کرایه‌ی خانه، پول نان یا گاز؛ «حیرانم اول به کدامش برسم»

قبل از این‌که آفتاب صبحگاهی از پشت خانه‌های گلی منطقه‌ی یولمرب شهر مزار شریف، مرکز بلخ طلوع کند، زنی با قامت خمیده اما با اراده‌ی قوی از راه می‌رسد. پس از یک ساعت پیاده‌گردی، توقفگاه او پل فرسوده‌ای در گوشه‌ای از این منطقه است.

این پل که در ناحیه‌ی پنجم شهر مزار شریف قرار دارد، مکانی است که این‌روزها زنان نیز شبیه مردان، برای پیداکردن کار روزمزد به آن‌جا صف می‌کشند. گروهی از زنانی که سرپرست خانواده‌های‌شان اند، به‌دلیل مشکلات اقتصادی و برای پیداکردن کار ساعت‌ها انتظار می‌کشند.

خستگی و رنجِ زندگی را می‌توان از نیمه‌ی صورتش که از زیر چادری دیده می‌شود، دید و احساس کرد. او اما تلاش می‌کند به‌خاطر پیداکردن فرصت کاری خستگی راه را پنهان کند و خودش را آماده‌ی کار نشان دهد. او نامش را ستاره می‌گوید. در دهه‌ی چهارم زندگی قرار دارد و باشنده‌ی اصلی ولایت سمنگان است. اما جنگ‌های سال‌های اخیر سبب شده تا با ترک خانه‌اش به ولایت بلخ نقل مکان کند. می‌گوید اکنون در یک خانه‌ای که کریه‌ی آن هزار و ۵۰۰ افغانی است زندگی می‌کند.

ستاره می‌گوید که شوهرش بیمار است و پسر جوان ندارد. از همین‌رو مسئولیت تأمین مخارج زند‌گی خانواده‌ی هفت نفری‌اش را به تنهایی بر دوش می‌کشد. او صبح زود پس از پیمودن مسیر طولانی ولسوالی دهدادی-مزار شریف به محل تجمع زنان می‎رسد اما روزها است که هیچ کاری دستگیر‌اش نشده است.

این زن می‌افزاید: «شوهرم فلج است. زندگی ذلت‌باری را سپری می‌کنم. هر روز ساعت پنج از خانه بیرون می‎شوم و ساعت شش‌ونیم در نزد زنان دیگر می‎رسم. به امید این‌که بتوانم کار پیدا کنم.»

به‌گفته‌ی ستاره، او و سایر زنان، روزها انتظار می‌کشند تا فردی برای کار آنان را به زمین‌های زراعتی یا خانه‌ی خود به صفاکاری ببرد. او می‌گوید در صورتی که بخت‌ با آنان یاری کند و کاری دستگیر شان شود، حاصل آن ۱۰۰ الی ۱۵۰ افغانی است نه بیشتر از آن.

این زن می‌گوید با درآمد کار در زمین‌های زراعتی یا خانه‌های مردم نمی‌تواند نیازمندی‌های زندگی خود را رفع کند. به‌گفته‌ی او، یک هفته می‌شود که کار گیرش نیامده است: «روزها با ۱۵۰ افغانی درآمد به خانه می‌روم. یکی می‌گوید کرایه‌ی حویلی را بده، یکی می‌گوید پیسه‌ی گاز را بده، یکی می‌گوید پول نان را بده. حیران هستم به کدامش برسم.»

در گذشته تنها مردان بودند که در بخش‌های مختلف شهر در انتظار کارفرما و کار روزمزدی می‌نشستند. اما با منع کار زنان و دیگر محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی طالبان برای زنان، فقر و بیکاری شدت گرفته است. اکنون زنانی که تنها نان‌آور خانواده بودند نیز به صف مردانی پیوسته‌اند که روزها دنبال کار روزمزد سرگردان اند. روزانه د‌ه‌ها زن از مناطق مختلف شهر، به بخش‌هایی از ناحیه‌ی پنجم شهر مزار شریف می‌آیند و با چهره‌های خسته و چشم‌های پر از امید هر رهگذری را به فکر کارفرما بودن برانداز می‌کنند.

ستاره تنها زنی نیست که از این چهارراهی راهی باغ‌ها به‌منظور پیداکردن مخارج زند‌گی خود می‎شود، بلکه ده‌ها زن دیگر نیز ساعت‌ها چشم‌انتظار کارفرمایان هستند تا از راه برسند و آنان را برای کاری استخدام کنند. برای این زنان که با اندک‌ترین مزد حاضر اند سخت‌ترین کارها را انجام دهند، مهم نیست برای چه کاری استخدام می‌شوند، کافی است به‌گفته‌ی خود‌شان، کاری برای پیداکردم لقمه‌نانی حلال میسر شود.

بس‌بانوی ۳۸ ساله زن دیگری است که به‌منظور پیداکردن کار در کنار ستاره نشسته است. این زن می‌گوید خودش و شوهرش که کراچی یک‌چرخه‌ دارد ناگزیر هستند که از عهده‌ی مخارج ۱۱ فرزند قدونیم‌قد شان برآیند.

