«تا جامعهی بینالمللی ما را به رسمیت نشناسد، ما ملزم به رعایت قوانین و قواعد آن نیستیم.»
این استدلال طالبان در ظاهر معقول به نظر میرسد؛ اما وقتی بازش کنیم نشاندهندهی کژفهمی عمیقی است که طالبان نسبت به امور بینالمللی و حال و آیندهی افغانستان دارند.
ظاهر منطقی این استدلال این گونه است: اگر شما انجمنی داشته باشید و این انجمن قوانین و قواعدی داشته باشد، شما تنها از کسی که عضویتاش در آن انجمن پذیرفته شده باشد میتوانید توقع داشته باشید که آن قوانین و قواعد را رعایت کند نه از کسانی که بهعنوان عضو انجمن پذیرفته نشدهاند. بنا بر این استدلال، جامعهی ملل (در چارچوب سازمان ملل متحد) طالبان را بهعنوان عضو مشروع خود نپذیرفته است و در عین حال انتظار دارد که طالبان از قوانین و قواعد این جامعه تبعیت کنند.
موضع طالبان: نخیر، این انتظار نابجایی است؛ ما به رعایت قوانین جامعهیی که عضوش نیستیم، ملزم نیستیم.
اما این استدلال خطاست. به این دلایل:
یک، کشورها ابتدا شایستگی و صلاحیت عضویت در جامعهی بینالمللی را کسب میکنند، بعد پذیرفته میشوند؛ نه اینکه ابتدا پذیرفته شوند، بعد به آنان گفته شود که از این پس فلان قوانین و قواعد را رعایت کنید. به بیانی دیگر، ابتدا افغانستان باید بپذیرد که قوانین، کنوانسیونها و نرمهای بینالمللی را رعایت میکند؛ آن وقت جامعهی ملل (که سازمان ملل متحد صورتِ نمایندگی آن است) افغانستان را بهعنوان عضو خود قبول میکند. از باب مثال، اگر افغانستان رسما اعلام کند که زنان این کشور حق تحصیل، اشتغال و بیرون آمدن از خانه ندارند، این سیاست نقضکنندهی بعضی از کنوانسیونهای سازمان ملل است. به همین خاطر، حکومتی که این سیاست را در مملکت خود اجرا میکند شایستگی پذیرش در این سازمان را ندارد.
حال، طالبان میتوانند بگویند که اگر اینطور است، چرا بعضی از اعضای جامعهی ملل که عضو سازمان ملل متحد هستند گاهی به تکرار دست به نقض قوانین بینالمللی میزنند و مشکلی هم برایشان پیش نمیآید؟ پاسخش این است:
دو، دولتهایی که قوانین بینالمللی را نقض میکنند یا قدرت نظامی برتر دارند یا قدرت اقتصادی برتر یا هردو را. اما قدرت اقتصادی و نظامی این دولتها از آسمان نازل نشده است. این دولتها در سیاست درونکشوری مسیر درستی را پیش رفتهاند که به چنان قدرت اقتصادی و نظامی دست یافتهاند و در تعامل برونکشوری مسیر درستی را پیش رفتهاند که بسیاری از ممالک دیگر را با خود همراه و همسو ساختهاند. شاید کمتر کسی باشد که نداند مناسبات بینالمللی شدیدا متأثر از امر قدرت است. اما سؤال این است که چه چیزی طالبان را به این فکر وا میدارد که حکومتشان هموزن قدرتهای بزرگ نظامی و اقتصادی جهان است؟ به عبارتی دیگر، چه چیزی طالبان را به این نتیجه رسانده که جامعهی ملل از کژرفتاریهای طالبان نیز چنان چشم خواهد پوشید که از کژرفتاریهای قدرتهای بزرگ چشم میپوشد؟
سه، کشورهایی که برای عضویت در سازمان ملل یا به رسمیت شناخته شدن توسط جامعهی جهانی تلاش کردهاند و از آزمون گذشتهاند و اکنون اعضای محترم جامعهی جهانی هستند، این تلاش را برای خود کردهاند نه برای دیگران. یکی از کژفهمیهای بنیادین طالبان این است که فکر میکنند جامعهی جهانی به آنان نیاز دارد و نه آنان به جامعهی جهانی. این فکر در سر طالبان نیست که افغانستان برای توسعه و آبادی خود نیاز دارد که عضو جامعهی جهانی باشد. فارغ از اینکه رفتار اعضای قدرتمند جامعهی ملل عادلانه است یا نیست، یک کشور ضعیف برای اینکه ظرفیتهای درونی خود را به فعلیت برساند و در مسیر رشد اقتصادی و علمی قرار بگیرد، محتاج است که در نظام بینالمللی پذیرفته شود. افغانستان نمیتواند خود را بهعنوان یک جزیره از سیستم تجارت، روابط بانکی، صادرات و واردات، تبادل فرهنگی-آموزشی و امکانات فراوان دیگر بینالمللی بگسلد و توقع داشته باشد که رشد کند. این ناممکن است. افغانستان نمیتواند مرکز تروریسم، واپسگرایی مذهبی، نقض حقوق زنان و نقض حقوق سیاسی و شهروندی ساکنان خود باشد و در همان حال بدترین روابط را با کشورهای منطقه و جهان داشته باشد و با همهی اینها به توسعهی اقتصادی و پیشرفت علمی و بهزیستی اجتماعی برسد. بعد، رهبرانش به جهان بگویند: یا ما را اینگونه قبول کنید یا ما همچنان در مرداب عقبماندگی و بحران بر گرد خود خواهیم چرخید.
پاسخ جهان: تا میتوانید بر گرد خود بچرخید؛ اگر ضررتان به ما برسد، جوابش را خواهید گرفت. اگر فقط به خودتان ضرر میزنید، آن انتخاب شماست.
در ماههای اخیر مقامات حکومت طالبان اینجا و آنجا از سیاستهای پاکستان انتقاد کردهاند. پاکستان (که به نظر میرسید نزدیکترین دوست طالبان باشد) در این اواخر نشان داد که حتا اگر کمترین نشانهی شکلگیری یک حکومت مرکزی نسبتا یکپارچه در افغانستان را ببیند -حتا در شکل حکومتِ دوستان خود- دست به کار میشود و آن حکومت را میلرزاند. این هست؛ اما طالبان با رفتاری که در برابر حقوق شهروندی مردم افغانستان در پیش گرفتهاند و با رویکردی که در برابر جهان دارند، دقیقا همان راهی را میروند که پاکستان دوست دارد. راه ضعیف ماندن افغانستان از طریق کژفهمی و کژرفتاری طالبان.