و تعاملات افراد است.
[۱] بر اساس طبقهبندی: خیلی خوب، خوب، متوسط، ضعیف، خیلی ضعیف
[۲] منظور از اصل قضیه، ذات تعامل بدون درنظرداشت مذهب، زبان، سمت، قومیت و رشتهای تحصیلی است.