این زن می‌گوید شوهرش تنها می‌تواند کرایه‌ی حویلی را پیدا کند و ناچار شده در کنار شوهرش کار کند. به‌گفته‌ی او، زند‌گی آنان وابسته به فرصت ‌کاری است که روزانه نصیب شان می‎شود. بس‌بانو می‌افزاید: «۱۱ نفر هستیم در فامیل و عایدی که داریم تنها نان خشک را برای ما فراهم می‌کند. ماه‌ها ا‌ست که گوشت را ندیدیم و نخوردیم. حتا برخی روزها نان خشک هم میسر نمی‎شود.»

زنان کار گر در یکی از باغ‌های شهر مزار شریف.

در همین‌حال فاطمه، یکی دیگر از این زنان حکایت غم‌انگیزی از زندگی خود دارد و می‌گوید در کنار فشارهای اقتصادی، بیماری شوهرش که از سال‌ها به این‌سو خانه‌نشین است و کار نمی‌تواند بر دشوارهای او افزوده است.

فاطمه می‌گوید شوهرش مدت زیادی است که در خانه‌ بیکار است. برای همین او ناچار شده که به چهارراهی بیاید تا بتواند لقمه‌نانی به فرزندان خود تهیه کند. این زن می‌گوید: «شوهرم توان کار را ندارد. مجبور هستم که بیایم کار کنم. کار ما هم وابسته به همین آب جوی است. اگر آب بیاید ما را به باغ‌ها خاطر کار می‎برند، اگر نباشد نی.»

«کار باشد اما دایم»

رهبر طالبان پس از به قدرت رسیدن این گروه دست‌کم پنجاه فرمان محدودکننده علیه زنان و دختران افغانستان صادر کرده است. منع زنان از کار در ادارات و بیرون از خانه یکی از این فرمان‌ها است. این فرمان‌ها هزاران زن را که در گذشته در ادارات دولتی و خصوصی کار می‌کردند یا خود کارفرما بودند، از کار بیکار کرده است. با توجه به افزایش بیکاری و گسترش فقر، خانواده‌هایی که درآمدشان وابسته به کار زنان بودند مشکلات بیشتری را اکنون تجربه می‌کنند.

بس‌بانو می‌گوید در حال حاضر نهادهای مختلفی که در راستای حمایت از زنان کار می‌کنند، از جمله کارگاه‌های خیاطی را در حمایت از زنان ایجاد کرده‌اند، برای کسانی مثل او کار نمی‌دهند. او می‌گوید افرادی که شناخت و ارتباطات داشته باشند، جذب این کارگاه‌ها می‌شوند.

از طرف دیگر، این زنان مدعی اند که از کمک‌های بشردوستانه نیز بی‌بهره‌اند و کمک‌ها به نیازمندان واقعی نمی‌رسد. ستاره، یکی از این زنان می‌گوید: «نماینده‌‌ی گذر و کلانتر هیچ به فکر ما نیست. برای همگی کمک توزیع می‎شود ولی ما که با کلانتر شناخت نداریم کسی به فکر ما نیست.»

این بانوان در حالی از عدم دسترسی‌شان به کمک‎های بشردوستانه‌ی نهادهای کمک‌رسان انتقاد می‌کنند که در روزهای پسین این نهادها از کاهش برنامه‌های حمایتی‎شان به مردم افغانستان خبر داده‌اند.

دفتر سازمان ملل متحد برای هماهنگی کمک‌های بشردوستانه «اوچا» اعلام کرده که به‌دلیل پایین آمدن سقف بودجه‌ی این نهاد، کمک‌های بشری‌شان را برای شهروندان افغانستان از نُه میلیون نفر به پنج میلیون کاهش داد‌ه است.

با این حال برنامه جهانی غذا هم در تازه‌‍ترین گزارش خود گفته که در حال حاضر حدود ۱۵ میلیون نفر که یک‌سوم مردم افغانستان می‌شوند نمی‌دانند که وعده‌ی بعدی غذایی‌شان چیست و از کجا تأمین خواهد شد. در عین زمان، کمیته‌ بین‌المللی نجات، افغانستان را از جمع سه کشوری بیان کرده که در معرض خطر بدترشدن بحران انسانی است.

از سوی هم فدارسیون جهانی صلیب سرخ و جمعیت هلال احمر افغانی با ابراز نگرانی از بحران غذایی در افغانستان در گزارشی تازه گفته است که ۲۸.۸ میلیون نفر از شهروندان کشور نیاز فوری به کمک‌های غذایی دارند و ۲.۷ میلیون دیگر در یک قدمی قحطی قرار دارند.

این کمک‌ها که چشم ‌امید مردم افغانستان بود، در حالی کاهش یافته که در جریان دو سال حاکمیت طالبان به علت نبود زمینه‌های کاری، ادامه‌ی خشک‌سالی‌ها در کشور، خانه‌نشینی خانم‌ها و افزایش میزان بیکاری، میلیون‌ها نفر از گرسنگی شدید رنج می‌برند. زنان کارگر در بلخ نیز می‌گویند که با فرارسیدن فصل زمستان نگرانی‌های‌شان بیشتر شده و در صورتی که به مشکلات آنان رسیدگی نشود، در زمستان تلف خواهند شد.